🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_سی_شش
#از_روزی_که_رفتی
آیه: امروز که دیر اومد میگفت کسی
تعقیبش میکرده! االان که آقا ارمیا
رو دید گفت تعقیبش کرده و بهخاطر
انتقام گرفتن ازش با من که دکترشم
ازدواج کرده!
ارمیا: این یعنی چی؟
رها: یعنی یه چیز بد... خیلی بد!
دکتر صدر: برای شما و همسرتون بد!
دکتر مشفق: اینم در نظر بگیرید که اقدام
به کشتن همسر سابقش کرده بود چون
اون بود که عشقش رو ازش گرفت!
ارمیا: همسر سابقش؟!
آیه: بلافاصله بعد از خواستگاری شما،
پدرش اونو به عقد پسرعموش درآورد!
شما رفتید و اون در عشقش به شما
باقی موند و غرق در خیالات شد.
بالاخره تصمیم گرفت این مسئولیت رو
به گردن پسرعموش بندازه و یه شب
میخواسته با چاقو بکشدش که
خوشبختانه تو اون ماجرا زنده موند.
بعدش طلاق و دادگاه و اینکه به مرور به
مواد رو آورد و بیماریهای روحیش
افزایش پیدا کرد. اینطور که مشخص
شده، قبل ازاینکه با شما آشنا بشه هم
مشکلات روانی داشته و بعد از رفتنتون
بیشتر شده!
ارمیا: یعنی من میخواستم با یه دیوونه
ازدواج کنم!
آیه: مواظب کلماتی که استفاده میکنید
باشید! مشکلاتش حاد نبوده اما به مرور
حاد شده!
دکتر مشفق: باید بستری بشه!
آیه: و من دیگه نمیتونم درمانشو ادامه
بدم، منم الان درگیر ماجرائم!
دکتر صدر: دکتر مرادی شما ادامه
میدید؟
رها: باید پرونده شو بخونم و با آیه
صحبت کنم دکتر!
ارمیا: خیلی خطرناکه؟
دکتر صدر: برای شما فکر نکنم! نظر شما
چیه دکتر مشفق؟
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
به نام خدای فرشتگان زمینی، دختر 🧕🏻🌿
ریحانه های خلقت خدا سلام !!✋🏼🤩
حالتون چطوره ملکههای بابا👸🏻، فرشتههای مامان🧝🏻♀ ، عزیزای برادر😎 و دشمنای خواهری 😈 {شوخی هستشا😉❤️}
ما اومدیم تا برای سه شنبه یعنی ²² تیر ¹⁴⁰⁰ شما رو به یه جشن خیلی خوب و پر از هیجان دعوت کنیم 😌✌️🏻
یه جشنی پر از شادی و سور به مناسبت بزرگداشت هفته عفاف و حجاب و سالروز ازدواج فاتح خیبر "علیه السلام" و دخت گرامی نبی اکرم، حضرت مادر "سلام الله علیها" 🤭💝
یه جشنی پر از مسابقه های مهیج و هیجانی😈👻 و پر از هدیه های قشنگ و گوگولی مناسب سلیقه های دختر خانوم های با سلیقه 😵🤓
و
و
و
و😎
پر از پذیرایی های خوشمزه😋 و دلچسب 🍩☕️
پس با ما همراه باشید تا توی این دورهمی دخترونه کلی با همدیگه خوش بگذرونیم😌🙌🏻
🙀❌ توجه توجه ❌🙀
ظرفیت شرکت در این مسابقه محدود میباشد😬
پس هر چی زودتر اسم خودتون رو به آیدی |yazahra4565@| بفرستید تا بتونید در این دورهمی جذاب شرکت کنید🤤🤗
ما منتظر حضور گرم و پر انرژی شما مهربونا هستیما😉💚
#گروه_فرهنگی_اجتماعی_تمدن_سازان_نسل_ظهور ✌️🏻😌😎
آدرس ما در پیامرسان ایتا :
@yazainab314 🌸
آدرس ما در اینستاگرام:
yazainab314 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وصیتنامهشهید🔰🥀
شهید سردار ولی نوری از سرداران شهید استان فارس که در تیرماه سال ۶۴ در عملیات قدس ۳ در منطقه عین المنصور به درجه رفیع شهادت نائل آمد، پس از ۳۰ سال تعیین هویت شد.
