﴿• #ازخالق_بہمخلوق📿 •﴾
.
.
وَاعبُدُوا اللهَ وَ لا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوالِدَینِ إحساناً وَ بِذِی القُربی وَ الیَتامِی (نساء/36)
شمع صفت باش!
شمع ࢪا ببین!🤔هر چه بہ آن نزدیکتࢪ
میـشوے روشنایـے و گرمای بـیشتـࢪی
دࢪیافت میکنی.🕯
قرآن می خواهد ما شمع صفت باشیم،
یعنی هر کی بہ ما نزدیکتࢪ است بهرھ
و سود بیشتری دࢪیافت کند🍃، بہ همین
خاطࢪ سفارش میکند کہ اول پدࢪ و مادࢪ
خود ࢪا مورد نوازش و احسان و لطف
قراࢪ دهید و بعد نزدیکان خود از قبیل
همسر، فرزندان، بستگان و آشنایان🎈
بِالوالِدَینِ إحساناً وَ ...؛
به والدین خود نیکی کنید.
.
.
.❣♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
.
.
💠} #استاد_پناهیان :
💛}وقتے تنها شدے با خدا باش...
وقتے هم ڪه تنها نبودے
بے خدايے نڪن!
✨}بےخدا باشے ضرر میڪنے
#باخداباشُپادشاهےڪن
.
.
↫ و عشـق؛
مَرڪبِحرکتاستنہمقصـدِحَرکتـ
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
•
•
#آسیدحسننصرالله میگفت :
اینجا «لبنان» هیچ کس نمیگه
خدایا از عمر ما کم کن و
بھ عمرِ رهبر «آقا» اضافه کن !
اینجا همه میگن خدایا
باقیِ عمرِ ما رو بگیر و بھ عمرِ رهبر اضافه کن ...!
•
•
+ از عمرِ من آنچه هست بر جای
بستان و بھ عمرِ لیلی اَفزای ... :))
#رهبرعزیزترازجانم_آسیدعلی💚
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
رفقااگهشهیدنشیممیمیرما....😞
حواسمونباشهچیکارمیکنیم🌱👌
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲┊ #استورے
دلگيرڪهشدےاززمانہ
تعطیلڪنزندگےرا
برسبہداد ِدلَت...❣||•°
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
یا زهرا:
توجه توجه☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
دوستان عزیز مثل همیشه نیازمند یاریتان هستیم
۱جز از ختم ۳۳بارقران باقیمانده
اجرتون با حضرت زهرا(س)و چشمنتان منور به جمال حضرت صاحب الزمان (عج الله)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آروزی جانم از ما سلام بادت 😍
در دعای عهد میگوید: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرین درجه رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت؛ یعنی مهدی جان! ای امام زمان(عج)، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد... به تو سلام و درود میفرستم
السلام علیک یا صاحب العصر والزمان
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
نامه یک پیرمرد به پسرش که در زندان بود...
پسرم اصغر؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم! چون تو نیستی و من هم توانش رو ندارم !
پسر در جواب نامه پدرش نوشت:
پدر؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن! چون من پولهایی که دزدیدم را آنجا دفن کردم!
پلیس ها که نامه پسر رو خوندند ؛ تمام زمین را کندند؛ اما چیزی پیدا نکردند...
پسر نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت:
پدر؛ این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم... زمینت آماده است!😀😃
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
☀️هوالحبیب
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهارم
وارد بوفه دانشگاه شدم اثری از بچه ها نبود.
میخواستم بیام بیرون که اقای عظیمی گفت:
_خانم ادیب دوستتون گفت بهتون بگم کاری واسشون پیش اومد مجبورن برن خونه
_ممنونم اقای عظیمی.خدانگهدار
_خداحافظ
سوار ماشینم شدم و به سمت خانه به راه افتادم .
همه حواسم پیش حرفهای استاد شمس و دوستش بود.
