🌷اگر دیدیم "صوتِ #قرآن" اذیتمان میڪند؛
بدانیم مردهایم !
☘بدانیم آنقـدر #غرقِ_صدای_دنیا شدهایم کہ دیگر
"ضربانِ💔قلبمان " با "سخن خـدا" کوڪ نمےشود…!
@yazahra213
🎯 حالاتی از قاضی...
📌سید هاشم رضوی نقل میکند که من بارها در مسجد کوفه و سهله او [مرحوم قاضی] را دنبال کردم و مواردی از تهجد و تلاوت #قرآن و سجدههای طولانی و تفکر و تأمل عمیق و خیره شدنها و بهت زدگیهای او (و برگشت دوباره او به حالت اولی، بعد از انتظار و تأمل دراز) را که شگفت انگیز و دهشت آور بود، مشاهده کردم.
📚(آیتالحق، ج۱، ص۴۳۲)
✍ از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى نقل شده است: زمانی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم، اهل سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى از دنیا می رفتند.
🏠 روزى در منزل استادم، مرحوم سید محمد فشارکى، عده اى از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر هستند. مرحوم میرزا فرمود:
«اگر من حکمى بکنم، آیا لازم است انجام شود یا نه؟» همه اهل مجلس پاسخ دادند: «بله».
📝 فرمودند: «من حکم مى کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح حضرت نرجس خاتون(س)، مادر امام زمان(عج)، هدیه کنند تا این بلا از آنان دور شود.»
📣 اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند و از فرداى آن روزشیعیان تلف نشدن
#آقامون_خیلی_کریمه
#آقامون_خیلی_مظلومه
#شاه_امام_حسن💚
دستِ #کریم خسته ی
بـخـشـش نـمـیـشـود
هـر چــنـد الـتـمـاس
گدایان همیشگی ست
آقــایــی و کــمــال
#حسن جانِ #فاطمـہ
مــانــنـــد آیـہ آیــہ
#قرآن همـیشـگی ست
#دوشنبههایامامحسنی
@yazahra213
#ذکری_که_هر_حاجتی_را_بر_آورده_میکند🔥❗️
«مداومت نمیکند بر این ذکر جز اهلش...
🌸✨حاجشيخمحمّدابراهيمرياحى درباره آيةاللهكوهستانى مىگويد
به محضرش تشرف حاصل كرديم. ايشان بيمار بودند (و مدّتى بعد بر اثر آن، رحلت نمودند.) تا موقع نماز شد، با آن جسم ناتوان به نماز ايستاد. آن قدر نماز را با خضوع و طمأنينه خواند و سجدههايشان به قدرى طولانى بود كه با وجود آن كه ما جوان بوديم، برايمان مشكل بود. در هر حال، نماز را خوانديم و از ايشان تقاضاى گفتارى كرديم كه به آن عمل كنيم، فرمود
🔶«توجهتان به #قرآن باشد كه اين روزها قرآن خيلى غريب است.😞»
اين سخن را آنچنان با سوز دل بيان كردند كه ما به گريه افتاديم و چون با اصرار تقاضاى دستورالعملى كرديم، فرموند
🔶«ذكرى را برايتان مىگويم كه اگر به آن عمل كنيد، هر حاجتى داشته باشيد به آن میرسيد و آن چنين است
🔶تا ۴۰ روز، هر روز ۱۲ بار "انّا انزلناه" را بخوانيد...
بعد از آن، حاجت شما برآورده مىشود... انشاءالله»✨
@yazahra213
#شبانه
هر شب قبل خواب سه تا سوره #توحید بخونین ... حکم یه ختم #قرآن رو داره ...
#وضو فراموشنشه🌱
@yazahra213
🌸🍃﷽🌸🍃
✍ مسافرِ اتوبوس
اگر تو اتوبوسِ در حالِ حرکت ایستاده باشی، 🚞 هی این طرف و اون طرف میشی.🙄
اصلا ممکنه بیوفتی زمین🤷♂️🤦♂️
مگر اینکه دستت رو به میله اتوبوس بگیری تا نیوفتی💪
#زندگی هم، درست مثل اتوبوسِ در حال حرکته🚞
🤔شاید تو زندگی #سختی هایی داشته باشی
که باعث بشه #ایمان تو رو تکون بده❗️ 😱
پس باید حواست باشه خیلی زود، خودت رو به یک تکیهگاه محکم برسونی. 💯
✅ این تکیهگاه، #قرآن است:👇
🕋 وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
✨و همگى به ریسمان خدا، چنگ زنید، و پراکنده نشوید.
🔻 چرا که:👇
🕋 وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا
✨هرگز پناهگاهی، جز او نمی یابی.
📚 آل عمران، آیه ۱۰۳
📚 کهف، آیه ۲۷🌹👇👇👇
@yazahra213
هر وقت کارش جایی گیر می کرد و تیرش به سنگ میخورد، زنگ میزد که برایش قرآن بخوانم.
داشتم غذا درست میکردم، زنگ میزد که: مامان یه #یس برام بخون کارم رو رها میکردم و مینشستم جَلدی برایش میخواندم.
میخواست زمینیرا که پدرش بهش داده بود، بفروشد و جای دیگری خانه بخرد .چهل سورهی حشر برایش نذر کردم سیهشتمی را که خواندم به فروش رفت.
وقتی میآمد خانهمان و میدید دارم #قرآن میخوانم، به خانمش میگفت: ببین مامانم داره قرآن میخونه که #شهید نشم
خون خودش رو میخورد و میگفت:همین که میان اسمم رو بنویسن برای سوریه، خط میزنن میگن #حججی نه.
گریه میکرد و میگفت: نکنه کسی رفته و چیزی گفته،بابا حرفی نزده باشه؟!
.
راوی :مادرشهید
📚 کتاب #سربلند
.
#شهید_محسن_حججی
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#لبیـڪ_یا_رقیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
🔻برای شادی روح شهدا #صلوت
@yazahra213
حُسِین بَراےرَفٺَن بِہ
سۅریِہ اَزطَریقِ ٺیپِ فاطِمیۅن📞
اِقدام ڪَردۅَݪے چۅن این ٺیپ مُدافِعانِ حَرَمِ اَفغانِسٺانے رااِعزام مےڪَردمۅفَق بِہ رَفٺَن نَشُد😔
ۅَݪے نااُمید نَشُدۅَبِہ ٺَݪاشِش اِدامِہ داد.🙃
بَراےرَفٺَن بِہ جُزمَشہَداَزشَہرهاے قُم،ٺِہران ۅَاِصفَہان هَم اِقدام ڪَرد.🙂
بَعضے ۅَقٺاهَمِہ چےخۅب پیش مےرَفٺ حَٺےسَۅارِ ماشین🚓
اِعزام مےشُد.
ۅَݪے بازَم با اِعزامِش مُخاݪِفَٺ مےشَد.😢
یِڪے اَز رۅزا ڪِہ بِہ مَشہَد بَرگَشٺِہ بۅد،بامامَشۅِرَٺ ڪَرد
🔥ماشینِشۅ فرۅخٺ🔥
🔥ۅَباهَزینِہ شَخصے بِہ ݪُبنان رَفٺ🔥 وَاَزطَریقِ حِزبُ الله ݪُبنان بِہ سۅریہ اِعزام شُد.
حُسِین خۅدِشۅ بِہ سۅریِہ رِسۅندِه بۅد
ۅَݪے بازَم مُۅَفَق بِہ شِرڪَٺ دَر عَمَݪیاٺ نَشُدۅَداسٺانِ بازگَشٺِش ٺِڪرار شُد.😭
#رمضان #قران #ماه_رمضان
@yazahra213
07_Default_1556174412.mp3
5.09M
🎧 بِہ ۅَقٺ مَداحے
🎤 با نَۅاے سِیِّدرِضانَریمانے
👌 پیشنَہاد اَدمین
ۅاسِہ بَچِہ هِیئَتے ها😎
حاݪ ۅ هۅاے ڪَربَݪا پِیدا مےڪُنین
😭😭😭
#رمضان #ماه_رمضان #قران
@yazahra213
#قرآن 🌱
#بسم_الله
سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
سبقت بگیرید از همدیگر برای رسیدن به #آمرزش #خدا و بهشتی که بهپهنای آسمان و زمین است و برای کسانی آمادهاش ساختهاند که خدا و پیامبرانش را باور کردهاند. این #لطف خداست که به هرکس شایسته بداند، میدهد؛ زیرا #خدا لطفِ بسیار دارد.
