فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همخوانی بسیجیان در محضر رهبر معظم انقلاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_براسرائیل
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: دیروز بچههای تیم ملی ما چشم ملت ما را روشن کردند؛
انشاءالله چشمشان روشن باشد...
#برای_ایران
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_براسرائیل
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
آخرین جمله و توصیه امروز حضرت آقا در دیدار #بسیجیان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_براسرائیل
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
🔺️بازگشت ۸۶۰ واحد صنعتی غیرفعال به چرخه تولید
قالیباف، سخنگوی وزارت صنعت، معدن و تجارت:
🔹از ابتدای امسال تا پایان آبانماه ۸۶۰ واحد صنعتی غیرفعال به چرخه تولید برگشتهاند که احیای هر بنگاه صنعتی ۱۷ شغل ایجاد کرده است.
اللهم عجل لولیک الفرج:
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
661462785_1248477469.mp3
17.93M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمع کثیری از بسیجیان. ۱۴۰۱/۹/۵
اللهم عجل لولیک الفرج
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔روزی تمام دنیا خواهد فهمید......
اللهم عجل لولیک الفرج
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
میدونستید که در قرن های اخیر بیماری های همه گیر
دقیقا هر 100 سال یکبار اتفاق افتادند :
۱_ طاعون یا مرگ سیاه-1720
۲_ شیوع بیماری وبا-1820
۳_ آنفولانزای اسپانیایی 1920
کرونا ویروس- 2020
به راستی به دستهای پشت پرده استکبار از قرنها پیش شک نمی کنید ؟؟؟؟
🤔
اللهم عجل لولیک الفرج
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
دادگاه مطبوعات باید بدون مماشات و به سرعت این لجن نامه را تعطیل کند.
اللهم عجل لولیک الفرج
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
🔺از همه عزیزان خواهشمندیم برای شفای این طلبه بسیجی دعا کنند.
🔹طلبه حسن مختارزاده که توسط مجیدرضا رهنورد بی شرف مجروح و به کما رفته ، کماکان نیازمند دعای خیر شما عزیزان است...
این بزرگوار هم رزم دو شهید مشهدی ، شهید رضا زاده و زینال زاده است که در همون درگیری آسیب دیده پس برای سلامتی وشفای این برادرعزیزسوره حمدقرائت میکنیم
اللهم عجل لولیک الفرج
https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
ظاهرا فیلم من از خبرنگار اسرائیلی رسیده به مردم اسرائیل و خیلی ناراحت شدن که خبرنگارشون میگه من آلمانی هستم، کلی واکنش نشون دادن 🤦♂
واکنش ١، ترجمه:
اینجا خبرنگاری را می بینید که خجالت می کشد یا می ترسد بگوید اهل اسرائیل است پس دروغ می گوید و می گوید اهل آلمان است 🤮🤮🤮🤮
🔻 روایت مردمی از قطر
#حسین_دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چراهمش اینترنشنال حمله کنه، یه بارم ما حمله کنیم. صدای حسین دارابی رو از توئیتهای اسرائیلی ها میشنوید😄 فکر نمیکردم یه where are you from انقدربدرد بخوره، بعدشم زبونم قفل شد نتونستم چیزی بگم
ترجمه توئیت
یکی باید اورا را به اسرائیل بازگرداند. ترس کافیست. شما مقیم آلمان هستید؟ واقعاً از شروع جام جهانی تهمت و تحقیر اسرائیل و ترس کافی است. بدانید قطر از حماس و حزب الله بدتر است. ما فقط برای خودمان شرم می آوریم. به اسرائیل برگرد، برای من مهم نیست آنجا چه اتفاقی میافتد
🔻 روایت مردمی از قطر
#حسین_دارابی
🔺برخورد با کم فروشان؛ مصوبه جدید شورای عالی استاندارد
رئیس سازمان ملی استاندارد:
🔹برای اولین بار در نه ماه گذشته به بحث کم فروشی ورود کردیم
🔹امروز مصوبه جلوگیری از کم فروشی در شورای عالی استاندارد به تصویب رسید و پس از این، با هرگونه کم فروشی به شدت برخورد میکنیم.
🔹مصوباتی در خصوص بسته بندی محصولات داشتیم تا اوزان محصولات را بطور دقیق رصد کنیم و کم فروشی برطرف شود.
✍ پی نوشت ؛ مهم ترین کم فروشی بی توجه . سبک وزن بودن وزن نان های نانواییها هست که متاسفانه اصلا هیچ نظارتی بر آن نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت پانزدهم»»
کمپ-کنار دکه ها
بابک به جای معرفی اشرار و شاه دوست ها، به لطف همکاری با فرّخ، هر چی آدم لاشی و مریض و ایدزی و سرطانی در کمپ بود به تیبو معرفی کرد و از آنها تعاریفی میکرد که حتی بعدا خودش هم خنده اش میگرفت!
تیبو گفت: بابک تو کارِت حرف نداره. هر چند نگفتی چطور این همه آدمو تو این دو سه هفته شناختی و معرفی کردی اما ازت خوشم اومده. به درد بخور هستی.
بابک جواب داد: انگشت کوچیکه شما هم نیستیم. این دو تا مورد آخری که معرفی کردم خیلی آدمای چیزی هستن. یه حرفا درباره آخوندا و رژیم میگفتن که آدم سرش سوت میکشید.
تیبو گفت: فرستادمشون جایی که بیشتر قدر اینا رو بدونن. بعضیاشون نعشه نبودن؟
بابک: نمیدونم ولی وقتی داشتم براشون تزریق میکردم، فهمیدم اصل جنسن.
