eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
428 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 @nega_r83 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ گفت: تو بیا! در رحمت خدا باز هست و کرم امام معصوم غیر قابل توصیفه. تو حرکت کن، توانش رو خدا میده. آیه اربعین آخرمه! جز تو کسی رو ندارم! آیه هق زد. ارمیا ادامه داد: آیه!سیدمهدی چطور همه چیز رو تو خواب میدید و میرفت؟ دیدن این چیزا درد داره. آیه سری به تایید تکان داد: خیلی درد داره. جسمت نیست که درد میکشه، روحته که درد و غم رو احساس میکنه. روحته که عذاب میکشه. خیلی حسش بیشتر از چیزی هست که در واقعیت اتفاق میوفته. اصلا دوست ندارم این لحظه ها رو. سید هم درد میکشید. شبا با گریه بیدار میشد. میدونی، اون روزا بود که معنی جهنم رو فهمیدم. فهمیدم چطور میشه روح که مادی نیست در اون دنیا عذاب میشه. توی خواب، زخمی که بشی، بعد از بیدار شدن هم تا چند دقیقه انگار جاش روی بدنت درد میکنه. وقتی غمگین میشی، عمیقا درد میکشی. این گواه خوبیه برای عذاب جهنم! ارمیا: تو هم از این خوابا میبینی؟ آیه لبخند دردناکی زد: بابا میگه همه خواب میبینن. اما همه به یاد نمیارن. بابا میگه خدا بنده هاشو تنها نمیذاره. تو خواب و بیداری حواسش بهشون هست. راه و چاه رو نشونشون میده. ارمیا: دردناک ترین خوابی دیدی چی بود؟ آیه: اینو کسی نمیدونه. هیچ وقت تعریفش نکردم. خیلی قبل تر از شهادت سید مهدی بود. حدودا بیست و شش سالم بود که خواب دیدم یک جنازه رو تشییع میکنن تو محله ما. میدونستم مهدی هستش. درد عمیقی بود. هنوز بعد از این همه سال اونو کاملا حس میکنم. دردی که تو قلبم بود غیر قابل قیاس با دردهای دیگه بود. ارمیا دوباره پرسید: بهترینش چی بود؟ در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ آیه لبخند زد: دیگه دیگه... همه چیزو که نمیشه گفت. خصوصیه! ارمیا: خوبه که خیلی چیزا رو بدونی و حس کنی. تجربه خوبیه! آیه: اصلا اینطور نیست. سخته و دردناک. بخصوص که ارواح هم راحت تر به خوابت میان و پیغام میدن. همه اونا طالب یک چیز هستن، توجه. و درد تنهایی و عذاب اونها رو کاملا حس میکنی. خیلی سخته تو خواب هم خسته میشی. طوری که صبح بجای سرحال بودن، از کش مکش هایی که در خوابت داشتی خسته هستی. ارمیا: گذشته از اینا، حرف اصلی مونده! یادته تو مراسم تشییع سیدمهدی چطور بودی؟ آیه لبخند از صورتش رفت: مرده متحرک. با یک درد عمیق و تلخ. کلی فشار و غربت. ارمیا: صبور بودی. بعد از منم صبور باش! آیه به هق هق افتاد: دیگه تحمل ندارم. دیگه نمیتونم. ارمیا دستان جانانش را گرفت: قرار بود بال پرواز باشی! چرا اشکات شبیه بند شده به پام؟ آیه لج کرد: خسته شدم. خسته شدم از بس از من گذشتید. خسته شدم از بس صبور بودم! ارمیا لبخند زد: باز آیه کوچولو پیداش شد؟ این کودک درون شما هم هر ده بیست سال ظهور میکنه نه؟ آیه میان گریه اش لبخند زد: همشون هم گیر تو افتاده! ارمیا: حالا که هستم هر چی میخوای باش. بعد از من تو میمونی و دو تا بچه. زینب یک طرف، ارمیا طرف دیگه. آیه: وصیت نکن! ارمیا: به تو نگم به کی بگم؟ به کی بگم مواظب بچه هام باشه؟ به کی بگم نماز روزه قضا ندارم اما برام دو سه سالی نماز و روزه بدید. در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ به کی بگم که بعد از من، زندگی کن. آیه، تو برکت زندگیم بودی. تو رحمت خدا بودی. ممنون که اجازه دادی جزیی از زندگیت باشم. آیه زیر لب گفت: همه زندگیمی. صدای رها، آیه را از خاطره آن روز بیرون آورد. نگاهش اول به ارمیا بود و از نگاه زیر چشمی او، معلوم بود که میداند آیه در کجای داستان این روزهای زندگی اش غرق شده. جواب رها را داد: جانم. رها: تو چطور راضی شدی که بری؟ آیه: خیلی ساله که آرزومه... شاید یک آرزوی بیست ساله. حالا که فرصتش هست، حالا که میخواد، میریم. سیدمحمد غر زد: اگه تو دل به دلش ندی نمیتونه بره. آیه ابرو در هم کشید و پرخاشگر شد: دیگه هیچ وقت این حرف رو نزن! سیدمحمد شرمنده به ارمیا نگاه کرد و زیر لب معذرت خواست. هیاهوی آن شب به جایی ختم نشد جز دست پخت زهرا خانوم که الحق مرغ و فسنجانش را باب دل اهل خانه مهیا میکرد و آنقدر عشق به آن اضافه میکرد که احسان هم لذت دوست داشته شدن را از میان لقمه های غذایش، حس کرد. ********** صبح روز بعد تمام مهمانها مهیای رفتن به حرم شده بودند. زینب سادات هنوز در اتاق بود و هنوز بیرون نیامده بود. آیه به سراغش رفت. این گوشه گیری ها، عاقبت خوبی نداشت. وارد اتاق شد. زینب سادات دختر عموی کوچکش را در آغوش داشت تا سایه و سیدمحمد آماده شوند. آیه: اون از دیشب که دائم این بچه رو بهونه کردی و برای شامم نیومدی، اینم از الان. چی شده عزیزم؟ زینب سادات بغض داشت: چیزی نیست. آیه کنارش نشست و اسماء را از او گرفت: بهم بگو. در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ زینب سادات غر زد: اصلا چیز جالبی نیست مادر آدم روانشناس خوبی باشه. آیه لبخند زد: روانشناسی نمیخواد. هر مادری حرف نگاه بچه هاشو میفهمه. حالا بگو چی باعث شده خودتو عقب بکشی؟ زینب سادات نگاهش را از آیه دور کرد: دارم سعی میکنم خودم رو درست کنم. آیه توضیح بیشتر خواست: کدوم رفتارت رو؟ زینب سادات: همه رفتارام. من اشتباه رفتار میکنم. میدونی مامان، باید مثل شما آروم و با وقار و متین باشم. اینجوری کسی ازم ایراد نمیگیره! باید بیشتر از پسرا فاصله بگیرم. ِ نازنینش را به سمت خودآیه که متوجه تمام داستان شده بود، صورت ناز چرخاند: فکر میکنی برای اینا محمدصادق بهت ایراد میگرفت؟ زینب سادات شرمنده سر به زیر انداخت و سرش را به تایید دوبار تکان داد. آیه ادامه داد: از چیزی که هستی خجالت نکش. زن عموت رو ببین، چقدر با نشاط و سخنوره! عمو محمد عاشقشه! خاله رها رو ببین، مظلوم و محکم، آروم و با وقار! عمو صدرا عاشقشه!من رو ببین، منطقی و مقاوم! بابات عاشقمه! اگه یک آدم اشتباه سر راهت قرار گرفت، معنیش این نیست که تو اشتباهی! معنیش این نیست که یک نوع رفتار درست و همه پسنده! آدمها با شخصیت های مختلف، رفتار های مختلف و سلیقه های مختلف هستن. یک روز کسی رو پیدا میکنی که تو رو با این رفتارت دوست داره و عاشقت میشه. کسی که نمیخواد تو رو عوض کنه. کسی که میخواد کنار این شخص و شخصیت قرار بگیره! کسی که به داشتنت افتخار میکنه. درباره نوع رفتارت با پسرا، من که ایرادی ندیدم. همیشه متین و موقر. دو تا شوخی با برادرات هم ایرادی نداره! چرا به خودت سخت میگیری. در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
پخش زنده جشن میلاد پیامبر و امام جعغر صادق❤️ در مهرشهر بیرجند جنت۱۶
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن ولادت حضرت محمد مصطفی ‹صل الله علیه و آله وسلم› ❤️🌿
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن ولادت حضرت محمد مصطفی ‹صل الله علیه و آله وسلم› ❤️🌿
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن ولادت حضرت محمد مصطفی ‹صل الله علیه و آله وسلم› ❤️🌿
چرا همه دوست داشتند با او رفیق شوند؟.mp3
5.14M
🎧پادکست| چرا همه دوست داشتند با او رفیق باشند؟ 💚به مناسبت میلاد رسول خدا صلی الله علیه و آله シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
به نام آن یکتای بی‌همتا 🌸🌿
♥️🥺 💚 اے ڪاش ڪه انتخابمان مهدے بود هر پرسش و هر جوابمان مهدے بود ما طالب غیریم و ز این بدبختیم اے ڪاش ڪه نابمان مهدے بود 🌷
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
🌈✨💫 هواشناسی اعلام کرد🗣 هوای یڪدیگر را داشته باشید👋🏻 دل نشڪنید💔قضاوت نڪنید❌ به غم ڪسی نخندید به راحتی از یکدیگر گذر نڪنید وهوای دلتون را داشته باشید☂♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤗 シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ ... ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ؛ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ ... ﻳﻚ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ ... ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺑﻐﺾ ؛ ﻧﻔﺴﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ... ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ... ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ ... ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎﻧﻲ ﻳﻚ ﺑﻐﺾ ﺷﺪﻱ ﻭ دلي ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻱ ... ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻱ ﺑﻐﺾ ﭘﺎ پي ﺍﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ... ﻭ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ ... ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﺪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ ... ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ ... ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ ... ﻣﺤﺾ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ ... ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻜﻨﻲ ... ﺁﺭﻱ ؛ ﺍﻳﻦ ﭼﻮﺏ ؛ ﭼﻮﺏِ ﺧﺪﺍﺳﺖ . シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
الزاماً هركي دوربين ميخره عكاس نيست! الزاماً هركي مينويسه نويسنده نيست! الزاماً هركي بوم نقاشي داره نقاش نيست! الزاما هر کی کاربر خوبیه انسان خوبی نیس...! الزاماً هركي ، نيست...! @yazainab314
بیو♥️🍃✨ قدࢪ چادرم را زمآنے فهمیدم😇 ڪ رآننده تآڪسے مرا "خانوم" صدا ڪرد😌 و دیگࢪے را خانومی😊🍃 シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم من یک نوجوان ، سلاحم علم ، ایمان بال پروازمن است. من یک نوجوان ایرانی بسیجی ، پاهایم ریشه در اعماق زمین دارد و دستهایم را که بلند می کنم خورشید را لمس می کنم ، به پشت سرم که نگاه می کنم تاریخی پر افتخار به من نگاه میکند... و من میراث دار سرزمینی با عظمت و بزرگم...من فرزند ایرانم... دنیا با تمام فریبندگی درمقابل ایمانم سر خم می کند... من در مقابل هیچ ابرقدرتی کرنش نمی‌کنم... من بسیجی هستم... یادگار شهدای دانش آموز... فهمیده ها و بهنام محمدی ها... من بسیجی هستم فرزند خمینی بزرگ... و دلداده امام خامنه ای... به مردمان کشورم عشق می ورزم... و تمام وجودم را وقف اعتلای نام ایران اسلامی می کنم... ما کشورمان را میسازیم... آرمانمان سربلندی مردمانمان است... ما تحمل دیدن و زجرکشیدن هیچ مظلومی را در دنیا نداریم... و مثل حاج قاسم برای آزادی نوع بشر از ستم ستمگران از هیچ تلاشی دریغ نمی کنیم... من بسیجی و انقلابی ام... آینده از آن ما است...... シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
💌سیره شهدا صـورتـش زیبـا بـود و سـیرتش زیـباتـر😍 همیشه حرف شهید این بود اگر می‌خواهیم مصیبت اهل بیت(ع) را درک کنیم نباید راحت‌طلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم. بیشتر وقت‌ها نذرهای هیئت را می‌برد در محله‌های فقیرنشین مشهد بین نیازمندان پخش می‌کرد. از کارهای خیر دیگری که انجام می‌دادند به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک می‌کردند. 🌹 شهید هریری مثل شهدا اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ✨