ان شاء الله
پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران
همیشه بالاست
مسابقه فوتبال را چه ببریم چه مساوی کنیم و چه ببازیم
در مقابل آمریکا همیشه پیروزیم
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون مترو قطر در قبضه طرفداران ایران😍
🔻 روایت مردمی از قطر
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشویق «کی روش» مقابل هتل تیم ملی ساعاتی قبل از بازی ایران- آمریکا
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
💔
آیت الله ناصری که از اولیای الهی و از دوستان قدیمی آیت الله بهجت میباشند پس از پیروزی تیم ملی ایران مقابل آمریکا در سخنرانی خود با گریه فراوان فرمودند : شب گذشته در آسمان شور و غوغای عجیبی از دعای اهل زمین به وجود آمده بود...
آنگاه پس از گریه شدید ، فرمودند : والله اگر مردم فقط یک مرتبه این طور برای فرج امام زمان (عج) دعا میکردند ، حضرت می آمدند ...
🖌 همزمان با مسابقه فوتبال بین ایران و آمریکا علاوه بر دعای پیروزی ایران
دعا برای فرج امام زمان عج فراموش نشود.
#نشر حداکثری فراموش نشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#تیم_ملی
#تا_پای_جان
#برای_ایران
#جام_جهانی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💠 شعار جالب هواداران مقابل هتل تیم ملی برای گلزنی مهدی طارمی به آمریکا
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
از شما مسئول رسانه انقلابی خواهش می کنم که در صورت صعود تیم ملی و شادی های پس از آن، تصاویر شادی خانم های بی حجاب یا بدحجاب زننده در داخل ایران را منعکس ننمایید.
نگذارید جبهه باطل و بدنه اجتماعی معترض در ایران، اتهام بجای «دوگانگی و تذبذب فکری»، «ماکیاولیسم»، عوض شدن مدام معیارهای حق و باطل بواسطه «قدرت طلبی» مان را به جبهه انقلاب وارد کند.
نه . خیر الهی در این کار رسانه ای هست
و نه صداقت مردمی و اجتماعی در آن .
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران من🇮🇷
هرکس زیر پرچم ایرانه برنده است...
#برای_ایران
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
🔸خداوند با افرادی که همهی تلاش خود را در مسیر صحیح انجام دادهاند ، ولی شانس زیادی برای پیروزی ندارند و به او پناه میبرند ، چگونه رفتار میکند؟
🔹ما در قرآن داستان های زیادی داریم که افراد یا گروههایی از لحاظ عقلی و تجربی محکوم به شکست بودند ، اما چون خدا را به یاری خود طلبیدند ، خدا نیز آنها را رها نکرد و بر خلاف باور همگان پیروزی را به آنها هدیه داد!
🔸در قرآن کریم یکی از واضح ترینِ امدادهای الهی در جریان تعقیب حضرت موسی (علیه السلام) توسط فرعون و رسیدن آن حضرت و قومش به رود نیل ، قابل مشاهده است!!!
🔹آنجایی که افراد سست ایمان در چنین شرایط سخت و بحرانی گفتند : إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ ، دیگر کارمان تمام است! اما پیامبر خدا از آنجا که به خدا اطمینان کامل داشت فرمود : قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ، خدا با من است و خداوند نیز او را تنها نگذاشت و به وسیلهی معجزه او و قومش را از رود نیل عبور داد!!!
🔸ما نیز امروز در عرصهی #جام_جهانی هر آنچه در توانمان بوده به میدان آورده ایم و باید بدانیم راه پیروزی ما در مقابل آمریکا ، نه حمله از کناره هاست ، نه نفوذ از عمق ، نه چشم داشتن به ضد حمله ها و نه بازی تدافعی. راه پیروزی ما فقط در #توکل و #توسل خلاصه میشود!!!
👈یادمان باشد خرمشهر اصلا و ابدا با تکیه به توان نظامی فتح نشد ، این شهر تنها با اعتماد به وعدهی خدا برای مومنین فتح شد!!!