تیبو: مگه تو تزریق هم میکنی؟
بابک: یاد گرفتم. از یه بابایی همین جا یاد گرفتم.
تیبو: باریک الله. دیگه فکر کنم 20 نفر شد که معرفی کردی. آره؟
بابک: یادم نیست. بازم اگه به تورم خورد بهت میگم.
در حال حرف زدن بودند که یهو صدای سر و صدا و جیغ و فریاد اومد. بابک پاشد و یه نگا به اطرافش انداخت.
تیبو با تعجب پرسید: صدا از کجاست؟
بابک که گیج شده بود گفت: نمیدونم ولی فکر کنم از طرف حمام میاد.
جمعیت مرد و زن به طرف حمام ها میدویدند. بابک و تیبو هم رفتند ببینند چه خبره؟ پلیس و مامورها هم هر چی تو بلندگو فریاد میزدند تا مردم را متفرق کنند نتوانستند.
جمعیت زیادی جمع شده بود. نمیشد مردم را شکافت و جلو رفت. فقط میشد صداها را شنید.
یکی میگفت: از حمام دومی هست. خون همینجور داره میاد. تمومی نداره.
یکی دیگه گفت: یه دختره رفت داخل. الان هم درو به زور باز کردند دیدند همون دختره است.
مردم از هم میپرسیدند: کیه این؟ چرا خودکشی کرد؟
همین حرفها بود که یهو چند تا مامور آمدند و به زور جمعیت را کنار زدند. بعد از ده دقیقه یک پتو آوردند تا جنازه دختر را در آن بگذارند. لحظات سختی بود. همه منتظر بودند ببینند جنازه کیست؟ تا اینکه دختر بیچاره را پتو پیچ کردند و از حمام درآوردند.
مردم از هم می پرسیدند: کیه؟ کیه این؟
یکی از زن ها گفت: این نامزد همین پسره است.
بغل دستیش پرسید: کدوم پسره؟
زنه جواب داد: همین پاسوربازه دیگه. چی بود اسمش؟
سوزان با نگرانی و وحشت پرسید: شاپور؟ زنِ شاپور؟
زنه گفت: آره. همین. مُرده شورشو ببرم.
سوزان وحشت و بغض فراوانی کرد. از ناراحتی و عصبانیت نمیتوانست چیزی بگوید. فقط دید که جمعیت شکافته شد و جنازه آرزوی بیچاره که در حمام خودکشی کرده بود روی دست سه چهار تا مامور، لای یک پتوی کثیف، پیچیده شده و از جمعیت خارج کردند.
مردم دلشان خیلی سوخته بود. با هم میگفتند بیچاره دختره که پاسوز این قماربازه شد. سوزان که این حرفها را میشنید، عقده و عصبانیتش از دست نادر و شاپور و تیبو خیلی زیادتر میشد. دندان هایش را روی هم فشار میداد و از جمعیت کناره گیری کرد.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
تهران-هتل x
دو تا مامورِ خانم(با کد شناسایی 44 و 45) در یک طرف و خانمی بد حجاب به همراه دختری از خودش بد حجاب تر هم روی مبل های مقابل آنها نشسته بودند.
44: خیر مقدم عرض میکنم خدمت شما. امیدوارم آدرس را راحت پیدا کرده باشید.
مادره جواب داد: خواهش میکنم. هتل خوبیه. معروف نیست اما سر راست بود.
44: میشه بفرمایید شما و دخترتون را چی صدا کنم؟
مادره که از این برخورد اون دوتا خانم خوشش اومده بود جواب داد : خودم که مهشیدم و دخترمم مونیکا.
44: خیلی هم عالی. اسامیتون را میدونستم. گفتم شاید راحت تر باشید که جور دیگه صداتون کنم.
زن با لبخند جواب داد: خواهش میکنم.
44: میرم سرِ اصل موضوع. مشکل شما برای خروج از کشور و اینکه برین پیش همسرتون چیه؟
گفت : والا خودتون که بهتر میدونین. میگن مشکل سیاسی پیدا کرده و این حرفا دیگه.
44: خب هر کس مشکل سیاسی پیدا کرده باشه که خانوادش ممنوع الخروج نمیشن. مشکل دیگری هست؟
با تعجب پرسید: چطور حالا؟ چرا یهو مشتاق شدین من برم پیش شوهرم؟
45: من هم جای شما بودم همین سوالو میپرسیدم. جوابش ساده است. حقوق بشر. این حق شما و دختر و شوهرتون هست که کنار هم باشید. حتی اگر شوهر شما بر خلاف جمهوری اسلامی قدمی برداشته باشه.
خانمه که باورش براش سخت بود گفت: جالبه. تا حالا نداشتیم. هر بار هر جا دعوتم کردند و حرف زدیم، بعدش تا مدت ها اعصابم خورد میشد.
45: کسی یا مجموعه ای به شما توهین و یا آسیبی رسونده؟
جواب داد: نه خداییش. اما خب اعصاب آدم خورد میشه دیگه.
44: حالا دوست دارین برین پیش شوهرتون؟ بازم مایلید یا منصرف شدین؟
گفت: معلومه که دوست دارم. علتشم نمیدونم چرا تا حالا نذاشتن بریم.
45: بسیار خوب. ظاهرا خیلی وقت هم هست که با شوهرتون مکالمه تلفنی نداشتید. درسته؟
دختره سکوتش رو شکست و فورا گفت: دلم خیلی برای بابام تنگ شده.