ما عهد بسته ایم بمیریم درغمش
مردن برای روضه مادر، بنای ماست
دستِ شکسته، سینه زخمی ،رخ کبود
این واژه ها خلاصه شرح عزای ماست
قنفذ رسید و بازوی مادر سیاه شد
*من یه بازو میگم تو یه بازو میشنوی
وصیت نوشت از زیر پیراهن بدنم وغسل بده
قنفذ رسید و بازوی مادر سیاه شد
درازدحام ،پهلوی مادر سیاه شد
اوضاع بهم ریخته ای داشت امیرالمؤمنین، دیروز عرض کردروضه یه جوون خام نپخته ست . دست وپاش و گم کرده بود هی میزد خودشو باباشو از دست داده
من هی روضه یادم میاد، دیدم امیرالمؤمنین کنار محل غسل دست و پاشو گم کرده ،تا حالا کسی رو نشُسته
من تو مقتل دیدم شب شروع کرد سپیده دم غسل یه ساعت کار داره ،هواروشن شد هنوز کار غسل فاطمه تمام نشده بود
گریز➖
یاد یه روضه افتادم، بچش هم خیلی طول کشید گودال میگن هوا روشن بود، دم دمای غروب بیرون اومد بگم کلمشو میزنی گفت خستم کرد سراپا خونی بود😭
@yazahramadadi135
کانال متن ،سبک شعر
#مداحی
#ویژه_مادحین
✍خادمه اهل بیت
#التماس_دعای_فرج