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@yavaransahebzaman
🌸 باسمه تعالی
با سلام و خداقوت و عرض تبریک میلاد حضرت زینب سلام الله علیها
🔴 فراخوان امشب:
🚨 با هر نتیجهای بعد از پایان بازی در میدان تقیآباد تجمع خواهیم کرد...
📢 دو خودروی صوت هم آماده شده
🎉 انشاءالله حضوری حداکثری خواهیم داشت
اگر بردیم یا مساوی کردیم با خانواده بیایید
اگر باختیم فقط برادران عزیز موتوری و پیاده بیایند
🚩🇮🇷 پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران فراموش نشود
به امید پیروزی🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نشر_حداکثری
🌐 آخرین فراخوانهای نیروهای انقلابی
💠نماینده صهیونیست: قطر دشمن ما است
🔹 یک عضو پارلمان رژیم صهیونیستی خشم خود از بایکوت خبرنگاران صهیونیست از سوی تماشاگران کشورهای اسلامی در جام جهانی قطر را با حمله بی سابقه به این کشور نشان داد و گفت: قطر دشمن ماست و از این کشور توقعی نداشته باشید .
✍پی نوشت ؛
ظلم و کفر باید بداند که مسلمان واقعی همیشه . در مقابل ظالم قرار دارد و این کشور و آن کشور ندارد .
💠آمریکایی ها خوبتر بازی کردند و بعد از شکست ایران به بازیکنان دلداری دادند و زیاد خوشحالی نکردند ولی اینجا یک عده وطن فروش رذل برای آمریکا شادی کردند!
🔹یعنی پستی و بیشرفی یک عده ایرانی نما برای آمریکاییها هم قفله ،
واقعا لازمه اینا یک تست DNA بدهند حتما تا بفهمند اشکال کار از کجاست و اصلا اصالت شون مشخص بشه
#اطلاعیه
دوباره باران
🎊 جشن بزرگ میلاد حضرت زینب سلام الله علیها 🎊
"ویژه بانوان"
🕐 وعده ما: پنجشنبه ۱۰ آذر - ساعت ۱۴
🎙 سخنران: دکتر مهرجردی
🎤 با اجرای دکتر بهنود صدر و خانم فاطمه کرمانی
🎼 خواننده: علی اکبر قلیچ
🔸با نوای: حاج حسین قانع
و اجرای گروه سرود
🛣 مکان: مشهد مقدس - بلوار فردوسی - سالن ورزشگاه شهید بهشتی
📩 بدو زود ثبت نام کن
تا ظرفیت تکمیل نشده
🖇 yek73.com/baran
◀️ به دلیل ظرفیت محدود جهت ثبت نام و حضور رایگان به لینک بالا مراجعه نمایید
از مخاطبان گرامی ، واقعا عذرخواهم بابت قرار دادن تصویر و متن فوق .
💢 وقتی بیش از سه سال پیش تأکید میشد
علی علیزاده و امید دانا ، پروژههای دشمن برای جذب قشرهای خاصی از کشورمان هستند ( غالباً مذهبی های بی مطالعه ) کسانی که مخالفت
( و بعضاً حملات توهینآمیز ) میکردند ، دقیقا همان قشرهای هدف این دو پروژه بودند که تلهی رسانهای - شناختی به خوبی آنها را گرفتار کرده بود.
⬅️ اتهام به اینکه «مخالفت با امید دانا و علی علیزاده، مصداق وحدتشکنی و ایجاد تفرقه است» تا همین دو سه ماه گذشته هنوز ادامه داشت.
❌ چه بسا هنوز هم باشند کسانی که این تفکرات را دارند!
⭕️ علیزاده دو سال پیش هویت خود را نشان داد اما از آنجا که حافظهی تاریخی فوقالعادهای داریم، آنقدر فراموش کردیم که حتی مدتی پیش، کلیپ وی از رسانهی ملی پخش شد❗️
این هم از دانا ی نادان که افتخارش زرتشتی بودن است که برای چندمین بار ، تمام مقدسات را به بدترین لحن مورد اهانت و فهاشی قرار داده است.
