✨الهـی✨
✨تو این
✨شب زیبـا✨
✨هیـچ قـلبى ✨
✨گرفته نباشه
✨وهرچى خوبیه ✨
✨خداست براى همه
✨خـوبان رقم بخوره✨
✨آرامـــــش مهمـــــون
✨همیشــــگى دلاتـــــون ✨
✨امشب بهترینها را براتون آرزو دارم✨
شبتون گـرم از نـگاه خـــدا
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
✅مسیر زندگی خودمان را در خط مستقیم الهی حفظ کنیم
رهبر معظم انقلاب:
آنچه برای ما مهم است این است که ما، هم خودمان را در خطّ مستقیم الهی، در صراط مستقیم الهی حفظ کنیم، هم نگذاریم حرکتمان کُند بشود؛ این مهم است. حرکت نظام اسلامی و جامعهی اسلامی به سمت اهداف والای اسلامی از دُور نباید بیفتد. الان هم حرکت هست؛ نه اینکه کمبود نیست، نه اینکه بدعملی نیست، نه اینکه سوء مدیریّت نیست؛ چرا، اینها هم هست؛ اگر نبود، حرکت ما بهتر بود، بیشتر بود، جلوتر میرسیدیم، بهتر میرفتیم، گرهها را راحتتر باز میکردیم؛ امّا با اینکه این ضعفها وجود دارد، حرکت وجود دارد. آن چیزی که برای بنده امیدبخش است وجود شما جوانها است. جوانها خودشان را آماده کنند؛ از لحاظ علمی، از لحاظ عملی، از لحاظ تجربی، از لحاظ ایمانی خودشان را آماده کنند؛ فردا مملکت دست شما است، بایستی ان شاء الله بتوانید این مملکت را به اوج برسانید و ان شاء الله این کار را خواهید کرد. امیدواریم ان شاء الله دعای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) پشتیبان شما باشد. ۹۸/۱۱/۲۹
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
🚨 تعجب نکنید، دشمن همهجور سرباز در لشگرش دارد:
🔻از کت شلواری آزادیخواه تا استاد آواز و موسیقی!
🔻از کارگردان پرآوازه تا بازیگر محبوب خوش نقش!
🔻از حقوقدان خوش صحبت تا خبرنگار تن فروش!
🔻از آیتالله العظمی تا مذهبینما درب حرم شکن!
❌دشمن قوی و کار بلده ولی ما از نسل سلمانیم...
#شیعه_انگلیسی
👤 علیرضا گرائی
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
⭕️بهتر است ایران بمانم تا برگردم آمریکا!
👈مشاهدات یک نویسنده آمریکایی از ایران کرونایی
▪️«جینفر گرین» یک نویسنده آمریکایی است که به دلیل شغل همسرش مجبور شده در ایران ساکن شود. او و همسرش قرار بود آخر سال 2019 به آمریکا بازگردند. دو بار لغو پرواز آنها و بعد هم شیوع کرونا سبب شد آنان همچنان در ایران ماندگار شوند.
▪️آنان در ابتدا فکر میکردند بدشانسی آوردهاند، اما اکنون گرین در یادداشتی نوشت:
🔹ابتدا خیلی ترسیده بودیم. چون فکر میکردیم با وجود تحریمها ممکن است نارساییهایی در تأمین مایحتاج عمومی پیش آید.
🔹با دیدن تصاویر و ویدئوهای عجیب از حمله به فروشگاهها و تمام شدن دستمال توالت، مواد ضدعفونیکننده و کمبود ماسک، حیرتزده میشوم. اینجا در ایران، همه فروشگاهها و سوپرمارکتها پر از کالاست و قفسهها هیچ وقت خالی نمیماند. من هر آنچه لازم داشته باشم، به راحتی تهیه میکنم». او سپس به تفاوتهای فرهنگی دو جامعه ایران و آمریکا اشاره میکند و میگوید در ایران هیچ گاه دستمال توالت کم نمیآید، زیرا مردم از آب برای شستشو استفاده میکنند.