#حدید ۲۱
@yazahra213
- به شوهران خود پیشنهاد #نذری بدهید. با اینکار هم به یکدیگر در #پیشرفت معنوی کمک کردهاید و نیز #برکت بسیار عجیبی از لحاظ #مادی ومعنوی در زندگیتان نازل میشود. از طرفی ائمه علیهم السلام #عنایت ویژهای به حل مشکلات شما خواهند کرد.
- وعده خدا در #قرآن است که هرگز به نیکی نمیرسید مگر از اموالی که علاقهمند آنهایید در راه خدا #انفاق کنید.
@yazahra213
••
میفرمایند کھ :
#قرآن متنش بھ گونهای است کہ
یک فرصتی بھ ما داده، که بھ ما #نگاه میده!
قرآن؛ متنش جوریه کہ
"نگاهت" رو " تنظیم " میکنـه!
#استادپناهیان
#شایداندکیتلنگر
+قرآنبخونیم:)
@yazahra213
✨محبان حضرت زهرا(س)✨
: ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کن
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@yazahra213
✨محبان حضرت زهرا(س)✨
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نب
:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@yazahra213
نـشست تـوی تاکـسی دیــد
راننده نوار #قرآن گـذاشته
گفت: ببخشید کسی مُـرده؟
راننـده با لبخنـد گـفـت بله،
دل من و شما ...🥀
قرآن مال #مُرده ها نیست
با قرآن بیشتر اُنس بگیریم🌱
فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
پــس هــر آنچه بــرای شمـا
امکان دارد قرآن بخــوانید.
سوره مبارکه مزمل ، آیه۲۰
#ماه_رجب
🦋•|@yazahra213
✦ ✧ ✦ ✧ ✦ ✧ ✦
┊ ┊ ┊ ┊
┊ ┊ ┊ 🌷🌼
┊ ┊ 🌷🌼
┊ 🌷🌼
🌷🌼
✍ یادداشت استاد #علیرضاپناهیان ۲۰ نکته برای #احیاء شبهای قدر
🕊 ۱. شباهت #قدر و #قیامت را حس کنیم
🖇۲. #امیدوار باشیم و به کم قانع نباشیم
🕊۳. بیقراری برای #خدا (خود خدا را بخواهیم)
🖇۴. مؤمنان مثل گنهکاران، گنهکاران مثل #مؤمنان
🕊۵. جلب #محبت خدا با محبت به دیگران
🕊۶. #بزرگوار باشیم (فقط برای خود و اطرافیان خود دعا نکنیم)
🖇۷. رسیدگی به #نیازمندان، محبت به بستگان
🕊۸. #محبت به والدین، دعا برای پدر معنوی جامعه
🖇۹. طلب #معیشت خوب و نابودی فقیرسازان
🕊۱۰. حضور در جمع مردم
(لااقل بخشی از شب از نور نیّت دیگران بهره مندی شویم)
🖇۱۱. #دعای مناسب حال
🕊۱۲. کمی #قرآن
🖇۱۳. تفکر و #محاسبۀنفس (دلمان از کوتاهیهایمان بگیرد)
🕊۱۴. اندیشیدن به لحظۀ #وداع و مرور وصیتنامه
🖇۱۵. از فکر و ذکر #علی(ع) غافل نشویم
🕊۱۶. خود را در محضر حضرت #ولیعصر(عج) ببینیم
🖇۱۷. کمی مشارطه و برنامهریزی برای #آینده
🕊۱۸. شب قدر سوم، شب دعا برای #ظهور
🖇۱۹. دعا برای #عاقبت_بهخیری و شهادت
🕊۲۰. زیارت امام #حسین(ع) و فاتحه برای #شهدا ؛ به ویژه شهدای مدافع حرم که امنیتمان مدیونشان است.
🔹التماس دعا
👤استاد علیرضا پناهیان- ۱۸ رمضان ۱۳۹۵
⛓🪔 @yazahra213
😢جوانے سر نماز براے #گناهش در حضور خدا گریہ می کند..