وی 👇👇
در سخنانی افتخار میکند که زمانیکه ایران بوده . سجاده مادرش را با لگد به گوشهای پرتاب میکرده و برادرش را زمانیکه به رکوع بوده با لگد به گوشهای پرتاب مینموده است .
( این مطلب را نوشتم تا بدانیم و به والدین ش توهین نشود )
🔶🔹 مراقب #جنگ_شناختی دشمن باشیم تا حب و بغضهایمان را به نفع شیطان تغییر ندهند.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت هفدهم»»
ده سال قبل-سالن مسابقات دفاع شخصی بانوان
خانم فرحی که مربی جاافتاده و سر حالی بود، وسط هیاهوی زیادی که جمعیت حاضر در سالن داشتند به چشم تک به تک دخترا که دورش جمع شده بودند نگاه میکرد و آخرین تذکرات را میداد. با داد، جوری که صداش از فاصله کم شنیده بشه میگفت: خیلی فاصله نگیرین. این ده بار. خانما ... فاصله نگیرین. دخترا وقتی تو دعوا ازشون فاصله میگیرن، جری تر میشن. مثل پسرا نیستن که محاسبه کنن و دورادور شاخ و شونه بکشن. خیلی از حریفتون فاصله نگیرین.
یکی از دخترا گفت: خانم اگه اون خواست فاصله بگیره چی؟
خانم فرحی با تندی جوابش داد: اینو دیگه تو نپرس! دختر صد بار به خودت گفتم باید بری دنبالش و نذاری به طرفت دورخیز کنه. زهرا تو آماده ای؟ مسابقه اول تو هستیا. حواست هست؟
زهرا: آره خانم. حواسم هست.
خانم فرحی: اگه تو ببری، روحیه و انگیزه بچه ها صد برابر میشه. میگیری چی میگم؟
زهرا با شور و اشتیاق جواب داد: خانم ناامیدتون نمیکنم.
بچه ها رفتند کنار. زهرا موند و خانم فرحی. خانم فرحی زهرا را به طرف خودش کشوند و لبش گذاشت درِ گوش زهرا و حرفهایی زد که باعث شد زهرا چشمش را ببند و برای لحظاتی فقط به کلماتی تمرکز کند که خانم فرحی درِ گوشش میگفت. بعدش هم زد به پشت شونه اش و گفت: بسم الله دختر! رو سفیدم کن.
زهرا بسم الله گفت و رفت وسط. یه دختر دیگه هم از اون طرف اومد وسط. هر دوشون روبروی داور ایستادند و احترام کردند و مسابقه شروع شد. تا مسابقه شروع شد، زهرا فورا فاصله اش را با دختره کم کرد. دختره هم که فکر میکرد زرنگه، همون اول میخواست با یه لگد به شقیقه زهرا کار را تموم کنه که دید نخیر! از این خبرا نیست. به جای روی پای راستش، ران پای راستش به زهرا خورد. زهرا هم فورا پاهاشو گرفت و در یه حرکت، کوبوندش به زمین و تند تند شروع به مشت زدنی کرد.
اون دختره که خودشو باخته بود و فکر نمیکرد زهرا اینقدر تر و فرز باشه، فورا دستشو به تشک زد و تقاضای کات داد.
داور پرید وسط و اون دو تا رو از هم جدا کرد.
وقتی دختره از روی زمین پاشد، قشنگ میشد ترس رو از توقیافه اش خوند. ولی به خاطر اینکه کم نیاره، فورا شروع به حمله کرد اما زهرا با جاخالی هایی که میداد، حرکات اون دختر رو نقش بر آب میکرد. تا اینکه در یه لحظه، زهرا تا دید گارد دختره بازه، کل قفسه سینه و شکم دختره رو مشت کوبی کرد و همین طور با مشت های پیاپی، دختره رو به عقب و عقب و عقب تر برد تا اینکه یه مشت محکمتر خوابوند هشتیِ زیرِ قفسه سینه اش! با اون مشت آخر، دختره به اندازه دو یدان به عقب رفت و الان زهرا بهترین فرصت را داشت که بلند بشه و در یک چرخش کامل، با کف پای راستش، ترکیب چهره و وصورت دختره رو به هم بریزه.