#شهیدولینوری
@yazainab314
📌 جگر تبزدۀ شاه خراسان خون شد
◾️ باز هم اشک ملائک ز غمی گلگون شد / جگر تبزدۀ شاه خراسان خون شد
◽️ گفت: «آن نوگل خندان که سپردی به منش / میسپارم به تو از چشم حسود چمنش»
◾️ یامحمد، عجب از امت پیمانشکنت / عجب از پیروی امت تو از سخنت
◽️ گفته بودی دو گهر بسته و پیوست همند / اهل بیت تو و قرآن، دست در دست همند
◾️ یازدهبار شکستند اگر حرمت تو / کَمکَمک زنده و بیدار شوند امت تو
◽️ شیعه بیدار شده، اسلحه در دستانش / وقت پیکار شده، اسلحه در دستانش
◾️ اهل سنت شده آمادۀ پیکار، درود / امتت یکدل و آماده و بیدار، درود
◽️ غزه و طوس و عراق و یَمن و کابُل و شام / همه همدل شده، بر این همه با عشق سلام
◾️ اهلبیت تو به شمشیر و به سَم، جان دادند / در عوض بر دل دلمردۀ ما جان دادند
◽️ تو بیایی دل ما «باز جوان خواهد شد» / «نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
👤 شاعر: مرتضی #خدادادی
📜 #اشعار_مهدوی
🔘 شهادت #امام_جواد را محضر امام زمان و تمام شیعیان تسلیت عرض میکنیم.
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
#سلام_امام_زمانم ♥️
🔹صوت زیبای #تو آرامشِ جانَست بیا
🔸وَجه پُرنور تو💫از دیده نهانَست بیا
🔹دل عُشاق بِسوزد💔 زغمِ دوریِ تو
🔸قَدعالم ز #فراقِ_تو کمان است بیا😔
#اللهـم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸🍃
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
Mirdamad-Doa-Salamati.mp3
747.2K
#قرار_هر_صبح ☘
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
107571_760.mp3
3.62M
#قرار_هر_صبح ☘
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لباس یاس بر تن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت✨🌸
غلط گفتم بلی نه یا علی گفت . . .♥️
🌸🍃سالروز ازدواج حضرت فاطمه و امام علی مبارکباد🌸🍃
@yazainab314
به نام خدای من، خدای تو، خدای دختر ها🦋
سلام به همه گل دخترای ناز ایران زمین 🤭😌
حال و احوال دلتون چطوره نازدونه های خلقت خدا؟!🙂❤️
میخوام یه خبر خیلی خوب بهتون بدممممممم😎🤩
آماده ایننننننن😕؟؟!! آرهههههههههه🙄؟؟!!
پس همه به گوووووووووش📢، همه به گووووووووش📢
چالش داریم اونم چه چالشی😌✌️🏻
هر کی که میخواد خاطره یا اتفاق خوب و جالبی که درمورد حجاب براش افتاده رو برای ما بفرسته، ما هم به دو تا خاطرهی اول که تعداد سین بیشتری بخوره هدیه میدیم🤩😁
میپرسین چه هدیه ای؟؟!!🎁🧐
خب اینکه معلووووووومه 🤪
دو تا چادر گوگولی و خوشگل 😌😎
پس بدویین دخترا که وقت کمه هااااا🤨
❌😱فقط تا شب سه شنبه۱۴۰۰/۴/۲۹ فرصت دارید که اثرتون رو به آیدی
@ya_ghrib_madineh
در پیامرسان ایتا بفرستید 🤗
شما حتما برنده اید😉💚
#چالش_حجاب 🧕🏻
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..🌱
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و سی و هشت📜
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
Page338.mp3
782.4K
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و سی و هشت📜
صوت🎶
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
🌸🌸ختم پنجم🌸🌸
💠 ختم_یک_جزء_از_قرآن_کریم
📖 به صورت صفحه ای
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
💢سلام وعرض ادب✋
ان شاءالله به یاری خداوند خواندن جز یازدهم قرآن را به نیت شادی روح شهید مهدی عزیزی هدیه میکنیم به امام حسن عسکری (علیه السلام)
☑️سلامتی وتعجیل درظهورآقاصاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
☑️سلامتی رهبری عزیز
☑️شفای بیماران و ریشه کن شدن ویروس کرونا
☑️رفع مشکلات وگرفتاری ها
☑️شادی اموات ختم دهندگان
☑️سلامتی و حاجت روایی تک تک عزیزان
به صورت صفحه ای شروع میکنیم
❤️ جزء یازدهم: هدیه به امام حسن عسکری(علیه السلام)
﷽📖ص۲۰۲:
﷽📖ص۲۰۳:
﷽📖ص۲۰۴:
﷽📖ص۲۰۵:
﷽📖ص۲۰۶:
﷽📖ص۲۰۷:
﷽📖ص۲۰۸:
﷽📖ص۲۰۹:
﷽📖ص۲۱۰:
﷽📖ص۲۱۱:
﷽📖ص۲۱۲:
﷽📖ص۲۱۳:
﷽📖ص۲۱۴:
﷽📖ص۲۱۵:
﷽📖ص۲۱۶:
﷽📖ص۲۱۷:
﷽📖ص۲۱۸:
﷽📖ص۲۱۹:
﷽📖ص۲۲۰:
﷽📖ص۲۲۱:
🌺جزء خوانی امروز تقدیم به امام حسن عسکری(علیه السلام) میشود🌺
🔵بزرگوارانی که تمایل ب شرکت دارند پیوی اطلاع بدهند تا صفحه مربوطه به نامشان ثبت شود
صفحه مورد نظرتون رو به این آیدی ارسال کنید
@yazahra4565
⭕️نکته صفحه ی مورد نظر درهمین روز باید خوانده شود.