با خودم میگفتم:چرا باید بخاطر پوششم بهم توهین کنند.مگه پوشش من چه ایرادی داره .مگه ادم اختیار لباس پوشیدن خودش رو نداره.یکی نیست بهش بگه .حاج آقا تو اگه ناراحتی نگاه نکن.پسره احمق بیشعور باید میزدم تو دهنش نه اینکه مثل بز بهش نگاه کنم.خدایا چرا بنده هات انقدر فضولن.
بی خیال ادامه خودخوری شدم و به سمت خانه رفتم.
وارد خانه شدم و داد زدم:
_اهاااای اهالی خونه هستید؟
هیچ صدایی به گوش نمیرسید پس طبق معمول کسی نبود.
خیلی گشنه بودم سریع لباسهایم را عوض کردم و به آشپزخانه رفتم .روی گاز که غذایی دیده نمیشد.
دلم یک غذای گرم خانگی میخواست .
غذایی که دستپخت مادرم باشد ولی حیف که مادر هنرمندم علاقه ای به آشپزی نداشت .
خیلی کم پیش می آمد که آشپزی کند .
مخصوصا که به دستور پدر محترم خانمی حدودا 50 ساله به اسم حمیده خانم به منزل ما می آمد و وظیفه کارهای خانه و آشپزی با او بود و فعلا یک ماهی میشد که در مرخصی به سر میبرد .
چون نوه دختری اش به دنیا آمده بود و
او به کمک تنها دخترش رفته بود.
میخواستم در یخچال را باز کنم که با یادداشت مامان رو به رو شدم.
نوشته بود:
روژانم من و هستی به گالری نقاشی دوستم رفتیم و تا شب نمیام.
دوستت دارم .مامانت.
کاش انقدر که خاله هستی مادرم را میدید من هم میدیدم.
خاله هستی دوست دوران دبیرستان مادرم است.او هم مانند مامان نقاش است.
در یخچال را باز کردم و مقداری سوسیس و تخم مرغ برداشتم و مشغول آشپزی شدم.
بعد از خوردن یک غذای مخصوص سرآشپز روژان به اتاقم رفتم تا کمی بخوابم و برای عصر انرژی داشته باشم.
هرچه به دنبال گوشی ام گشتم پیدانکردم مطمئن شدم که درنمازخانه دانشگاه جا گذاشتم پس بی خیال نبودش شدم وبه آغوش خواب پناه بردم .
باصدای زنگ آیفون و بوق زدن های ماشین ,که بی شک ماشین زیبا بود از خواب پریدم .
نگاهی به ساعت انداختم و با دیدن ساعت 19:10دقیقه چشمانم گرد شد .
با عجله به سمت کمد رفتم در حالی که جد و آباد خودم را مستفیض می کردم بخاطر اینکه قطعا من به خرس قطبی گفتم تو برو من به جات هستم,دنبال یک مانتو مناسب گشتم.
بی خیال آرایش کردن شدم و با برداشتن کیفم به سمت حیاط دویدم .
در ماشین زیبا را باز کردم ودر حالی که مینشستم با صدای بلندی گفتم:
_سلام بر دوستای خل و چل خودم
مهسا:علیک سلام. خوبی؟چرا گوشیتو جواب نمیدی؟از ظهره دارم باهات تماس میگیرم.
_قربونت من که عالیم .شما دوتا خوبید؟
ظهرکه رفتم نماز, گوشیمو اونجا جا گذاشتم
زیبا:سلام بر روژان خانم حواس پرت .مطمئنم تا الان مثل خرس قطبی خواب بودی!!
_ای کلک از کجا فهمیدی؟
_از اونجایی که دوستمو مثل کف دستم میشناسم .
_آفرین به تو !!زیبا برو دانشگاه گوشیمو بردارم بعد بریم خرید
زیبا:ای به چشم شما جون بخواه کیه که بده
_کوفته
زیبا خندید و گفت:
_دوستان محترم کمربنداتون رو ببندید که میخوایم تا دانشگاه پرواز کنیم .
ولووم آهنگ را بالا برد
مهسا با خنده گفت:کاپیتان پرواز کن ما آماده ایم.
هرسه شروع به خندیدن کردیم .
دقایقی بعد جلو دانشگاه ایستادیم
زیباگفت:
_بفرما اینم دانشگاه .
