🌻🍃🦋
🍃
🦋
معنی کلمه "بای" چیست؟؟
▪️کلمه بای نام یکی از
خدایان کافر هاست یعنی
وقتی کسی موقع رفتن میگوید "بای"
یعنی در پناه خدای کافران!!
▪️تا به حال به معنی خداحافظ
یا خدانگهدار فکر کردید؟!!
یعنی که خداحافظت باشد
یا خدانگهدارت باشد
اما وقتی میگیم"بای"
یعنی نیازی به مراقبت خدا نیست!!
پس از این به بعد به جای استفاده از
این کلمه از کلمه های
✨خداحافظ
✨خدانگهدار
✨یاعلی
استفاده کنیم ...✋🏻
#واژهنامه📚
#سربازحاجقاسم🍂
#ارسالی_اعضا
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 گفتن «ان شاءالله»، نشانه توحید است نه تردید
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
#جبل النور😭🌸
#کوسنگی_مشهد🦋
🌷کپی با ذکر دعای فرج امام زمانمون(عج)حلال است🍃
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
معنای عبادت ✨
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
●
•
.
﴿مَنکانَللہکانَاللهُلَھ...﴾
قلممیزنیدبراۍِخداباشد ؛
گامبرمیداریدبراۍِخداباشد ؛
هرکارۍکہمیکنیدبراۍِخداباشد ؛
همہچیزبراۍاو(:
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت🚫
دائما یکسان نباشد ❌ حال دوران غم مخور😊
یه پروتون تقدیم نگاه های قشنگتون 😇💜
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🤩🌀🌀🌀🌀🌀🌀
#انگیزشی 👣
آسانسوری که بتواند شما را به بالاترین ⤴️طبقه موفقیت➰ برساند
از کار افتاده است✖️ و شما ناگزیرید که راهروی موفقیت📯 را پله پله بالا روید.🤞🏻
رفیق آسانسور خرابه ها 😉
بدو تا برسی به اونچه که دلت میخواد😊
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🤩🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🤩🌀🌀🌀🌀🌀🌀 #انگیزشی 👣 آسانسوری که بتواند شما را به بالاترین ⤴️طبقه موفقیت➰ برساند از کار افتاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#آوای_مادرانه مرثیهای برای مادر خوبی ها
🎴 روایت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را از زبان درب چوبی خانه بشنوید.
🎧 پخش از کانال دختران تمدن ساز | هر روز یک قسمت
4_6046605326113835106.mp3
6.91M
#آوای_مادرانه
قسمت اول
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
#تلنگر
چوپان🐑
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. 🚗
ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ👀
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ 🤲🏻📿
ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. 🐏☘
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ 😍
ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟🤩
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ میزنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ میشوند. 😊
ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم.😱❌
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کجاست...؟
#ارسالی_اعضا
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
ماکفش مے شویم و تو تحـویل♥️مان بگیر...
#پیشنهاد_دانلود
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
💫✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫✨
💫✨💫✨
☀️هوالحبیب ✨
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_نوزدهم
_میگم نکنه شما به مامان گفتی زنگ بزنه و ما رو دعوت کنه ،اره؟
_نه عزیزم ،من رسیدم خونه مامان خودش حرفش رو پیش کشید ،من فقط اصرار کردم مهمونی رو ظهر بندازه.
_حالا چرا ظهر
خندید
_شاید باورت نشه ولی مامانت چنان شب خواستگاری زهر چشم گرفته ازم ،که جرات نمیکنم کاری کنم که ناراحت بشه .منم که طاقت ندارم تا فرداشب نبینمت واسه هین مهمونی روظهر انداختم .
بلند و بی دغدغه به لحن با نمک کیان خندیدم
_شما نخنده کی باید بخنده خانوم .انا مظلوم
با صدایی که از لبخند میلرزید گفتم
_اره جون من تو خیلی مظلومی .
_باور کن همه بهم میگن جناب مظلوم
_اونا تو رو نشناختند.باید بیام واسشون از مظلومیت توبگم
خندید و من دلم برای دیدن روی ماهش غنج رفت
_اتفاقا فردا نهار خاله ها و عمه ها مهمون ما هستند تا عروس خانواده شمس رو ملاقات کنند.یادت نره از مظلومیتم بگی بهشون.
با تصور اینکه سیمین و فروغ خانم هم در مهمانی هستند حسابی ابرو در هم کشیدم
_روژان جان چیزی شده
با گیجی لب زدم
_هان
_خانومم میگم چی شد چرا چیزی نمیگی
_هیچی.من باید برم فعلا کاری نداری
_فعلا یاعلی
تماس را که قطع کردم دوباره روی تخت دراز کشیدم.سیمین و حرف هایش در ذهنم رژه می رفت.نمیدانم چرا کودک درونم گوشه ای کز کرده بود .انگار او هم از این دیدار ترسیده بود.
اوهم از کنایه شنیدن بیزار بود.
&ادامه دارد...
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫✨
💫✨💫✨💫
💫✨💫✨
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_بیستم
با صدای زنگ موبایلم از فکر و خیال بیرون آمدم .
اسم مردمحجوب من روی گوشی چشمک میزد.