❌حتما از قرآن عثمان طه استفاده شود.
باتشکر 🌹
التماس دعا🤲🏻
#ختم -قران
#ختم-پنجم
#جز-قرآن
#جز-یازدهم
#ختم -به-نیابت- از-شهدا
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
←اگر آقا اباالفضل العباس{؏} از ما سوال کنند :
من براۍ یارۍ ڪردݩ امامم از آب گذشتم؛
دستــهایم را دادم؛
چشـمم را دادم؛
تیــر را با چشمم خریدم؛
تیرها را با جــان و دل قبول ڪردم؛
ولۍ دسٺ از یــارۍ امام زمانم برنداشتم
شـما برای امام زمانتان چڪار ڪردید؟
چہ جوابی داریم بدهیم؟
آیا بخاطر امام زمانمان از یڪ #گناه
گذشتہایم؟؟!
#تلنگرانه
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
اگر مثلِ حضرت زهرا (س) میخواید ،
به خودتون رجوع کنید
ببینید چقدر علی هستید..!
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 حجاب مادر پاکیهاست. روز حجاب و عفاف گرامی باد..😍
#نجابت_ایرانی
#حجاب
-----------------------------
@yazainab314
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خطبه_غدیر
نسل در نسل،یقیناً به علی مُنتَسبیم
شجره نامهٔ ما
را بنویسید غدیر!♥️
<۱۷روزتاعیدعاشقے>
#علوینشانیم
7⃣1⃣ روزتاعیدغدیر😍🔰
#روزشمارغدیر
@yazainab314
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقدش گفت
که مهریهی او
آب شود😍
و قرار است
که او
مادرِ ارباب
شود...
سالروزازدواج حضرتعلی ؏وحضرت فاطمه س مبارڪ😍❤️
@yazainab314
4_5785322163187745014
8.91M
"مولودی "
سالروز ازدواج حضرت
علی ع و حضرت زهراس مبارک🎉
#حاج_محمود_کریمی
@yazainab314✨
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حجاب بزرگترین شعـار دینی است.
🔺 استاد عالی
@yazainab314🍒
ازدواجحضرتعلیوحضرتزهرا♥️_۲۰۲۱_۰۷_۱۲_۰۸_۲۴_۳۹_۶۱۶.mp3
6.96M
•°🌱
دونـورخدامَحرمهمدیگہمیشن💕
ملائڪہٺواسمونا؛کلمیکشن
بادابادامبارڪبہهمـہ
عروسیعلیوفاطمہـ
#عیدڪممبروک
@yazainab314
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_سی_هفتم
#ازروزی_که_رفتی
ارمیا میان حرفشان پرید:
_برای آیه خانم میگم!
نگاهها نگران شد، دل ارمیا لرزید:
_بهم بگید چه خبره!
مشفق: خب اون چندبار دیگه سعی کرد
پسر عموش رو بکشه تا طلاقشو داد و
این اقدامش یهکم نگران کنندهست.
چون الان خانم رحمانی هم جزء کسانی
براش حساب میشه که مانع رسیدنش به
شما میشن!
آیه: اون چند ساله که منتظر شماست تا
برگردید و این یعنی...
ارمیا ابرو در هم کشید:
_برداشتن شما از سر راه رسیدنش به
من؟
آیه سری به تایید تکان داد. ارمیا سرش
را به پشتی مبل تکیه داد. رها که به
دیوار تکیه داده بود گفت:
_برای همین ترسیده بودی آیه؟
نگاه آیه به ارمیا بود:
_هم آره هم نه!
کسی به در زد و مانع کنجکاوی بیشتر
شد. صدای خانم موسوی بود که در
را باز کرد و گفت:
_خانواده ش رسیدن!
دکتر صدر به همراه دکتر مشفق بلند
شدند.