🔹در ایران هم در ابتدا لیمو، زنجبیل، ماسک و مواد ضدعفونیکننده کمیاب یا گران شد و افراد سودجو و فرصتطلب سعی کردند کالاهای مورد نیاز را چند برابر گرانتر کنند، اما با حضور گروههای داوطلب، اندک اندک فراوانی بازگشت.
🔹جهان باید از ایران بیاموزد که در اوج تحریمها و ناکافی بودن دارو و کالاهای بهداشتی برای ایرانیان، مردم این کشور چگونه از خودگذشتگی میکنند و تلاش دارند همه با هم مراقبتهای عمومی را بالا ببرند.
🔹در ایران، از هرج و مرج، خشونت و خودخواهی خبری نیست. من ترجیح میدهم در ایران باشم تا این ماجراهای شیرین و درسهای زیبا را ببینم و با آنها زندگی کنم.
▫️گرین در ادامه از اتفاقاتی مانند بخشیدن اجارهبهای مستأجرین ، اعطای صد گیگ اینترنت یا در دسترس قرار دادن 23000 جلد کتاب برای کودکان در این روزهای کرونایی را تمجید کرده است.
▫️ گرین همچنین موج طنزی که بعد از کرونا در شبکههای اجتماعی راه افتاده تا تابآوری مردم را بالا ببرد، از قلم نینداخته است. او همچنین یک فهرست کلی از همه اقدامات مردمی کوچک و بزرگ در مقابله با کرونا ارائه کرده. از کار خوب دانشجویان دانشگاه تهران در ترجمه دستورالعمل پزشکان چینی تا بازدید خانه به خانه مردم شهر کاخک در استان خراسان رضوی برای تحویل مواد ضدعفونیکننده و توزیع شیرینی توسط یک قنادی در گرگان میان پرستاران و پزشکان درگیر کرونا در بیمارستانها و ...
چقدر زیباست این تحلیل از طرف یه آمریکایی
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
✨﷽✨
#حدیث_روز
✅عبادت كنندگان سه گروهند:
✍امام حسین علیه السلام :گروهي خداوند را به انگيزه رسيدن به پاداش و دست يافتن به نعمتهاي نامحدودش عبادت ميكنند، اين دسته از عبادتكنندگان مانند سوداگران سودجو است.
بعضي خداوند را از ترس عذاب ميپرستند و عبادت ميكنند كه اين دسته از عبادتكنندگان در خور بردگان زرخريد است.
و كساني هستند كه خداوند را به منظور شكرگزاري و انجام يك وظيفه انساني پرستش مينمايند ( خداوندا من تو را عبادت ميكنم چون لايق پرستش و عبادت هستي ) اين دسته از عبادتكنندگان عبادت انسانهاي احرار و آزادگان است و چنين عبادتي افضل و برتر از تمام عبادات است.
📚الحديث جلد ۳ صفحه ۲۷۶
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
🔴 در آخرالزمان همه هلاک می شوند، مگر کسانی که...
✅حضرت امام حسن عسکری (ع) میفرمایند :
🔷کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
📚منبع: بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
🔹آیت الله بهجت (ره) :
بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(ع) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنی هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.
✅با خود قرار بگذاریم که بعد از هر نماز در سجده ی شکر، دعای اللهم کن لولیک حجت بن الحسن...
و دعای "اللهم عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِيَةَ وَ النَّصْر و اجْعَلْنِا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ"
(خدایا در تعجیل در فرج مقرر کن و عافیت و نصرت به حضرت عنایت کن و ما را از یاری کنندگان او قرار ده)
را با حضور ذهن و توجه به معنی و مفهوم آن ، از عمق وجودمان از خدا درخواست کنیم...