👤جوانے بخاطر اینکہ #دوست نامحرمش جوابش کرده گریہ مےکند..
☺️جوانے تا صبح #قرآن میخواند و بہ تفکر میپردازد..
👥جوانے نامہ #نامحرمے را تا صبح نگاه میکند و تفکر میکند...
🧕دخترے #چادرش را محکم میگیرد تا باد شرمگینش نکند..
🙍دخترے جلوے #باد میرود تا دیگران بہ او بنگرند..
🧔🏻جوانے کسے بهش فحش میده , ولی در جوابش میگوید : من #روزه ام..
👤جوانے #مادرش را بخاطر دیر آوردن غذا فحش میدهد..
🕊جوانے خونش در #دفاع از دین بر زمین خون میریزد..
👤جوانے سر #قاچاق مواد مخدر تیر میخورد و خون آلود میمیرد..
🧔جوانے #ریش میگزارد تا سنتے را زنده کند..
👤جوانے #ابرو میگیرد تا فتنہ اے را زنده کند..
☺️جوانے دست #مادرش را میبوسد..
👤جوانے دست روے #مادرش بلند میکند..
😇جوانے #پدر پیرش را کول میکند و بہ حج میبرد..
👤جوانے #پدرش را کول میکند و به خانه سالمندان میبرد..
👌و پروردگارمﷻ می فرماید :
هرگز اهل جهنم و اهل بهشت
یکسان نیستند، اهل بهشت رستگارانند.
[سورة الحشر 20]
#عــشقمخــدا
#ادمـيݩ_بآنــو🦋
┄┅═✼✨🌸✨✼═┅┄
@yazahra213
┄┅═✼✨🌸✨✼═┅┄
*┅═✧❁﷽❁✧═┅*
#حیاء_حمق_چیست؟
⚠️ از بدتـریــن بلاهایـی ڪه به ســر بچههاۍ مذهبــی مۍآید "حیــاء حمــق" است!
❗️حیــاء حمــق ڪه تعبیـرے از رسـول خدا ﷺ است، خجالــت از انجـام کارهاۍ درسـت است! به خاطـر نظـر مـردم!😳
به چند تا مثـال توجـه ڪنید تا این حیـاء مذمـوم را بهتــر بشناسیـد👇🏼
❓چـرا باید خجالـت بڪشم❗️
وقتی عدّهای از مـردم از گوش دادن مـوسیـقی با صـداۍ بلنـد در اتومبیلشـان خجالـت نمیڪشند، چرا از گـوش دادن #قــرآن در اتومبیـل خجالـت بڪـشم⁉️
وقتی عدّهای از دختـران از نشـان دادن زینـت و اندامشـان بہ مــردم خجالـت نمۍڪشند، چـرا من از پوشاندن بدنـم و رعایـت #حجـاب خجالـت بڪشم⁉️
وقتی بعضــی از مــردم از گفتـن هر خزعبـلی در جمــع خجالــت نمۍڪشند، چرا من از یاد ڪــردن، خدا و رســولﷺ و خواندن احادیــث اهـل بیـت علیهـم السـلام در جمـع خجالـت بڪــشم⁉️
ســوأل اینجـاسـت👇🏼
♒️ وقتی از نشــر بدیها خجالــت ڪشیده نمیشـود، چرا از #تبلیـغ پاڪیها #خجالـت بڪـشیم؟!
جبهــه ڪفر از #نمایـش #ابتـذال خودش شــرم ندارد، من چـرا از نمایـش #حقانیّـت خـودم شــرم داشته باشم⁉️
💯 یکی از مصـداقهاۍ بارز این خجالـت و عـدم اعتمـاد بنفـس ما در انجـام دستـور الهـی، مربوط به مسأله #امربهمعروفونهیازمنکر است!
✖️خجالت میکشیم ...
✖️و انجام نمیدهیم ...❗️
و بخاطــر این خجالـت احمقــانــه، در یڪی از فروع دینمـون، معلــوم نیست چطـور بازخواسـت خواهیــم شد...😔
واجبی که در جامعهی اسلامی و حتی بین متدیّنین هم غریــب و دور از ذهــن شــدھ...
☀️انجـام و احیـاء آن !
✨هر دو وظیفـهٔ ماست✌️🏼✊🏼