همین کارو هم کرد ... دختره کل صورتش، بلکه کل بدنش برگشت ... تعادلش به هم خورد ... و با شدت هر چه تمامتر نقش بر زمین شد.
نقش بر زمین شدن اون دختر همانا و خروش جمعیت و سوت و کف و جیغ و هورای طرفدارهای زهرا هم همانا.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
مادر زهرا در حالی که پشت میز آشپزخانه نشسته بود و تعدادی عکس چهره های خلاف و چند تا کاغذ و خلاصه پرونده اطرافش بود، عینکش را برداشت و به دخترش گفت: زهرا جان! تو تنها ثمره زندگی من و بابات هستی. بابات سالها برای این کشور زحمت کشید. منم که خودت میبینی. فقط چهار پنج سال دیگه تا بازنشستگی دارم اما مثل روزای اول کار میکنم و پروژه میگیرم. ولی اجازه ندادم تو وسطِ مشکلات و کارای من گم بشی. تا حالا هم برای تصمیماتت احترام قائل بودم. اینم میسپارم دست خودت. بالاخره زندگی خودته. ولی لطفا وضعیت منو ببین. وضعیت خودتم ببین. من کاملا از جایی که ایستادم راضیَم. ببین تو به عنوان دخترم از من راضی هستی یا نه؟ چون قراره بعدا دخترت همین قضاوتو درباره خودت بکنه. حالا دیگه هر تصمیمی خواستی بگیر.
زهرا که داشت چاییشو هم میزد گفت: میفهمم چی میگی. میفهمم قربونت برم. وقتایی که خونه نبودی و ماموریت بودی، و من سرم روی پاهای مامان بزرگ بود، قصه های تو وبابا را برام میگفت. توقع داری دخترِ یه زن جسور و فعال، بشینه کنج خونه و هیچ کاری نکنه؟ من تمام اون شبا و روزایی که تو نبودی اما قصه هات بود، خودمو جای تو میذاشتم و تصور میکردم.
مادرش لبخندی زد و مکثی کرد و بعدش به زهرا نگاه کرد و گفت: تو جسور و بی باک ندیدی. تو 233 رو ندیدی که به من میگی جسور و فعال!
زهرا گفت: راستی چرا هر وقت میریم سرِ مزار 233 اینقدر خلوته؟ چرا حداقل رو سنگِ قبرش ننوشتن شهید؟
مادر که مشخص بود با شنیدن اسم 233 منقلب شده گفت: طبیعت کار ما همینه. مخصوصا خانما.
زهرا به مادرش نزدیکتر شد و پرسید: مامان بنظرت شهید میشم؟
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
مادرش خیلی جدی جواب داد: اگه شهید نشی من باید در تربیتم شک کنم! ولی یادت باشه که شهادت وسیله است. هدف نیست. اصل، حفظ نظامه. حفظ انقلابه. خب الان از من چه انتظاری داری؟
زهرا: فقط امضا کن و مثل همیشه بهم قوت قلب بده. من این راهو انتخاب کردم.
مادر: بابات امضا کرده؟
زهرا: گفته وقتی مامانت امضا کرد منم امضا میکنم.
مادر: ینی باهات حرف نزد؟ فقط همینو گفت؟
زهرا: مامان لطفا ... داره دیرم میشه.
مادر نگاهی به ساعت دیواری انداخت. بعدش هم کاغذ را برداشت و وقتی میخواست امضا کنه، یک لحظه چشمانش بست و پس از چند ثانیه باز کرد در حالی که امضا میکرد زیر لب گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا زهرامو به تو سپردم.»