📡برای ظهور دعا کنیم و لحظه به لحظه تحولات منطقه را برای برپایی تمدن نوین اسلامی دنبال کنیم،
بدانیم که، ما هم می توانیم جزو یاوران و سربازان امام زمان (عج)، باشیم
ان شاءالله
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
⚫️بیاید مضطر بشیم وگرنه خدا مضطرمون میکنه
👤 استاد #رائفی_پور
نشرحداکثری♻️
#پیشنهاد_دانلود 👌
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#تلنگرانه
اول به خودم بعد دوستان
آقا پسر مذهبی!☺️
برادر من!😉
حداقل روی اهداف نفسانی خودت،پوشش دین و جذب حداکثری نذار!😊
خانم چادری!😍
آقایی که با دیدن عکست که اتفاقا توشم باحجابی،
میگه خدا حفظت کنه میگه چادر بهت میاد!😒
اون زیر پست یه بدحجابم مینویسه که چی بهش میاد... 🙄
آی پسر و دختر مذهبی!😞
نکنه منتظری شیطون با حربه ی #پارتی و شماره دادن و دوردور کردن بیاد سراغت!؟😱
تو هم با افتخار احساس کنی چقدر مومنی!😏
نخیر...
برای امثال ما از اینجا ها شروع میشه!
که کمتر احساس گناه کنیم!😔
که کم کم از راه به در بشیم...
به یه جایی میرسی می بینی دیگه #اشک نداری☹️
حال #نماز و #دعا نداری😖
دیگه اصلا #نماز_شب کیلویی چند؟؟😨
دعای کمیل؟؟ مال قدیما بود...😰
کم کم آلارم نفس لوامه خاموش میشه
بترس...😱
همین که نماز اول وقتت از دست بره باعث خوشحالی دشمنه!😫
آره
اینطوریاست...
اول راه بودیم
ولی حالا دیگه زدیم تو جاده خاکی...
همه ما در خطر هستیم...
یک نگاه حرام...
یک حرف بی مورد...
یک شوخی ...
#ظهور_نزدیک_است با گناه دورش نکنیم!
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
🔸 #دل از #ذکر و #دعا شکسته شود
🔸 و #دل شکسته،
🍁 #درستترین
🍁و #ارزندهترین کالای بازار هستی است
🔸 که خدا در #دل شکسته است
🍁🍁🍁🍁🍁
🌹الهی
🔸اگر یکبار #دلم را #بشکنی از من چه #بشکن بشکنی.
👤 علامه حسن زاده املی
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
به راحتی میشه بدون فکر حرف زد
ولی بسختی میشه زبان را کنترل کرد
به راحتی میشه قانون را تصویب کرد
ولی بسختی میشه به آنها عمل کرد
به راحتی میشه هر روز از زندگی لذت برد
ولی بسختی میشه به آنها عمل کرد
به راحتی میشه گرفت
ولی بسختی میشه بخشش کرد
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
🏮 #تلنگر
🔺 گاهی باید تجدید کرد...
«به شوخی به یکی از دوستانم گفتم:
من ٢٢ ساعت متوالی خوابیده ام!
گفت: بدون غذا؟!
همین سخن را به دوست دیگرم گفتم:
گفت: بدون نماز؟!
و این گونه خدای هرکس را شناختم...»
چمران اینگونه در شوخی های خودش هم خدا را میدید.
🔻 و اما ما...
لازم است گاهی تجدید نفس کنیم
و بنگریم
که چقدر خدا را بنده ایم و کشتی اش را سوار؟!
و بپرسیم از خود، که امروزم چگونه بود؟
«با مهدی؟!» یا «بدون مهدی؟!»
#محبان_مهدی (عج)👇
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ
و پروردگارتان گفت:
مرا بخوانید تا شمارا اجابت کنم💕
غافر(۶۰)
واقعا چقدر توی سختیهای زندگیمون با خدای خودمون خلوت کردیم؟!💔
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
و آنگاه ڪه دوست داری ڪسی به
یادت باشد ، بہ یاد من باش کہ
همواره بہ یادٺ هستم . . . (:♥️
〖سـوره بقࢪه،آیـه 35🌙〗
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
•| #عاشقۍڪنبآخدا🦋•
رسوݪاڪرم:⇓
إنَّاللّهَتَعالۍیُحِبُّالشّابَّالتّائِبَツ
بهراستےڪهخداوندجوانِتوبهڪننده
رادوسٺمۍدارد..؛♥️🌱
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#نورِهدایت 🌟•••
اگر کسی واقعاً در رنجِ شما مقصر بوده😔🍂
و به شما ضربهای زده،بگو:🍃
«اگه خدا نمیخواست،
او نمیتونست کاری بکنه!»🙂🌱🌼
یعنی این رنج را اول به خدا ربط بده!☺️🌿🖇
چون خدا خواسته،بهواسطۀ او به تو رنج دهد!🙃💎⛓
#استادپناهیان🎙
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
°🦋°
#شَھیدانِہ『🌹🕊』
#شهیـدابراهیمهمتــ ✨
هروقتمۍخواستبراۍِ
بچہها #یادگارۍ بنویسہ مینوشتـــ ؛
«منڪانللہ،ڪاناللہلہ»
هرڪۍبا #خدا باشہ خدا با اوستــ
#وخدایۍڪہبهشدتڪافیستــ♥️
.
