هدایت شده از تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1_280907991.mp3
28.44M
هشتمین قرائت زیارت عاشورا
صوت زیارت عاشورا
باصدای علی فانی
اگه دلت شکست💔التماس دعا 🤲
#چله_زیارت_عاشورا
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#رمان_جانم_میرود 🌸🌿
#قسمت_پنجاه_و_سوم
خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود
ــــ خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید
مهیا سرجایش برگشت
نگاهش را به بیرون دوخت
شخصیت شهاب برایش جالب بود دوست داشت بیشرت در موردش بداند احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از
اولین برخورشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت
نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود کرد هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از
شلمچه حرکت کرده بودند دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودندبا ایستادن ماشین مهیا نگاهی به
اطرافش انداخت
ـــ سید رسیدیم
ـــ بیدارید شما ??
ـــ بله
ـــ بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید
ـــ حتما
مهیا خودش نمی دانست چرا اینقدر مودب شده بود
همه دختر ها رو بیدار کرد
پیاده شدند خادم ها برایشان اسپند دود کرده بودند بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش
آموزان تقسیم کرد
دختر ها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن خوابگاه بزرگی بود و همه دانش آموزان در حال ورج ه ورجه کردن
بودند
نرجس و سارا تخت های بالا را انتخاب کردند مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند
بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند
سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت
شده اند رزمایش بسیار عالی بود وتوانست اشک همه را دربیاورد بعد رزمایش شهاب به دانش آموزان
تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند تا بعد همه به خوابگاه بروند
شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست
ــــ چته ?
ـــ هیچی خسته ام
ـــ راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس گرفتی
ـــ خب بهت گفتم برا
ـــ قضیه شناسایی نبود دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟
شهاب تا خواست انکار کنه محست انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد
ــــ انکار نکن
شهاب سرش را تکان داد
ــــ آره اون ازم خواست
محسن لبخندی زد
ــــ خبریه شهاب؟؟چفیه با ارزشتو میدی بهش.به خاطرش میری وسط میدون مین
شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد
ــــ اِدرست نیست پشت سر دختر از این حرفا گفته بشه
ـــ ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر
#رمان_جانم_میرود 🌸🌿
#قسمت_پنجاه_و_چهارم
ــــ وای... این چه وضعشه! آخه چرا آدم رو کله ی سحر بیدار می کنید؟؟
دانش آموزان هم مهیا را همراهی کردند و شروع کردن به غر زدن...
ــــ خواهرا! لطفا ساکت؛ خواهرا ساکت!
همه ساکت شدند و به شهاب خیره شدند.
یکی از دانش آموزان با صدای بلند گفت.
ــــ برادر!برای چی از اول صبح بیدارمون کردی؟!؟
ـــ این قوانین این پادگانه. شما وقتی می خواستید بیاید اردو؛ باید در مورد قوانینش هم سوال می پرسیدید!
دختره ایشی زیر لب گفت.
ــــ این مهیا جون گفت خیلی بد اخالقه، باورش نکردم!!!
شهاب سرش را بلند کرد و با تعجب به مهیا نگاه کرد!
مهیا ضربه ی محکمی به پهلوی دختر زد.
ــــ عزیزم!هر چی که بهت میگم رو که نباید با صدای بلند بگی!
بقیه دخترها شروع به خندیدند کردند.
ــــ بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی
محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه.
همه به سمت سلف رفتند.
مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت:》 حلوا شکری؟!؟《
دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند.
مهیا به سمت میز آخر سالن رفت. مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و
اخم هایش را در هم کشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده...خنده هایی که با چشم
غره ی مریم ساڪت شدند.
بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دختر ها به پنج گروه تقسیم شدند. استاد ها که شهاب، محسن، نرجس،
مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند.
مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد.
مهیا با لحن با مزه ای گفت:
ــــ یا حضرت عباس!!!
همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند.
شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت.
ـــ چیزی شده؟!
ــــ نه سید بفرمایید.
شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست.
ـــ خب ۴نفر بیان اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند.
۴نفر که یکی از آنها مهیا بود؛
به طرف اسلحه ها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت
دانش آموزان گرفت وادای تیراندازی را درآورد.
دختر ها هم خودشان را روی زمین می انداختند.
شهاب با تعجب به دختر ها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه
کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید. لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر
لبانش می کرد دیده نشود!
ــــ تموم کردید خانم رضایی!
مهیا بله ای گفت.
شهاب اسلحه هارا گرفت و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت...
#بیو(:🌿
آرے...!
حسین را منتظرانش ڪشتند...🥀
مھدے جان تو برگرد🌸🍃
قول میدهیم ڪوفے نباشیم...!✋🏻
البتہاگرقولمانقولباشد...!
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😍🌿🖤🍃
@yazainab314
•••💙
هروقتخواستۍگناهڪنۍ
یڪلحظہوایسا؛بہنفستبگو
اگھیڬباردیگھوسوسمکنے❝
شکایتتروبھامامحُسِینمیکنم💔
پ.ن↓
- حـالااگـرتونسٺۍحُـرمـٺاقا
روبشکنی؛بروگناهڪن(:"🌱
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😍🌿🖤🍃
@yazainab314
از قول مࢪحوم حاج اسماعیل دولابۍ خواندم کھ مۍ گفتند:
"با آدم هآ مهࢪبان باش،
آدم ها چاره ندارند..!ࢱ
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😍🌿🖤🍃
@yazainab314
1_280907991.mp3
28.44M
نهمین قرائت زیارت عاشورا
صوت زیارت عاشورا
باصدای علی فانی
اگه دلت شکست💔التماس دعا 🤲
#چله_زیارت_عاشورا
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
#ختمروزانهقران
#صفحهسیوهشتم
ثوابش رو تقدیم کنیم به صاحب الزمان(عج)
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌴ای یوسف زهرا
سفرٺ کی به سر آیدبادست ت
کی نخل#عدالت ثمرمی اید✨
🌾از پیک صبا کی شنوم امدنت را
کی بانگ انا #المهدیٺ ازکعبه براید⁉️
🥀السلام علیک یا #بقیَّةَ الله
چشم به راهیم آقا بیا😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
💐روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد
(علیهم السلام)💐
🌺💚السلام علیک یابقیة الله
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
💚🌺السلام علیک یااباعبدالله
الحسین(علیه السلام)
🌺💚السلام علیک یا علی ابن
موسی الرضا(علیه السلام)
💐السلام علیکم یا اهل البیت النبوه جمیعا"ورحمة الله وبرکاته💐
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
#ثواب_یهویی💕🍃
ماه تولدت:👇👇👇
فروردین🌸: ۱۰ صلوات🌸
اردیبهشت🌹: یک صفحه قران 🌹
خرداد🌱: یک آیه الکرسی🌱
تیر🌞: ۱۰ ذکر الحمدلله🌞
مرداد🍉:۱۰ ذکر استغفرالله🍉
شهریور🌴:خواندن سوره حمد🌴
مهر🍁:خواندن دعای فرج🍁