_مرسی.مهساگوشیتو بده برم زنگ بزنم ببینم کجا افتاده !
مهسا:بیا عزیزم.زودبیا.یک ساعت نکاریمون اینجا.به اندازه کوپنت امروز ما رو علاف کردی
-باشه بابا زود میام .
☀️هوالحبیب
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_پنجم
از ماشین پیاده شدم و به سمت سالن به راه افتادم.
در دل خدا خدا میکردم کسی گوشی را برنداشته باشد, فقط نگران عکسهایی بودم که از خودم گرفته بودم .
در نمازخانه را باز کردم .
چندتا از بچه های دانشگاه دور هم نشسته بودند و حرف میزدند.
صدایم را صاف کردم و گفتم:
_سلام.دوستان شما یه گوشی مشکی رنگ اینجا ندیدید؟
یکی از دخترهاگفت:
_نه من که تازه اومدم چیزی ندیدم.بچه ها شما ندیدید؟
یکی دیگر از دخترها که به من نگاه میکرد گفت:
_اگه اشتباه نکنم خانم سیفی دنبال صاحب یه گوشی می گشت.
_خانم سیفی کیه؟؟؟
_فرمانده بسیج دانشجویی.الان دیدم رفت طبقه بالا ,سالن اجتماعات جلسه سه شنبه های مهدوی.اونجا میتونی پیداش کنی.از
بچه ها بپرسی بهت نشونش میدن.
_ممنونم عزیزم.خداحافظ
با عجله از پله ها بالا رفتم.
خداروشکر کردم گوشی دست آدم نادرستی نیفتاده.
حداقل الان مطمئن جای عکسهایم امن است.
نفسی گرفتم و به سمت سالن اجتماعات رفتم.
در سالن را اهسته باز کردم و واردشدم.
به اطراف نگاه کردم چشمم خورد به استاد شمس که در حال حرف زدن بود .
با این اوضاع نمیتوانستم دنبال خانم سیفی بگردم مجبور شدم روی صندلی بنشینم تا کلاس استاد شمس تمام شود .
امیدوارم بودم چیزی به اتمام کلاس نمانده باشد چون قطعا مهسا و زیبا مرا به ده ,بیست قسمت مساوی تقسیم میکردند.
توجهم را به حرفهای استاد شمس دادم
استاد شمس در حالی که دقیقا با فاصله ده متر روبه روی من ایستاده بود گفت:
_اگر ما بخواهیم در ظهور امام زمان عج تعجیل شود باید چیکار کنیم ؟
جوابش رو مرحوم آیت الله بهجت (ره)دادند.
ایشون فرمودند:
همون کارهایی رو که قراره در زمان ظهور انجام بدید رو الان انجام بدید.
اگه قراره خوبی کنید الان انجام بدید.
اگه قراره گناهی رو اون موقع ترک کنیم الان ترکش کنیم.
اینجوری ظهور تحقق پیدامیکنه.
خب دوستان سوالی نیست؟
از روی صندلی بلند شدم و گفتم:
_ببخشید استاد من یه سوال داشتم.
درحالی که از دیدن من در کلاسش متعجب شده بود ,یک لحظه با چشمان گرد شده نگاهم کرد و سپس نگاهش را روی زمین انداخت و گفت:
_بفرمایید درخدمتم
_شما دارید در مورد ظهور امامی حرف میزنید که هزار و اندی سال پیش به دنیا اومده .چطور امکان داره یه انسان این همه
سال عمرکنه؟به نظرم خودتون رو گول میزنید .چون علمی نیست ادعاتون!!
کیان شمس دوباره نگاهش را انداخت به من و در حالی که لبخند بر لب آورده بود گفت:
_تعجب ما از عمر امام زمان عج بخاطر اینکه ایشون رو با خودمون مقایسه میکنیم .در طول تاریخ شاهد عمر طولانی
.بسیاری بوده ایم
یه سوال دارم از خدمتتون .شما قرآن رو قبول دارید؟
_معلومه که قبول دارم.دلیل نداره چون مثل امثال شما نیستم .پس خدا و قران رو قبول ندارم.
استاد که از جبهه گرفتن من علیه خودش تعجب کرده بود گفت:
_من چنین جسارتی نکردم خانم .خیلی عالیه که قرآن رو قبول دارید.
پس باید بدونید که تو همون قرانی که قبول دارید اومده که حضرت نوح 950 سال عمرکرده.آیه 14 سوره
.عنکبوت رو مطالعه کنیدحتما.
همچنین تو آیه 259 سوره بقره هم داستان عزیر پیامبر اومده
عزیر پیامبر یه روز از کنار یه ابادی رد میشدن به خرابه هایی میرسن که نشون میده مدت زیادی از مرگشون گذشته.
عزیر کنار درختی میشینه تا استراحت کنه .
همون جا میگه خدا چطوری میتونه این ادما رو زنده کنه؟
خداوند همون لحظه جان عزیر پیامبر رو میگیره و بعد از 100 سال دوباره زنده میکند.
به عزیر پیامبر میفرماید:چقدر اینجا بودی؟عزیر میگه یک روز .
خداوند میفرماید تو صدسال در اینجا بودی .
به غذاهات نگاه کن ببین هنوز سالمن و قابل خوردن در صورتی که غذا بعد از چند روز فاسد میشه.
حالا به الاغت نگاه کن که جز استخوان اثری ازش نمانده .
حالا به استخوان ها نگاه کن ببین که چگونه انها رو بهم پیوند میزنم و بر انها
.گوشت میپوشانم و زندگی دوباره میبخشم.
داستان اصحاب کهف رو هم حتما شنیدید دیگه لازم به گفتن نیست.
اصحاب کهف هم چندصد سال در خواب به سر بردند
و یا حضرت عیسی ع که دوهزارساله زنده اند.
از لحاظ علمی هم میتونیم به عمرماهی که چندهزار سال عمرداره و برخی از درختان اشاره کنیم
بیاید کمی صادق باشیم .
اگه یه روزنامه خارجی از کشف یه ماهی تو اقیانوس اطلس حرف بزنه که سه میلیون سال عمرداره باور
میکنید ولی اگه 1500 تا حدیث بیاریم که امام زمان زنده است و 1300 سال غائب بوده اند.باور نمیکنید ومیگید چطورامکان داره از لحاظ علمی نمیشه.
☀️هوالحبیب
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_ششم
استاد: ببخشید شماخانمه؟
_ادیب هستم استاد
_بله خانم ادیب ,بیایید باهم یه قراری بزاریم.شما برید از لحاظ علمی تحقیق کنید و اگر به این نتیجه رسیدید که حرفهای من درسته و منطقی هستش و امامی هست که هزار و اندی سال در غیبت به سر میبرد.شما از هفته آینده در برنامه های سه شنبه های مهدوی شرکت میکنید. و اگرخلاف این رو ثابت کردید.من این برنامه رو کلا کنسل میکنم.موافقید؟
همهمه دانشجویان بلند شد
نمیدانستم هدف استاد شمس از این قول و قرار دقیقا چه بود ولی هرچه که بود باعث شد دلم بخواهد درست و حسابی حال این استاد و دوست احمقش را بگیرم .
پس در حالی که شیطنت در چشمانم برق میزد.
به سمت استاد رفتم و رو به روی او ایستادم و در حالی که مستقیم به او نگاه میکردم تا خجالت زده اش کنم و انتقام ظهر را بگیرم
_بله استاد خیلی خیلی موافقم و مطمئنم که من محاله دیگه پام به این کلاس باز بشه.
استاد شمس که از نگاه خیره من به خودش کلافه شده بود نگاهش رو پایین انداخت و زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم .
بعد نگاهی به بچه های پشت سر من انداخت و در حالی که من مخاطبش بودم گفت:
_پس ان شاءالله هفته آینده همین جا میبینمتون.دوستان جلسه تموم شد .خسته نباشید
بچه ها در حال ترک کردن سالن بودند و من هنوز خانم سیفی را ندیده بودم رو به استاد شمس کردم و گفتم :
_استاد شما خانم سیفی رو ندیدید؟
_توسالن بودند یک لحظه.