.
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#رمان_پلاک_پنهان 😍
#قسمت_بیستم_و_نهم
ــ آروم باش مرد
کمیل خیره به دایی اش گفت:
ــ چطور میتونم آروم باشم ،سمانه االن گوشه بازداشگاه نشسته میخوای آروم باشم
ــ اینقدر حرص بخوری نه قرصی که خوردی اثر میکنه نه مشکل سمانه حل میشه
ــ میدونم ،میدونم ولی دست خودم نیست.
ــ روی رفتارت تسلط داشته باش واال پرونده رو ازت میگیرن
ــ مگه دست خودشونه
محمد پشت خواهرزاده اش ایستاد و شانه هایش را ماساژ داد تا شاید کمی آرام شود.
ــ میدونم برای خودت منصب و جایگاه داری اما اینو بدون که باالتر از تو هم هست
،به خاطر سمانه هم که شده ،آروم رفتار کن
کمیل که سرش را بین دستانش گرفته بود،زیر لب زمزمه کرد:
ــ اوضاع بهم ریخته ،سهرابی نیستش هرچقدر گشتیم نیست،احتماله اینکه فرار
کرده.
ــ سهرابی کیه؟
ــ یه آدم عوضی که به خاطر کاراش سمانه االن اینجاست
ــ سمانه فهمید کارت چیه؟دونست من از کارت خبر دارم
ــ آره فهمید خیلی شوکه شد،اما در مورد شما نه
ب*و*سه ای بر سر خواهرزاده ی دلباخته اش زد و با لبخند گفت:
ــ همه ی ما نگران سمانه ایم به خصوص من و تو که میدونم تو چه تله ی بزرگی
افتاده،ولی میدونم که میتونی و به خاطر سمانه هم که شده این پرونده رو با موفقیت
میبندی
کمیل لبخند تلخی از دلگرمی های دایی اش بر روی لبانش نشست،.
ــ من میخوام برم تو هم بلند شو برو خونه یکم استراحت کن
ــ نه اینجا میمونم
ــ تا کی؟
ــ تا وقتی که سمانه اینجا باشه
ــ دیوونه نشو،اینجوری کم میاری ،تو هم آدمی به استراحت نیاز داری
ــ نمیتونم ،برم خونه هم همه فکرم اینجاست،اینجا باشم بهتره
محمد از جایش برخاست و گفت:
ــ هر جور راحتی،کمکی خواستی حتما خبرم کن
کمیل فقط توانست سری تکان دهد.
با صدای بسته شدن در ،او هم چشمانش را بست....
#رمان_پلاک_پنهان 😍
#قسمت_سیم
از اتاق خارج شد،باور نمی کرد که کمیل تا بازداشگاه او را همراهی نکرده،درد اینکه
او را به بازداشگاه فرستاده بود ،داغونش کرده بود اما این کارش بدتر بود،با فشار
دست شرفی به دور بازویش "اخی" گفت.
به اخم های شرفی خیره شد،حیف که حال خوشی نداشت واال می دانست چطور
جواب این اخم و تخم های االن و تهمت های صبح را یک جا به او بدهد.
وارد راهرویی شدند ،که هر سمتش اتاقی بود،با ایستادن شرفی ،او هم ایستاد،شرفی
در مشکی رنگ را باز کرد گه صدای بدی داد مثل اینکه خیلی وقت بود که بازش
نکرده بودند ،اشاره کرد که وارد شود،سمانه چشم غره ای برایش رفت و وارد اتاق
کوچک شد.
