🕊
#شهیدانه
یڪ شب دخترم زهرا بہ شدت تب ڪرده بود.
اون شب از بس گریه ڪرد ڪلافہ شده بودم
رو به عڪس اقارضا ڪردم و گفتم:
_اقارضا من خسته شدم.
خودت میدونی و این بچه!
من ڪه نمتونم ارومش ڪنم.
جانماز رضا همیشه همونجایی ڪه نماز مےخوند
پهن بود و عبایش تا شده روی جانمازش قرار داشت
زهرا رو گذاشتم روی زمین ڪنار جانماز
از خستگے نفهمیدم چیشد ڪه چشمام روی هم رفت
چشم ڪه باز ڪردم به خودم اومدم دیدم خبری از گریه های زهرا نیست!
از جا پریدم زهرا ڪنار جانماز خوابیده بود
دست به پیشانیش زدم
دیگه از اون تب سوزان هم خبری نبود
چشمم رفت به سمت جانماز دیدم عبا
گویے پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_رضا_پورخسروانی🌸🍃
🌼اللهـمعجـللولیڪالفـرج🌼
کپی با ذکر صلوات
🌺🌺 یوسف زهرا (عج)🌺🌺
@yayousefezahra