🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#پارٺ_صد_سی_پنج
#از_روزی_که_رفتی
"یادت هست که وقتی دلشکسته بودی،
وقتی ناراحت و عصبانی بودی، میگفتی
تمام آرامش دنیا را لبخندم به قلبت
سرازیر میکند!
یادت هست که تمام سختیها را پشت سر
میگذاشتیم و دست هم را میگرفتیم و
فراموش میکردیم دنیا چقدر سخت
میگیرد؟ حالا رها یاد گرفته که ارامش
مردش باشد!"
َ
َ به عکس روبه رویش خیره شد "نمیدانی
چقدر جایت خالیست مردمن...
خدایا، چقدر زود پر کشیدی... بهدخترکت
سخت میگذرد! چه کنم که توان زندگی
کردن ندارم؟ چه کنم که گاهی سر نقطهی
صفر می ایستم؟روزهای آیه بعد از رفتنت
خوب نیست!
روزهای دخترکت بعد از رفتنت خوب
نیست... راستی موهایم را دیده ای
که یک شبه سپید شدهاند؟ دیده ای که
خرمایی خرمن موهایم را خاکسترپاش
کرده و رفتهای؟
دیدهای که همیشه روسری بر سر دارم
که کسی نبیند آیه یک شبه پیر شده
است؟ دیدی که کسی نپرسید چرا
همیشه موهایت را می.پوشانی؟
اصلا دیدهای سپیدی و عسل چشمانم
با هم درآمیختهاند؟ دیدهای پوستم از
سپیدی درآمده و زردی بیماری را به
خود گرفته؟ دیدهای ناتوان گشتهام؟
دیدهای شانه های خم شدهام را؟
چگونه کودکت را به دندان کشم وقتی
تو رفته ای؟ از روزی که رفتی آیه هم
رفت!
روزمرگی میکنم دنیا را تا به تو برسم.
دنیایم تو بودی! دنیایم را گرفتی و بردی!
چه ساده فراموش کردی وگفتی
فراموشت کنم! چطور مرا شناختی که با
حرفهای آخرت مرا شکستی؟ اصلا من
کجای زندگیت بودم که رفتی؟ دلت آمد؟
از نامردی دنیا نمیترسیدی؟"
َدلش اندکی خواب و بیخبری را می
خواست.دلش لبخندِ از ته دل آیه ی این
روزها زیادی زیاده رها رامیخواست، نگاه
مشتاق صدرا به رها را میخواست، دلش
کمی عقل برای رامین میخواست، شادی
زهرا خانم و محبوبه خانم را میخواست.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