_سلام
_سلام عزیزم .روژان جان میشه چند لحظه بیای دم در
چشمانم گرد شد همین چنددقیقه پیش با او صحبت کرده بودم و او خانه بود به این سرعت چرا به دیدنم آمده بود.سوالات در ذهنم رژه میرفتند
_خانومم منتظرتما
با صدای کیان به خودم آمدم.
_چشم الان میام
با عجله مانتوعبایی را پوشیدم و شالم را برداشتم و از اتاق خارج شدم
_کجا میری عزیزم
به مامان که روی مبل نشسته و کتاب به دست داشت نگاهی کردم
_کیان اومده دم در ،کارم داره
_برو عزیزم تعارف کن بیاد داخل زشته دم در نگهش داری
_چشم بهش میگم
در حالی که شال را روی سرم محکم نگهداشته بودم، با عجله تا جلو در دویدم .
در را باز کردم .نفس نفس زنان گفتم
_سلام خوبی
با لبخند نگاهم میکرد
_سلام عزیزم .ممنونم تو خوبی؟دویدی؟
_اره میخواستم زیاد منتظر نمونی
_مهربون کیان.
لبخند زدم
_بیا بریم داخل
_نه عزیزم همینجا راحتم
_من و تو که الان باهم صحبت کردیم چی شد اومدی اینجا
_ناراحتی برم هوم؟
_اتفاقا خیلی هم خوشحالم.
دستم را میان دستان پرمحبتش گرفت
_وقتی پای تلفن یکهو صدات ناراحت شد و سریع خداحافظی کردی،
اعصابم بهم ریخت .میدونی که تحمل ناراحتیت رو ندارم. اومدم ببینم چرا ناراحت شدی
_ببخشید اذیتت کردم .
_در صورتی که بگی میبخشمت
_میشه نگم
_نوچ ،جان کیان راه نداره
سرم را پایین انداختم، چه میگفتم آخر.بگویم سر حسی بچهگانه تو را عذاب داده ام.بگویم از اینکه عمه فروغت حرف بارم کند و یا از اینکه سیمین با نگاه عاشقانه تو را نگاه کند،ناراحتم.
_چیزی نیست آخه
_من اومدم همون چیزی نیست رو بشنوم ازت .خواهش میکنم
سرم را پایبن می اندازم
_اگه بگم بهم نمیخندی
_این چه حرفیه عزیزم .بگو قول میدم نخندم
_خب راستش .من از رویایی به عمه فروغت و سیمین ناراحتم
دستم را میگیرد.
_ببین عزیزم زهرا به من همه چیز رو گفته، اینکه عمه چی گفته و یا دخترعمه ام چه حرفی زده.روژان قبولم داری؟
_معلومه که قبولت دارم
_هیچ وقت من قصد ازدواج با دخترعمم رو نداشتم و خودم بارها به عمه سربسته گفته بودم ولی وقتی دیدم هنوز انتظار دارند رک و راست حرفم رو زدم.پس به هیچ کس اجازه نمیدم که گله کنه.حالا تو شدی همه زندگیم و کسی حق نداره به زندگیم حرفی بزنه عزیزم.اگه فردا هرکسی چیزی گفت خودم جوابش رو میدم و نمیزارم لحظه ناراحت بشی.حالا اگه به حرفم اعتماد داری ببخند.
کیان مرد بودنش را بارها با رفتارها و حمایت هایش به من ثابت کرده بود.کودک درونم به احترامش ایستاده بود و دست میزد و من باعشق به او چشم دوختم و لبخندی واقعی بر لب آوردم
_ببین با خنده چقدر زیبا میشی .نبینم بخاطر حرف های بقیه خودتو ناراحت کنی عزیزم.من همیشه هواتو دارم خانومم
با لبخند دستش را فشردم
_من خیلی خوشبختم که تو رو دارم .ممنونم که همیشه هوامو داری.
_منم خوشبختم.خب دیگه عزیزم برو داخل .منم برم به کارهام برسم .فردا ظهر میبینمت عزیزم
_چشم .مواظب خودت باش .
با لبخند وارد خانه شدم و دیگر ترسی برای رویایی با عمه فروغ و سیمین نداشتم چون مطمئن شدم که کیان هواسش به من است و نمیگذارد بقیه با حرفهایشان آزارم بدهند.
&ادامه دارد...
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
🍃🌸در جیب هایت یک مشت امید
بریز از چوب لباس چند رویا بردار
روی گلدان ِ زندگی ات آبی بپاش
و کفش همت بپوش ...
باقی درست خواهد شد ...☺️🌸🍃
قسمت جدید تقدیم نگاه های مهربونتون♥️
#ممنونکه هستید🌸🌱
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
#تلنگر❌
آدم ها دو دسته اند:
1⃣ یا با #توبه مے میرند
2⃣ یا با گناه #دفن میشن
⚠️‼️ #دوست_عزیز ڪه گناه
شده برات نقل و نبات🍭
⚰ مرگ خبر نمیڪنه
شاید فردا نباشی😰
🎯نشر دهید‼
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
🌱🐳
رفیق مذهبی خاصیتش همینه که ببینه خرابی ،
تعمیرت میکنه ، تعویضت نمیکنه 😉
join❤️💫
#واسهخواهریتفورواردکن 🎐
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
🏴🌿🖤🍃
@yazainab314