نگاهی به سالن انداخت و گفت :
_اونجاهستند
به سمتی که اشاره کرده بود نگاه کردم و با دیدن خانم سیفی لبخند به لب آوردم ولی تا چشمم به فرد روبه رویی اش افتاد اخمهایم تو هم رفت وآهسته گفتم:
_عه عه برخرمگس معرکه لعنت
استاد با تعجب گفت:
_چیزی فرمودید
_نه استاد.ممنون از کمکتون .خدانگهدار
_خواهش میکنم.خدانگهدارتون.
در حالی که اخم کرده بودم به سمت خانم سیفی رفتم .بدون توجه به اون پسر احمقی که امروز ظهر مرا مورد تمسخر قرارداده بود گفتم:
_سلام خانم سیفی
_سلام عزیزم ,جانم امری داشتید؟
_من گوشیم رو تو نماز خونه جا گذاشته بودم بچه ها گفتن ممکنه دست شما باشه.
_درسته عزیزم .چندلحظه صبر کن برم بیارم
_ممنونم منتظر می مونم .
خانم سیفی از اون اقا عذرخواهی کرد و از سالن خارج شد .
اون اقا که ظهر فهمیده بودم اسمش محسن است .در حالی که پوزخند میزد گفت:
_پس دلیلتون برای شرکت تو این کلاس گوشی بود .کاملا مشخص بود امثال شما درکی از امام زمانشون ندارند.
در حالی که از عصبانیت دستهایم را مشت کرده بودم گفتم:
_ببین اقای نامحترم اگه ظهر جوابت رو ندادم بخاطر بی زبونیم نبود بخاطر این بود که ارزش جواب دادن رو نداشتی.
امثال تو هم چیزی از امام زمانشون نمیدونند فقط ادعا میکنند بنده صالح خدا روی زمینند.
پشتم را به او کردم و منتظر خانم سیفی شدم .
یک لحظه چشم به استاد شمس افتاد که به این سمت می آمد.
صدای محسن با عصبانیت بلندشد:
_بله کاملا مشخصه که شما ده متر زبون داری .شاید من بنده صالح خدا نباشم ولی امثال تو هم بنده شیطانند.
به سمتش چرخیدم و گفتم:
_اره من شیطانم مواظب خودت باش که گولت نزنم ممکنه از بهشت خدا پرت بشی به جهنم من.استاد شمس باید یک تجدید نظری تو دوستانشون کنند شما ارزش دوستی ندارید.
_چطوره به جای من , شماباهاش دوست بشید.اینجوری که پیداست زیادی واستون مهمه.
از عصبانیت در حال انفجار بودم تا خواستم جوابش را بدهم صدای استاد شمس را شنیدم که با عصبانیت گفت:
_اقا محسن حواست باشه چی میگی.
بدون توجه به انها در حالی که ممکن بود هرلحظه اشکم فرو بریزد به انها پشت کردم یکی دوقدم دورتر ایستادمن
خانم سیفی را دیدم که به سمتم آمد و با تعجب گفت:
_چیزی شده ؟چرا چشمات آماده باریدنه.بیا عزیزم اینم گوشیت .
با دستهای لرزان و بغضی که تو گلو در حال خفه کردنم بود گوشی را گرفتم و گفتم:
_چیزی نیست.ممنونم ازتون .
_میخوای بریم تو اتاق بسیج بشینیم تا حالت خوب بشه.
اشکم چکید روی گونه ام و گفتم:
_نه ممنون امروز به اندازه کافی از بسیجی ها حرف شنیدم.
در حالی که با نفرت به محسن نگاهی انداختم از سالن خارج شدم و توجهی به صدا زدنهای استاد شمس که صدایم میزد،نکردم.
ای کاش همه ی زن ها
مردی را داشتند که عاشقشان بود.
مردی که حرفهایشان را میفهمید
ظرافتشان را به جان میخرید
و روزانه چند وعده ،
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد.
