eitaa logo
نکات ناب قرآن و اهلبیت
7.1هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
13.1هزار ویدیو
454 فایل
دارالاحسان حضرت فاطمه (ثبت۱۲۷) صدقات_قربانی 6037997599431443 🌟زائرسرامشهد 5894637000163383 کانال حرفام @mahdi_ghazizadeh باقیات وصالحات eitaa.com/joinchat/1591935613Ca5a49c0d76 تعبیرخواب eitaa.com/joinchat/78250187Cf36eb3bb66 مدیر کانال @ghazizadeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
Tavasol Be mola Abalfazl-PDf.pdf
حجم: 2.56M
🔘 گره گشاترین دست. »  فایل PDF «دو دستورالعمل برای توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام.» 📚چهره درخشان قمر بنى هاشم. @eitaa.com/yazahramadad135
Tavasol Be mola Abalfazl-PDf.pdf
حجم: 2.56M
🔘 گره گشاترین دست. »  فایل PDF «دو دستورالعمل برای توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام.» 📚چهره درخشان قمر بنى هاشم. @yazahramadad135
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️اوست که دست ما را در دست امام زمانمان می‌گذارد... °ْ🇯‌🇴‌🇮‌🇳°ْ↷ https://eitaa.com/yazahramadad135
🩸ای پسر عمو! هیچ‌وقت برای پدر غریبم سخت‌تر از آن ساعتی نبود که بابای تو را کشتند... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که امام سجاد علیه‌السلام همراه با مخدّرات داخل مدینه شدند، خبر به حضرت ام‌البنین علیهاالسلام رسید؛ آن بانوی مکرّمه، پسر حضرت عباس علیه‌السلام را به جاریه‌ای داد تا که او را بر سر راه امام زین العابدین علیه‌السلام نگه دارد تا که آن حضرت، پسر عموی خود را دیده باشد. 🥀 چون که امام سجاد علیه‌السلام از آن گذر عبور کردند، نظر مبارکشان به نور دیدهٔ ابالفضل العباس علیه‌السلام افتاد؛ با دیدن آن کودک، آه سردی از دل پر خون خود کشیده و اشک از چشمان مبارک آن حضرت جاری شد. 🥀 سپس فرمودند: این پسر را به من بدهید! چون که امام علیه‌السلام آن پسر را گرفت، بوسید و به او فرمود: ای نور دیده! هیچ وقت برای پدر غریب و مظلوم من، بدتر از آن وقت نبود که پدر تو کشته شد! و در اینجا بود که امام سجاد علیه‌السلام بسیار گریستند. 📚عین الدموع، حسینی واعظ، ورقه ۱٠۱ (نسخه خطی) ✍ مادر نبودی... گوش کن پس این خبرها از داغ عباس تو خَم گشته کمرها واشد به روی من دگر خیل نظرها چادر به سر دارد دویدن دردسرها عباس رفت و آبروی خواهرش رفت دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت ضرب عمودی آمد و مویش بهم ریخت تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت عباس... نامردی عمود آهنین خورد بی‌دست از بالای مرکب بر زمین خورد دروازه‌ی کوفه قیامت ساختم من بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم روی نیزه‌ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر
Tavasol Be mola Abalfazl-PDf.pdf
حجم: 2.56M
🔘 گره گشاترین دست. »  فایل PDF «دو دستورالعمل برای توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام.» 📚چهره درخشان قمر بنى هاشم. @yazahramadad135
🔰 در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ» چگونه و با چه حالی از ابالفضل العباس علیه‌السلام یاد می‌شود؟! 📖 در زیارتنامه حضرت عباس علیه‌السلام می‌خوانیم: «رَفَعَ ذِکرَکَ فی عِلِّیِّینَ» 🔎 برای اینکه گوشه‌ای از شرح این عبارت و مقام والای حضرت قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام روشن شود، تدبّر در چند نکته لازم است: 🏷 اولاً: «عِلِّیِّینَ» کجاست و چه مقامی‌ است؟! طبق آیه شریفه قرآن کریم که فرموده: «وَ مَآ أَدرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ»(مطففین،۱۹)، اساساً ما هیچ و هیچ درکی از مقام «عِلِّیِّینَ» نداریم!! 🏷 ثانیاً: مستفاد از روایات این است که «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ»، مقام و جایگاه حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام بوده و برخی از ملائکه مقرّب خدا، بعضاً مشاهداتی از «عِلِّیِّینَ» دارند! 📈 حال طبق این فراز زیارت حضرت ابالفضل العباس علیه‌السلام که خطاب به آن حضرت عرضه می‌داریم: «رَفَعَ ذِکرَکَ فی عِلِّیِّینَ» {خدا ذکر تو را در «عِلِّیِّینَ» با عظمت بالا برده است} ، 👈 یعنی هرگاه که انوار مقدس اهلبیت علیهم‌السلام در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ» _ که اَحدی را به غیر از ایشان، درکی از آن جایگاه و مقام نیست _ می‌خواهند از وجود مبارک ابالفضل العباس علیه‌السلام یاد کنند، با عظمت و با شکوه خاصی از قمر منیر بنی‌هاشم علیه‌السلام یاد نموده و ذکر ابالفضل علیه‌السلام را در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ»، بالا می‌برند! ✍ نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اِغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی