زندگی نامه شهدا I شهید داود فلاح زاده
سومین فرزند یک خانواده شهید پرور ، مذهبی و مومن شهید فلاح زاده نام دارد که در سال ۱۳۴۰ در دامن خانواده پاک و معتقد به اسلام در روستای چندار از شهرستان ساوجبلاغ دیده به جهان گشود.
او نیز مانند برادر شهیدش رضا فلاح زاده در محیط صمیمی و تحت رهنمودهای واالدین دوران کودکی را سپری نمود ، تا آماده ورود به دبستان بشود. بعد از خاتمه دوران ابتدایی تا سوم راهنمایی کسب علم نمود. از همان دوران کودکی یک فرد مذهبی و متدین بار آمد چون در خانواده به این مساله عبادی و انجام فرایض بیش از هر مطلب دیگری اهمیت داده می شد. او نیز از همان دوران با این روش انس جاودانه گرفت.
برادر فلاح زاده از لحاظ اخلاق و رفتار یک فرد نمونه بود ، به طوریکه تمام کسانی که با وی آشنایی داشتند آن را عنوان می کنند.شهید احترام خاصی به پدر و مادر و روحانیت و افراد انقلابی که در صحنه بود می گذاشت در تظاهرات قبل از انقلاب ، استقبال از تشریف فرمایی حضرت امام (ره) از فرودگاه تا بهشت زهرا (س) علاقه شدید به رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب و …. از مهمترین و برجسته ترین فعالیت های وی در زمان انقلاب محسوب می شد ولی با شروع جنگ تحمیلی شش بار به جبهه اعزام شد و مدت ۵۰ ماه در جبهه با اشتیاق و علاقه جنگید. مسئولیت های گوناگونی را پذیرفت.آخرین مسئولیت ایشان معاون دسته بود و لحظات روحانی فضای جبهه را عطرآگین کرده بود تا یکی دیگر از عملیات دشمن شکن رزمندگان به نام عملیات بدر به اجرا در آید و شهید با شور و شعف در عملیات شرکت و به سوی معبود خود پرکشید تا از آسمانها نظاره گر جنازه برادر شهید خود رضا را که در زیر آتش دشمن باقی مانده بود و با خود به مهمانی خدا ببرد و عند ربهم یرزقون را شامل شود.
🌹قسمتی از #وصیت_نامه_شهید
پدر جان می دانم مرگ من برای شما سخت است و این یک چیزدیگر است ، اما در این موقعیت یک چیز باعث می شود که از من بگذری تا آنرا از دست ندهی و آن اسلام عزیز است .اسلامی که امام علی (ع) و تمام فرزندانش همگی خود را فدایش کردند و خونشان برای حفظ اسلام ریخته شد که ما پیرو آن هستیم و باید در راه آنان را برویم .
پدر جان من از شما می خواهم در مرگ من ناراحت نباشی و گریه نکنی این را بگویم و اگر دشمن شما را ناراحت ببیند خوشحال می شود کاری نکنید دشمن شاد شود ، افتخار کن که یکی از فرزندانت را در راه و برای حفظ اسلام داده ایی و اما شما مادر جان به خدا ما عاجز هستم که چگونه و با چه رویی حرفهای خودم را برای شما بنویسم چون در مدت زندگیم نتوانستم حتی یک سر سوزن از محبت شما را ادا کنم از شما طلب بخشش می کنم و اما مادر جان مگر شما نبودید مجلس عزای حسین (ع) شرکت می کردید و اشک می ریختید و فرزند شیر خوار خود را در آغوش خود شیر می دادی در حال گریه کردن وقتی که قطره های اشک از چشمانت جاری می شد و با شیر (آمیخته) می شد من همان فرزند تو هستم ، تو در مجلس عزای حسین (ع) اشک می ریختی و من باید در راه حسین (ع) خونم ریخته شود.
#شهید
#شهید_داود_فلاح_زاده
#شهدای_شهر_کوهسار
#مکتب_امام_حسین
—---------------------------
https://t.me/adineh_kohsar/3442
یاوران قرآن
۹ اسفند سالگرد شهادت شهید حمید فلاح پور شادی روح این شهید والا مقام صلوات🌹🌹🌹 •┈┈••••✾🌺✾•••┈┈• 📣
لیلی من، در «جزیره مجنون» است I به مناسبت سالگرد شهادت شهید حمید فلاح پور
گلعلی بابایی طی یادداشتی با عنوان شهید حمید فلاح پور؛ لیلی من، در «جزیره مجنون» است، آورده است:
در سرمای زمستان اواخر دی ماه ۱۳۶۲ گوشه شبستان مسجد، کز کرده بود و توی لاک خودش بود. گفتم: چی شده آقاحمید؟! مگر کشتی هات غرق شده که اینقدر در همی؟! بدون اینکه به سئوالم پاسخ دهد گفت: پای کار هستی؟ گفتم: پاکار چی؟ گفت: فردا یک تُک پا با من بیا پایگاه مقداد میدان جمهوری. گفتم: برای چه کاری؟ گفت: برای اعزام انفرادی. گفتم: آخه من که کسی را نمی شناسم. گفت: تو بیا، کارت نباشد. گفتم: حالا که تو می خواهی، باشد؛ با هم می رویم.
صبح با موتور رفتم دنبالش و با هم رفتیم پایگاه مقداد. بچه های پرسنلی داشتند پرونده بسیجی هایی که قرار بود در قالب طرح «لبیک یا خمینی» به جبهه اعزام شوند، آماده می کردند. از قضا متصدی اعزام، آشنا از آب درآمد. به او گفتم: علی آقا! اگر مقدور است، این رفیق ما را انفرادی اعزام کن. گفت: هر چند اعزام انفرادی را ممنوع کرده اند، اما چون شما می گویید، به روی چشم. الان انجام می دهم. هنوز جمله آن دوست ما تمام نشده بود که دیدم حمید، دو زانو نشست روی موزائیک و همان جا سجده شکر به جا آورد.
گفتم: آقاحمید! می دانی محور عملیاتی گردان ما کجاست؟ گفت: نه، از کجا باید بدانم؟! گفتم: می گویند برای عملیات می خواهند ما را ببرند جزیره مجنون. مکثی کرد و گفت: چی از این بهتر؟! جزیره مجنون… بلکه شاید لیلی ام را آنجا پیدا کردم!با ما به جزیره رفت و به آنچه می خواست رسید. وصال لیلی گوارایش باد.
آری شهید عبدالحمید فلاح پور در اسفند 1362 درجزیره مجنون به وصال لیلی اش رسید و سبکبال به آسمان پرکشید و پیکر مطهرش بعد از 13 سال با تلاش عزیزان تفحص در مهرماه 1375 در سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
یادش در دلها جاودان باد.
#زندگی_نامه_شهدا
#شهدای_بخش_چندار
#شهدای_شهر_کوهسار
#شهید_حمید_فلاح_پور
#شهید
•┈┈••••✾🌺✾•••┈┈•
📣 کانال دفتر امام جمعه کوهسار 👇
🆔 @Adineh_Kohsar