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
دو روز بعد، زهرا با دیگر دوستان چادری اش از دانشگاه آمدند بیرون. وقار و وزانت از سر و روی این دخترها مخصوصا زهرا میبارید. یکی از دوستاش به بقیه گفت: آخیش. از وقتی با تو راه میریم دیگه هیچ پسری جرات اهانت به چادرمون نداره.
سپیده گفت: آره به خدا. مردشورشون ببرم. یادته همون پسره ... چه متلک هایی بهمون میگفت؟
فاطمه: آره ... چقدر بیشعور بود ... ولی خوشم اومد ... خوب جلوش دراومدی ... دیگه هر جا ما را ببینه، راه کج میکنه!
زهرا گفت: شما که لطف دارین بچه ها اما تقصیر خودمونم هست. ما پشت هم نیستیم. هر سکوت و انفعالی، اسمش شرم و حیای زنونه و دخترونه نیست.
سپیده: آره والا. کاش تو هم خوابگاهیمون بودی. الان کجا میخوای بری؟ بیا بریم خوابگاه؟
زهرا: نه عزیزم. اول باید برم انقلاب دو تا کتاب سفارش دادم بگیرم. بعدش هم جایی کار دارم. باشه سر فرصت.
خدافظی کردند و زهرا تنهایی تاکسی گرفت و رفت.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
یک ساعت بعد، زهرا روبروی محمد نشسته بود و به حرفهای محمد گوش میداد.
محمد گفت: ببین خانم! من خیلی به بابا و مادرت ارادت دارم. اینقدر که حتی وقتی مهم ترین جلسات هستم اما اونا پشت خط اند، سعی میکنم حرمتشون حفظ بشه و بهشون سلام و ادای احترام کنم. الان هم اگه اینجایی، صرفا به خاطر تقاضای خودت نیست. بلکه به خاطر سفارش پدر و مادر و همچنین تست ها و آزمون هایی هست که با موفقیت ازشون گذشتی. ولی واقعیتشو میخواید، تهِ دلم رضا نیست.
زهرا: جسارتا چرا؟ من که هر کاری گفتید کردم. دوازده سال هست که داره دوره میبینم. حتی تو دو تا از ماموریت هام رفتم دانشگاه. سه چهار سال درس خوندم. از خودم یه چهره زن سالار ساختم که باید تِمِش مذهبی باشه و اسم و رسم در بکنه. جوری عمل کردم که نه بسیج منو آدم حساب کنه و نه تشکل های روشنفکری بیخیالم بشن. تمام تست های هوش و آمادگی جسمانی و فنون رزمی و آگاهی های سیاسی و خیلی چیزای دیگه هم با نمره بالا طی کردم. دیگه چرا باز دلتون رضا نیست؟
محمد با ثانیه هایی سکوت و بعدش نفسی عمیق، رو به طرف پنجره اتاقش کرد و به دوردست ها زل زد و گفت: نمیدونم!
زهرا: لطفا بفرمایید از کجا باید شروع کنم؟
محمد همچنان تو فکر بود. غرق در دوراهی. نمیدونست چه کند! خیلی جدی و با اندکی با غصه گفت: من کم آدم نفرستادم این ور و اون ور. زن. مرد. پیر. جوون. اما این پروژه دستم ازش کوتاهه. دو پله اش فقط تو ایران هست. بقیه اش اون وره. خیلی حساسه. همه اساتیدت تاییدت کردند و گفتند آره. اما تهِ دلم ... نمیدونم.
زهرا که میدونست این آخرین خان هست و اگه اوکی بگیره از محمد، وارد یه دنیای جدید میشه و همه چیز عوض میشه و به آرزوهاش نزدیکتر میشه، تو دلش طوفان بود اما چهره اش معمولی ... با حیا ... سر پایین ...
که دید محمد رفت سراغ قرآن. دل زهرا بی تاب تر از قبل شد. دید محمد صندلیش رو به قبله تنظیم کرد. چشمانش را ثانیه هایی بست. باز کرد. انگشتش را وسط قرآن گذاشت. صفحه ای را باز کرد. و تا چشمش به صفحه خورد، لبخندی زد و زیر لب دو سه بار گفت: الله اکبر! الله اکبر! الله اکبر.
