#شهدای_زنده
#جانبازان
گل رو طرف بابا دراز کرده بود و میگفت:
باباجون بگیر💐
باباهم فقط نگاه می کرد و اشک میریخت😭
تعجب کردم که چرا گل رو نمی گیره😳
پرستار که ملافه رو کنار زد دلم اتیش گرفت😔💔
دو دست و دو پای پدر قطع شده بود...
پدر گریه میکرد و دخترش بهش زل زده بود.
#سلامتی_جانبازان_عزیزصلوات🌹