دکتر صدر: من باهاشون صحبت میکنم،
شما برید خونه.
به سمت ارمیا رفت دستش را دراز کرد
که ارمیا آن را گرفت و دوستانه فشرد:
_شرمنده که اوضاع بههم ریخت و نشد
با هم آشنا بشیم. یک روز باید بیایید که
مفصل صحبت کنیم!
ارمیا سعی کرد لبخند بر لبانش بنشاند که
اصلا موفق نبود:
_من شرمندهام که باعث این اوضاع
شدم! حتما خدمت میرسم.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_سی_هشتم
#ازروزی_که_رفتی
دوباره صدای خانم موسوی آمد:
_راهنماییشون کردم اتاقتون دکتر!
خطابش به دکتر صدر بود که تایید او را
گرفت. بعد رو به رها کرد:
_دکتر مرادی، همسرتون اومدن دنبالتون!
رها عذرخواهی کرد و از اتاق خارج شد.
دکتر صدر و مشفق هم رفتند. آیه ماند و
ارمیا که نگاه از هم میدزدیدند.
آیه: بهتره بریم، زینب خیلی ترسیده بود.
ارمیا: تقصیر منه! اصلا نمیدونم از کجا
این بدبختی پرید وسط زندگیمون!
ایه:قطعا! خیر ما همین بوده، بهتره بریم
به خرید امروزمونبرسیم،من گرسنهام!
مهمون شما یا مهمون من؟
ارمیا با مهربانی نگاهش کرد و تصنعی
ابرو در هم کشید:
_جیب من و شما نداره، پولتونو بدید به
من، خودم حساب میکنم!
ِ آیه خندید: مامان فخرالسادات میدونه
چه پسرخسیسی داره؟
ارمیا اصلاح کرد:
_اقتصادی! هم ناهار بدم بهتون، هم
خرید کنم براتون؟ فکر اینو کردید که
من مثل شما دکتر نیستم و یه کارمند
ساده ام؟
آیه پشت چشمی نازک کرد:
_معنی کارمند ساده رو هم فهمیدیم
جناب سرگرد!
گاهی ترس و اضطراب هم بد نیست!
به خاطر عوض کردن شرایط گاهی
صمیمیتها بیشتر میشود!
از اتاق که خارج شدند زینب بغ کرده
روی صندلی نشسته بودارمیادر
آغوشش کشید روی موهایش را بوسید:
_دختر بابا چرا ناراحته؟
اشک چشمان زینب را پر کرد. ارمیا
صورتش را بوسید:
_دختر من ترسید؟ چیزی نبود بابایی!
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_سی_نهـم
#ازروزی_که_رفتی
زینب: ترسیدم!
اشکش روی صورتش لرزید. آیه صبر کرد
تا ارمیا پدری کردن را مشق کند.
دست خطش که خوب بود، خدا کند غلط
املایی نداشته باشد!
ارمیا: تا بابا هست تو نباید بترسی، من
مواظب تو و مامانت هستم!
این را که میگفت نگاهش را به نگاه آیه
دوخت؛ انگار میخواست آیه را مطمئن
کند؛ شاید دل خودش را!
اشکهای زینب را پاک کرد:
_بریم ناهار بخوریم؟
زینب لبخند زد. چقدر بچهها زود و راحت
غمها و ترسهایشان را از یاد میبرند؛ کاش
دنیا همیشه بچگانه میماند!
غذایشان را که در یک رستوران سنتی
خوردند، ارمیا از اعماق قلبش شاد بود.
حسی جدید و ناب بود. با همسر و
دخترش بود... چقدر شبیه آرزوهایش
بود، چقدر بوی خوش عشق میداد!
َتمام مدت حواسش به آیه و زینب بود.
دلش میخواست نقش مرد خانواده را
خوب بازی کند، نقشی که عجیب به دلش
نشسته بود.
موقع خرید، آیه تمام مدت دنبال پیدا
کردن لباسی مناسب برای زینب بود و
ارمیا نگاهش به روسری ارغوانی رنگ
داخل ویترین مغازه روبه رو!
زینب که لباس را پرو میکرد سریع رفت
و آن را خرید. آیه که برای زینب روسری
میخرید، نگاه ارمیا به مانتوهای پشت
ویترین مغازهی کناری بود. به آیه نزدیک
شد:
_میخوای اون مانتوها رو ببینی؟ به نظرم
قشنگن!
آیه نگاه به آن مغازه انداخت:
_مانتو دارم!
ارمیا سرش را پایین انداخت:
_میخوام براتون یه چیزی بخرم، لطفا
بیایید دیگه!
_باشه.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