استرسی که اون لحظات، سرتاپای زهرا را فرا گرفته بود، در طول عمرش بی سابقه بود. اما حیا اجازه نمیداد حرفی بزنه و چیزی بپرسه!
محمد با آرامشی خاص و حالتی مطمئن گفت: خواهر موسی حداقل ده بیست سال قبل از ولادت موسی، به دربار فرعون نفوذ کرد. اولش از آشپزخونه شروع کرد ... بعدش وارد گروهی شد که آرایشگران دربار بودند ... بعدش هم پله پله بالا رفت تا اینکه شد یکی از مشاوران دربار فرعون!کدوم فرعون؟ همون فرعونی که ادعای خدایی میکرد. چند سال بعد، وقتی موسی به دنیا اومد و مادر موسی بچه اش را به نیل انداخت، به دخترش که سالیان سال قبل در دربار فرعون نفوذ کرده بود، ماموریت داد که دنبال برادرش بره و از دور حواسش بهش باشه و تعقیب و مراقبت بزنه و مثل سایه دنبالش باشه. خواهر موسی، تنها شخصی هست که تو قرآن بهش ماموریت ت.میم(تعقیب و مراقبت) دادند و در واقع، جالبه که تو تمام آیات قرآن، فقط به یه دختر این ماموریت را دادند. نه به هیچ مرد و پسری!
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
زهرا که داشت بال درمیاورد از این حرفها و فهمید که قرآن، محمد رو خلع سلاح کرده و احتمال اینکه کوتاه بیاد خیلیه، تو دلش ذکر میگفت و فقط منتظر جمله آخر محمد بود.
محمد: عجیبه. ما داریم یه گروهان مرد میفرستیم تو لشکر دشمن اما مشاوره دشمن و ت.میم ماجرا باید بیفته گردن یه خانم، یه دختر خانم ... الله اکبر ... چه حکمتیه؟ چه رازیه؟ چرا این آیه اومد «وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ»
زهرا دیگه زهرای دو سه دقیقه قبل نبود. با اینکه روی کنترل احساسات دخترانش به طرز عجیبی کار کرده بود اما اون لحظه اصلا نتونست جلوی فشار موج اشک شوقی که داشت از گوشه چشمش سرازیر میشد، مقاومت کنه.
محمد: باشه. حالا که همه گفتند و خدا هم فرمود و خودت هم اصرار داری و ده پونزده سال براش زحمت کشیدی، باشه. دیگه حرفی نمیمونه.
زهرا به زور تونست کلمه ای حرف بزنه و از محمد تشکر کنه: خدا را شکر. ممنون حاج آقا.
محمد: خوب گوش کن. فقط یکبار میگم وتکرار هم نمیکنم. یک سال فرصت داری که در مقطع ارشد دانشگاه تهران، در همون قالب زن سالاری گرد و خاک کنی. به طرف فضای مجازی نرو که بعدا مردم فقط انتظار ادمین شدن ازت داشته باشند. باید قدرت کاریزمای خودت رو ثابت کنی. هر چی دختر و زن مسئله دار هست که میتونه بهت کمک کنه دور خودت جمع کن و کار تشکیلاتی راه بنداز. با نفراتشون در خارج از دانشگاه ارتباط بگیر و شناسایی کن. یه فمینیست رپِ مذهبی. البته میگم مذهبی اما خیلی نباید خدا و پیغمبریش کنی. متوجهی که؟
زهرا: کاملا.
محمد: به تدریج دانشجو ستاره دار میشی. عذرت رو میخوان. تهدیدت میکنند. حتی ممکنه حزب الهی ها تکفیرت کنند. کم کم موتورهای تبلیغاتی رسانه های اون ور آب برات هشتک میزنن. کاری میکنیم که اسمت بیفته تو زبونا. بعدش در درگیری و تجمعات خیابانی با یه نفر از بچه های خودمون درگیر میشی و از اون زمان پروژه پناهندگیت کلید میخوره.