آبان🍂:خواندن دعای سلامتی امام زمان🍃
آذر🌧:خواندن سوره ناس🌧
دی🌨:خواندن سوره اخلاص🌨
بهمن🌣:خواندن دعای نادعلی🌣
اسفند🌦:۱۰ ذکر یا غفار🌦
روز تولدت:👇👇👇
۱:تقدیم به شهید(ابراهیم هادی)😍
۲:تقدیم به شهید( جهاد مغنیه)🌹
۳:تقدیم به شهید( محسن حججی)💮
۴:تقدیم به شهید( خرازی) 🌸
۵: تقدیم به شهید( باهنر)🌼
۶: تقدیم به شهید( رجایی)🌱
۷: تقدیم به شهید(عمادمغنیه)🍃
۸: تقدیم به شهید( علاحسن نجمه)🌿
۹:تقدیم به شهید( ابراهیم همت)🌹
۱۰: تقدیم به شهید( محمدجهان آرا)🌌
۱۱: تقدیم به شهید( ابراهیم رشید)🥀
۱۲:تقدیم به شهید(حمیدسیاهکالی )✨
۱۳: تقدیم به شهید( مهدی محسن رعد)❄️
۱۴: تقدیم به (شهید جواد محمدی)💫
۱۵: تقدیم به شهید( حسین محرابی)💐
۱۶: تقدیم به شهید( جواد الله کرم)🌺
۱۷: تقدیم به شهید( رضایی نژاد)⚡️
۱۸: تقدیم به شهید( احمدی روشن)🥀
۱۹:تقدیم به شهید( حاج قاسم سلیمانی)🌹
۲۰:تقدیم به شهید( مظفری نیا)🍃
۲۱:تقدیم به شهید( پورجعفری)❤️
۲۲: تقدیم به شهید( زمانی نیا)💙
۲۳:تقدیم به شهید( احمد مشلب)💚
۲۴:تقدیم به شهید( امیرحاج امینی)🤩
۲۵:تقدیم به شهید(محمدرضادهقان امیری)😇
۲۶:تقدیم به شهید( ابومهدی مهندس)💕
۲۷:تقدیم به شهید( بابک نوری هریس)🌈
۲۸:تقدیم به شهید( عارف کایدخورده)💎
۲۹:تقدیم به شهید( طهرانی مقدم)💓
۳۰: تقدیم به شهید( محمدخانی)🧡
۳۱:تقدیم به شهید(مصطفی صدر زاده)🌹
ودراخر یک صلوات تقدیم به تمام شهدا🌹
نشر: صدقه جاریه💛🌈
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
😍🌿🖤🍃
@yazainab314
#ثوابهایت_را_در_کیسه_سوراخ_نریز
وضو میگیرے..
اما در عین حال اسراف میکنے❕
نماز میخوانے..
اما با برادرت قطع رابطه میکنے❕
روزه میگیرے..
اما غیبت هم میکنے❕
صدقه میدهے..
اما منت هم میگذارے❕❕
بر پیامبر و آلش صلوات میفرستے.
اما بد خلقے میکنے❕
صبر کن بابا جان!!!!!!
ثوابهایت را در کیسه سوراخ نریز
#آیت_الله_مجتهدے_تهرانے
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
⁉️ #تاحالا_به_این_فکر_کردین که امام زمان، چشم بینای خدا هستن و حتی همین الان هم از تمام محتویات موبایل ما خبر دارن؟!
فردا دیره! همین الان پاکشون کن...
🖤🌿به{دختران تمدن ساز}بپیوندید🌿🖤
🌿🖤🍃
@yazainab314
✨🏴. . .
.
.
#انگیزشی | #خدا
وقتی از اینکه آنچه را می خواستی بدست نیاوردی افسرده ای
فقط محکم بنشین و شاد باش
خداوند در فکر دادن چیز بهتری به تو می باشد😇💕
.
.
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
✨🏴. . .
.
.
🔔
#تلنگر💡
از شخصی پرسیدند:
کدامین خصلت از خدایِ
خود را دوست داری؟!🤔
گفت:🗣
همین بس که میدانم
او میتواند #مچم را بگیرد
ولی #دستم را میگیرد...
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
.| #✨♥️ |
.
یکخیـابانِدوطرفـہ
یکسو اربابـ °•
یکسو علمدار °•
و یکجفتچشمِحریص
کهنمیداندکدام را نگاهکـند 👀
اینیعنیبزرگترین و زیبـاترین
سردرگمی..
.
سر در گمـم میانِ شمـس و قمـرش:)🌙
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314