و ای کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند،
که به آنها تکیه میکرد و قبولشان میداشت
آن وقت جهانمان پر میشد
از زنانی که پیر نمیشدند،
مردانی که سیگار نمیکشیدند،
و کودکانی که
انسان های سالمی میشدند . . .!
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#ریحانه
خداوند #حجاب را از جنس محبت آفرید.
شهید مطهری: آنان ڪه زیبایی اندیشه دارند زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند.
___
✨ #حجاب یعنی: دختر سیبی ست ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز.
✨ #حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است.
✨ #حجاب یعنی: دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد.
✨ #حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم. (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة...۳۳/احزاب).
✨ #حجاب یعنی: لایڪ ارزشمند خدا، نه لایڪ بی ارزش بَعضیا.
✨ #حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پرنگ شدن هزار رنگ شوم.
✨ #حجاب_یعنی: هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست.
✨ #حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: "نظر دیگران"
✨ #حجاب یعنی : پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر.
✨ #حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا.
✨ #حجاب یعنی: من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی.
✨ #حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض.
✨ #حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن.
✨ #حجاب یعنی: احترام به حرمت های الهی.
✨ #حجاب یعنی: طعمه هوسرانی کسی نیستم.
✨ #حجاب یعنی: به جای شخص، شخصیت را دیدن.
✨ #حجاب یعنی: من یک انسانم نه یک وسیله.
✨ #حجاب یعنی:خون بهای شهیدان.
✨ #حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی.
✨ #حجاب یعنی: حفاظت از امانت خدا.
✨ #حجاب یعنی: نماد هویت انسانی.
✨ #حجاب یعنی: صدفی بر گوهر وجود.
✨ #حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم.
✨ #حجاب یعنی: زن والاست نه کالا.
✨ #حجاب یعنی: اثبات تقدس زن.
✨ #حجاب یعنی: مراقبت از تقوا.
✨ #حجاب یعنی: اعتماد به نفس.
✨ #حجاب یعنی: مبارزه با دشمن.
✨ #حجاب یعنی: زن فقط تَن نیست.
✨ #حجاب یعنی: احترام به زن.
✨ #حجاب یعنی: معامله با خدا.
✨ #حجاب یعنی: تــــاج بندگی
رهروان زینبی
#بـرمــدارحجـــاب
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
یقینــ دارم
ـــ اگر گناه⛔️ وزن داشت!
ـــ اگر لباسمان را #سیاه مےڪرد!
ـــ اگر چینــ وچروڪ #صورتمان را؛
زیاد مےڪرد!!! بیشتر ازاینها #حواسمان به خودمانـــ بود...👉
❣حال آنڪہ #گناه
ـــ قد #روح😊 را خمیده!
ـــ چهره #بندگی را سیاه!
ـــ وچین وچروڪ بہ پیراهنـــ #سعادتمان مےاندازد😔
⭐️چقدر قشنگ بندگی💖 ڪردے ابراهیمــ
#برادر_شهیدمــ؛ حواسم پرته🗯 پرت چیزاے بیخود وموقتی...
منو بہ خودم بیار😔✋
#شهید_ابراهیم_هادے
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
میگه چادر محدودم میکنه!سختمه!😑
می پیچه تو دست وپام!😒
امابه جاش این کفشای پاشنه ده سانتی می پوشه👠👠
خیلی راحته!😏
توش احساس آِرامش می کنه!🙊
اصلاهم برای پاش ضرر نداره!
اصلا هم باعث نمی شه بخوره زمین!😅💔
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
میگه چادر محدودم میکنه!سختمه!😑 می پیچه تو دست وپام!😒 امابه جاش این کفشای پاشنه ده سانتی می پوشه👠👠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم❤️
✨سلام زیباترین آرزوے من
تو چقدر معطرے ڪہ نامت
دهانم را پر از بوے نرگس مے ڪند
و یادت قلبم را
🌼سرشار از شمیم یاس مے سازد
و مهرت جانم را
مملو از عطر رازقے مے ڪند...
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314