زهرا: چشم. باید حواسم به کسی باشه؟
محمد: بعیده به این زودی ها ببینیش. اما آره. یه تیم ده دوازده نفره که سر تیمش اسمش بابک هست. کارش خوبه اما مثل تو، کادرِ ما نیست. ولی بچه درستیه. اگه تو تورت خورد، حواست بهش باشه. اگرم نخورد، که هیچ!
زهرا: ماموریت خودم ... جسارتا ... نگفتید!
محمد: پیدا کردن همون آدمایی که در طول این سالها، درباره اونا خوندی و مطالعه کردی و دنبال ردشون بودی.
زهرا با تعجب و هیجان خاص خودش پرسید: ینی هسته مرکزی زنان آزاد؟
محمد: دقیقا! ما کاری میکنیم که مورد انتخابِ سلطنت طلبا و یا منافقین دربیایی.
زهرا: بیش از ده ساله که شب و روزم شده جنبش زنان آزاد!
محمد: بله. اطلاع دارم.
زهرا: وقتی ما هنوز ساوه بودیم و شما هنوز تهران نیومده بودید و شیراز زندگی میکردید فکر آشنایی با این گروهک رو انداختین تو ذهنم.
محمد با لبخند گفت: و بعدش هم فرستادمت دانشگاه و رشته باستان شناسی و بقیه ماجرا. اون موقع هنوز 15سالت نبود. الان باید بیست و هشت نه ساله باشید. درسته؟
زهرا: نصف زندگیم باهاشون زندگی کردم. چه تو کتاباشون و چه تو سایتاشون و چه سفرهای طولانی که با بابام به اروپا و آمریکا داشتم. نصف دیگه زندگیم هم صرف نابودیشون میکنم.
محمد: تو دختر دنیا دیده ای هستی. حواست باشه که یا باید نابود شن. یا بشی از خودشون. یا باید بشی رقیبشون و برای خودت دفتر و دستک جداگانه بزنی.
زهرا: انشاالله. با شناسنامه جدیدم؟
محمد: بله. با اسم «سوزان»!
ادامه دارد...
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
باید اوامر حکیمانه مقام معظم رهبری را با جان و دل بذیرفت .
وای بر مدعیان عشق ولایت که شعار جانم فدای رهبر و از تو به یک اشاره شان کَرِ مان کرده.
این خیلی حرف تلخیه رهبر اینقدر رو فرزند آوری تاکید بفرمایند
و در اخر بگویند سخنانم در دولتهای گذشته و قوای مقننه تاثیر نداشته! 😭😭😭
پس این هزاران و میلیون ها جمعیتی که تو راهپیمایی شعار میدن: ای رهبر آزاده آماده ایم آماده، از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن ! چه شد ؟؟؟
وطن شیعی الان کثرت جمعیت و فرزند آوری میخواد ،
مهمترین سنگر جنگ ، الان سنگر خانه و خانواده هست .
دختر و پسرای شیعه همه مشغول تحلیل سیاسی و مدرک حوزه و دانشگاه جمع کردن هستن و جوانان وهابی مشغول جهاد فرزندآوی برای اربابان یهودی و سعودی😔
حضرت امیر المومنین فرمودند : کسی که به وقت یاری ولی زمانش در خواب باشد
با لگد دشمن بیدار میشود
✍ پی نوشت ؛ البته این توصیه ها را دولتهای گذشته و قانون گذاران بی بصیرت . به عمد بی توجهی و نافرمانی میکردند .
و از طرفی خائنانه به سقط های جنین و عقیم کردن زنان و مردان اهمیت میدادند زیرا دشمن میداند که کثرت جمعیت جوان چقدر در اقتدار و پیشرفت کشور مؤثر است .
غالب مشکلات کشور زاییده همین نافرمانی ها و مطیع اوامر حکیمانه رهبری نبودند هست که جامعه را درگیر اهم مشکلات متفاوت کرده است