25.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت ام البنین علیها سلام
🎤بانوای زنده یاد حاج محمدباقرمنصوری
#زبانحال خانم ام البنین( س ) بعداز واقعه کربلا
کاروانیم یولدا لنگ اولدی حجازه گلمدی
جانمازآچدیم ولی اوغلوم نمازه گلمدی
الله الله دورداوغولدان بیرجنازه گلمدی
ای مدینه عیبی یوخ اخبار غم بسدور منه
من جنازه نیلورم قانلی علم بسدورمنه
"زبانحال حضرت زینب"
غملی قارداش غمووی اهل یقینه دئمه دیم.
التماس ایلدی نسوان مدینه دئمه دیم.
بعضی سین خلقه دئدیم، ام بنینه دئمه دیم.
بیلدی آتدان یخیلوب قانه بورونموشدون سن.
بیلمدی دشمن اراسیندا سورونموشدو
سن🖤🖤
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨Admin.:
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
یارب مکن امید کسی را تو نا امید ...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#امام_کاظم
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
یارب مکن امید کسی را تو نا امید ...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
موسی بن جعفر یه باب الحوائج بود اما من یه باب الحوائج دیگه سراغ دارم که دست ابن زیاد اسیر بود .
دستگیرش کردند، مجروح شده بود، زخمی بود، تشنه بود، گرسنه بود، خسته بود، مثل مولاش سیدالشهداء در روایت دیدید امام صادق فرمود: جدم وقت شهادت غبارآلود بود، تشنه بود، گرسنه بود، خسته بود، مجروح بود، زخمی بود، مسموم بود، غصه دار بود، نائب رشیدش هم همینطور بود آوردنش پیش ابن زیاد.. نتونست آب بیاشامد ظرف پر از خون شد...تشنه رفت بالایِ بامِ دار العماره دستور دادسر از پیکرش جدا کنن
اجازه خواست دو رکعت نماز خواند. گریه می کرد. بهش گفتند مرد شجاع نباید گریه کنه باید اینجایِ کار را هم ببینه ..فرمود: من برا خودم گریه نمی کنم برای اون آقایی گریه می کنم که با زن و بچه ش داره به طرف کوفه میاد من نگران شهادت امام حسینم، من نگران اسارت زینبم....خوب فهمیدی مسلم.. همینطور هم شد طولی نکشید عقیله ی بنی هاشم همراه با اهل بیت وارد بر مجلس ابن زیاد شدن..با کهنه ترین لباسهاش وارد شد ابن زیاد شروع کرد زخم زبان زدن این گفتگو طول کشید..غضب کرد دست به چوب خیزران برد در مقابل اهل بیت..این جا بود مقاتل نوشتن رباب از جا برخواست سرمطهر سیدالشهدا رو در آغوش گرفت..
"أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ..أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ"
#امام_کاظم گریز به #حضرت_مسلم
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135