با محکم بسته شدن در،صدای بلندی در فضای کوچک اتاق پیچید،اتاق در تاریکی
فرو رفته بود،سمانه که از تاریکی میترسید،تند تند زیر لب ذکر میگفت و با دست بر
روی دیوار می کشید تا شاید کلید برق را پیدا کند.
هر چه میگشت چراغی پیدا نمی کرد،دیگر از ترس گریه اش گرفته بود ،با لمس دیوار
،خودش را به گوشه ی اتاق رساند ،که با برخورد پایش به چیز ی،جیغ خفه ای کشید
،اما کمی بعد متوجه پتویی شد،نفس عمیقی کشید،به دیوار تکیه داد به اطراف نگاهی
کرد،کم کم توانسته بود که اطرافش را ببیند ،اما به صورت هاله ای کم رنگ،همه ی
افکار ترسناک و داستان های ترسناکی که خودش و صغری براهم تعریف می
کرند،همزمان به ذهنش هجوم آوردند.
پاهایش به لرزش درآمدند،دیگر توانی برای ایستادن نداشت ،بر روی زمین نشست و
در کنج اتاق خودش را در آغوش گرفت،دلش گرفته بود از این تنهایی،از کمیل،از
سهرابی از همه.
احساس بدی بر دلش رخنه کرده بود،بغض گلویش را گرفته بود،دوست داشت فریاد
بزند ،زجه بزند تا شاید این بغضی که از صبح راه گلویش را بسته بود بشکند و بتواند
نفس راحتی بکشد،اما چطور...
چند ساعت گذشته بود؟پنج ساعت یا ده ساعت؟چند ساعت خانواده اش از او بی
خبر بودند،می دانست االن مادرش بی قرار بود،می دانست االن پدرش نگران
شده،می دانست برادرش االن در به در دنبال او می گشت ،می دانست که دایی و
یاسین پیگیر هستن،اما...
دستی به صورتش خیسش کشید،کی گریه کرده بود و خودش نمی دانست؟
االن نیاز داشت به آغوش گرم مادرش،که در آغوش مادرش فرو رود و حرف بزند و در
کنار حرف هایش از ب*و*سه هایی که مادر بر روی موهایش می کاشت،لذت ببرد،اما
االن در این اتاق تاریک و سرد تنها بود،قلبش بدجور فشرده شده بود،احساس می
کرد که نفس کشیدن برایش سخت شده بود.
اشک هایش به شدت بر صورت سردش سرازیر می شدند،گریه های آرامش به هق
هق تبدیل شده بودند اما او با دستانش جلوی دهانش را گرفت تا صدایش را خفه
کند،نمی خواست کسی شکستنش را ببیند،می دانست اینجا کسی نیست مادرانه به
داد او برسد....
♥️🌱
#یـاد_شـهـدا
اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعـا
میکرد.🌱میدیدم کہ بعداز نماز از خدا
طلب شهادت میکند.🌷
نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند،
#نماز_شبش ترڪ نمیشد.♥️دیگر تحمل
نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش راجمع
ڪردم.😔😶
به او گفتم: تـو این خونهـ حق نداری
نماز شب بخونی، شهید میشی.💔
حتی جلوی نماز اولوقت او را میگرفتم!
اما چیزی نمیگفت....دیگر هم #نماز_شب
نخواند؛😞
پرسیدم :
چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟🤔
خندید و گفت :
کاریو کہ بـاعـث ناراحتی تـو بشهـ
تو این خونه انجام نمیدم.☺️
رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،
اینجوری امام زمان(عج)هم راضیتره.🙃
بعـداز مدتی بـرای #شهادت هم دعـا
نمیکرد.😶
پرسیدم:
دیگه دوست نداری #شهید بشی؟
گفت: چرا ، ولی براش دعا نمیکنم!
چون خودِ خـدا بـاید #عاشقم بشـهـ
تا بهـ شهادت برسم ...
گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه
چیکار کنیم؟؟😢
لبخندی☺️ زد و گفت:
مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!
راوی:همـسر شهـیـد
#شهید_مرتضی_حسینپور🌷
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314