#پندانـــــــهـــ
💠 اولین عملی که باعث خوب شدن
کار و بار انسان میشود؛
راضی نگهداشتن پدر و مادر است ...
دومین عمل نماز اول وقت است...
نماز اول وقت هم در اینکه
کارتان خوب شود مؤثر است
کسانی که به هر دری می زنند،
ولی کارشان درست نمی شود
برای این است که نماراول
وقت نمی خوانند.
✅ جوان ها به شما توصیه میکنم اگر میخواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت نماز اول وقت بخوانید.
📚منبع: در محضر مجتهدی آیت الله مجتهدی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
ظهورنزدیک است،امام مهدی عج الله خواهدآمد.✌️
📣به کانال یاوران امام مهدی عج الله شهرستان۱۱۰۰شهیدفسابپیوندید.
https://eitaa.com/joinchat/4256301396C3478481990
✨﷽✨
#پندانه 🌻💛
.
♻️ تفاوتهای پدر و مادر
🔘 شاید تا امروز دقت نکردهاید، ولی با کمی دقت میبینید:
▪️مادر تو را به جهان تقدیم میکند و پدر تلاش میکند تا جهان را به تو تقدیم کند.
▫️مادر به تو زندگی میدهد و پدر به تو میآموزد چگونه این زندگی را نگهداری و احیا کنی.
▪️مادر تو را ۹ ماه با خود حمل میکند و پدر باقی عمرت بدون اینکه متوجه شوی، تو را حمل میکند.
▫️مادر به وقت تولدت بر سرت فریاد میکشد و تو صدایش را نمیشنوی و پدر تا پخته شوی گاهی برای جلوگیری از سقوطت فریاد میکشد.
▪️مادر گریه میکند وقتی بیمار میشوی و پدر بیمار میشود وقتی گریه میکنی.
▫️مادر مطمئن میشود که گرسنه نیستی و پدر به تو یاد میدهد که گرسنه نمانی.
▪️مادر تو را روی سینهاش نگه میدارد و پدر تو را تا پایان عمر به دوش میکشد.
▫️مادر مسئولیت از دوش تو بر میدارد و پدر مسئولیت را در وجود تو میکارد.
▪️مادر دلسوزانه تو را از سقوط نگه میدارد و پدر میآموزد بعد از سقوط بلند شوی.
▫️مادر میآموزد چگونه روی پایت راه بروی و پدر یادت میدهد چگونه در راههای زندگی حرکت کنی.
▪️مادر زیبایی دنیا را منعکس میکند و پدر واقعیتهای آن را به یادت میآورد.
▫️مهر مادری را هنگام ولادت حس میکنی و مهر پدری را وقتی پدر شدی حس خواهی کرد.
▪️مادر چشمه محبت است و پدر چاه حکمت.
🔲 برای همین، مادر با چیزی مقایسه نمیشود و پدر تکرار شدنی نیست.
با آرزوی سلامتی برای تمام پدران و مادرانی که کنار فرزندانشان هستند و برای شادی روح تمام پدران و مادرانی که در قید حیات نیستند، فاتحه و صلوات
دهه فجر
۲۶روزتاانتخاب ملت🇮🇷✌️
http://eitaa.com/yavaranemammahdii
#پندانه
✍🏻 من دیگ نخریدم
👌آورده اند یکی راکه انتظار امام زمان علیه السلام رو میکشید ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا آن حضرت را زیارت کند ۰۰۰
تمام روزها روزه بود ۰۰۰
در حال اعتکاف ۰۰۰
از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰
زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰
*شب ۳۶ ندایی در خود شنید که می گفت :*
فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران
در دکان فلان مسگر
او می گفت:
از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰
گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم...
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد...
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
🍀پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
🍀پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
✨مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰
امّا اگر اصرار داری بفروشی
من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت:
عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
او می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود
در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟!
مسگر پیر گفت
*من دیگ نخریدم*
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
*من دیگ نخریدم*
🌹او می گفت:
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...
شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:
*فلانی؛چله گرفتن خوب است اما ۰۰۰!!!*
*دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰۰!!!! ❤️🌹*
لینک کانال درپیامرسان ایتاجهت مشاهده گزارش عملکرد طرح ۲۵هزارتومانی های طلایی.
https://eitaa.com/Nazre25
🔆#پندانه
✍🏻 من دیگ نخریدم
آورده اندکه فردی انتظار امام زمان رو میکشید ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان را زیارت کند ۰۰۰
تمام روزها روزه بود ۰۰۰
در حال اعتکاف ۰۰۰
از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰
زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰
*یکی ازشب های پایانی چله ندایی در خود شنید که می گفت :*
فلانی بعد از ظهر بازار مسگران
در دکان فلان مسگربیا
فردموردنظر
قبل ازموعددر بازار مسگران حاضر شددر کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشت تا
گمشده خویش را در آنجا زیارت کند..
پیرزنی را دیددیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد...
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
🔹پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
🔹پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
🔹مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰
امّا اگر اصرار داری بفروشی
من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت:
عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
اون فرد می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود
در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟!
مسگر پیر گفت
من دیگ نخریدم
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
من دیگ نخریدم
🔸اون فرد
از حرفی که زدبسیار شرمسار شد در فکر فرو رفته بودکه...
شخصی با صدای بلند صدایش زد و گفت:
فلانی ؛کسی باچله گرفتن تنهابه زیارت ما نخواهد آمد ۰۰۰!!!
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰۰!