eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
429 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁در خط مقدم، کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پـرپـر شده بودند خیلی مجروح شده بودند .  🍁حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باورمیکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد. 🍁حاجی گفت هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن،(شهیدتورجی زاده فرمانده گردان یازهرا مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود 🍁خلاصه تورجی را پیدا کردند حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت تورجی چند خط برام بخون.  🍁تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت ،صدا را روی تمام بیسیم ها انداخته بودند،خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند 🍁تورجی زاده خونده بود : در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر..... دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خـون می چکید...... ✨زهرای من...زهرای من...✨ :5 اردیبهشت سال 66 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔@yazainab314🇮🇷
ایست✋ دعوتتون کردن.📜 یه کانال عالی به سبک شهدایی... زود بیاید خودتون ببینید. بزن رو لینک، شهدا منتظرن👇👇 ✨ @yazahra_8384 ✨ در این کانال بوی شهدا را حس خواهید کرد...•|❤️|• رمز ورود: 👇👇👇👇👇 🦋 ✨ @yazahra_8384
😐😂 _اگه خوشتون اومد به ارواح مطهرشهدا صلوات بفرستید_ طنز جبهه 😄 دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا می‌گفتند: «آبی چه رنگیه؟» عصبی شده بودم😠 گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم» دیدم بد هم نمي‌گويند! 🤔خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! 👻👻 فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد. گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی می‌گفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣 یکی می‌گفت: «تو قرار نبود شهید بشی» 😖 دیگری داد می‌زد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟» یکی عربده می‌کشید. یکی غش می‌کرد! 😩 در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه می‌انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق. این بندگان خدا كه فكر مي‌كردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.» رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم می‌خوام باهات بیام!» بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبه‌ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه می‌خندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم. 🤣😆😁 شادی روح شهدای که رفتند وخاطرات آنها به جاماند صلوات ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
زهرا جان شرمنده ایم، که بهای حسینی شدن ما، بی حسین شدن تو بود . ‌ . . و شرمنده تر آنکه؛ تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم . . . ↝•°@yazainab314