.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِيدُ
السّلام عَلیَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَر
زمین از ناله سرشار، آسمان از داغ نالان بود
زمانِ بازگشت نی به آغوش نیستان بود
میان گرگ ها زخمیتر و تنهاتر از یوسف
عزیزی مانده در چاه فراموشیّ کنعان بود
برایش فرصت راز و نیازی بود در زندان
که آن فرصت هم از وی، آخر عمرش گریزان بود
چه بی حد حسرت بوسیدن روی رضا را داشت
دلش از دوری معصومه خاتونش پریشان بود
شنیدم بین زخمی گشتن از کٌند و غل و زنجیر
دعایش شامل حال همه، حتی نگهبان بود
شنیدم روزه بود و روز و شب می دید تاریکی
و زندان از قنوت نور افشانش فروزان بود
شنیدم مثل مادر مرگ خود را از خدا می خواست
شنیدم هم نوا با او در و دیوار زندان بود
خلوص خلوتش را با خدا آوازه خوان تا دید
به خاک افتاده و از اشتباهاتش پشیمان بود
تمام عقده هایش را سر اسلام خالی کرد
خدایا! کاش زندانبانِ بی ایمان، مسلمان بود
دوباره می شود معصومی از دست جفا مسموم
که این سم بر غم دوریّ و درد و رنج، پایان بود
شنیدم تا رسیدن روی پل -در اوج بی رحمی-
ز روی تخته آویزان سر آن جسم بی جان بود
خدا را شکر بر نیزه، نه یک سر قد علم می کرد
نه جسمش تا سه روز افتاده در صحرا و عریان بود
نه در پیش دو چشم او جوانش اربا اربا شد
نه در تشتی سرش بر دامن معصومه مهمان بود...
أللهُم العَنْ اَولَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَق مُحَمدٍ وَ آلِ مُحَمدٍ
وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#شهادت_امام_کاظم
#محمدحسین_رحیمی✍
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
کربلایی رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135