✨﷽✨
✅ کسانی که به بهشت نمےروند
✍در برخی روایات محرومان از بهشت سه گروه، در تعدادی چهار گروه و در بعضی حدود ده طایفه ذکر شدهاند. البته این روایات در صدد بیان مصداق هستند، نه بیان انحصار:
❶ رسول خدا صلےاللهعیهوآله فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمےشوند؛
◆دائم الخمر
◆کسی که شغلش ساحری است
◆کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد.
📚خصال ج ۱ ص ۱۷۹
❷ امام صادق علیہ السلام فرمود:
◆کاهن(غیبگو)
◆منافق
◆دائم الخمر
◆سخن چین
وارد بهشت نمیشوند.
📚امالی ص ۴۰۴
❸ رسول خـدا صلےاللهعلیهوآله میفرماید: خداى عزّوجل بهشت را از دو نوع خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از زبرجد و سنگریزهاش را لۆلۆ و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛ سعادتمند آنکسی است که در من جاى دارد. پس خداى عزّوجل فرمود: به عزت، بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمیشود
◆ دائم الخمر
◆خود فروش
◆سخن چین
◆بىغیرت در باره همسر
◆کسى که پیوند خویشاوندى را بریده باشد
و...
📚خصال ج۲ ص۴۳۶
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
🍂🌸🍂
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#انرژی_مثبت❤️
زیباست گلستان خدا رنگ به رنگ است
لبخند بزن ، خنده دوای دل تنگ است
صبح است بزن بوسه تو بر ساحت خورشید
ترکیب گل و شادی و لبخند قشنگ است
صبح بخیر ✋
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
اینطورۍهستی؟(:
♥️🌿
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#کلام_ناب🍃
شهید شُدن
یڪاتِفــاقنیست !
بـایَدخـونِدݪبُخورۍ
دَغدغہهاۍِهیأت ؛
دَغدَغہهاۍِکارجَهادۍ
دَغدَغہهاۍِتـَرڪِگُناه
دَغدَغههاۍِشهادت
وَتَفریحِسالم(:"🌿💛
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
بخش دوم از شرح #حکمت_1_نهج_البلاغه : نتیجه: ✅شتر نر دوساله که امام علیه السلام به عنوان تمثیل از آن
#حکمت_2_نهج_البلاغه:
قال الامام علی علیه السلام:
" أَزرَی بِنَفسِه مَن اِستَشعَرَ الطَمَعَ و رَضِیَ بِالذُل،مَن کَشَفَ عَن ضُره وَ هانَت عَلَیه نَفسُه مَن أَمَرَ عَلَیها لِسانَه "
امام امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند:
" هر کس طمع را پیشه کند،خود را حقیر کرده و کسی که ناراحتی هایش را(نزد این وآن بدون هیچ فایده ای)فاش کند به ذلت خویش راضی شده وآن کس که زبانش را بر خود امیر کند،شخصیتش حقیر خواهد شد "
📝شرح:
#طمع که یکی از #رذائل_اخلاقی است به معنای آن است که انسان به آنچه خداوند به او داده راضی نباشد و به مال و جمال و مقام دیگران چشم دوخته باشد
⛔️یعنی همه چیز را برای خودش میخواهد وطبعی سیری ناپذیر دارد،که در مقابل آن، #فضیلت_اخلاقیِ #قناعت وجود دارد
⛔️واز آنجا که انسان طَماع برای رسیدن به مقصود خود،حاضراست تن به هر ذلتی بدهد ودست نیاز به سوی هر کسی دراز کند،مجبور است شخصیت خود را شکسته وحقیر وذلیل کند.
⛔️دومین چیزی که موجب ذلت وخواری است این است که انسان سفره دلش را پیش همه کس بازکند و غصه ها ودرددل هایش را بازگو کند،پیش کسانی که برای حل مشکل او کاری از دستشان بر نمی آید و چه بسا خوشحال هم بشوند اما بیان ظلمی که به او شده،پیش افرادی مانندقاضی اشکالی نداردبلکه گاهی لازم است...
⛔️سومین چیزی که موجب #تحقیر میشود این است که انسان،#زبان خود را از سیطره عقل بیرون آورده وآنرا رها کند البته ملاک این حکمت شامل #قلم وهرگونه ابزاری که اگر رها گذاشته شود میتواند موجب ایجاد دردسر،اذیت وآزار مردم،و به تبع آن واکنش آنها ودرنهایت تحقیر انسان شود،خواهدشد.
نکته:
✅کسی که عزت نفس او شکسته شود،انسان غیر قابل اعتمادی خواهد شد که احتمال انجام هر کاری از او وجود دارد همانطور که امام هادی علیه السلام فرمودند:" کسی که در نزد خودش احساس شخصیت نکند از شر او ایمن مباش" پس دقت کنیم عزت نفس کسی را بی جهت نشکنیم
#ارسالی
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
دخترا
روز عاشورا🌿
توی اون گرما☀️☀️
جلوی سپاه دشمن
با اون همه خطر
با لب تشنه
امام حسین ایستادند
و نماز برپا کردند🌈
حالا ما
توی راحتی😌
پای گوشی📱
تنبلی مون میاد پاشیم بریم نماز بخونیم😞
به خاطر امام حسین هم که شده☺️💞
حیعلیالصلاة🌱
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
آرزومہدوبارهبیام،
توحرمتبدم"یہسلام!"...🌿🌧•°
اقاجانم بطلب مارا 😔💔
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
145.3K
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 💔
دلتنگ حرم💔
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخندِخدا...♥
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#story❄️
سربازهاےرهبر🤞🏼🇮🇷
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
<🚌🎨>
زندگی ... یک اثر هنریست
نه یک مسئله ی ریاضی ...
بهش فکر نکن...
ازش لذت ببر
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
Γ🛵•°
انساناگہآمادهشھادتباشہـ🕊
خودِشہادتمیادسراغش😌
°#شهادت
°
°
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
"🎨🖼"
𝓼𝓽𝓸𝓹 𝓬𝓸𝓶𝓹𝓪𝓻𝓲𝓷𝓰 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓳𝓸𝓾𝓻𝓷𝓮𝔂 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓼𝓸𝓶𝓮𝓫𝓸𝓭𝔂 𝓮𝓵𝓼𝓮'𝓼 𝓷𝓸𝓽 𝓪𝓵𝓵 𝓯𝓵𝓸𝔀𝓮𝓻𝓼 𝓫𝓵𝓸𝓼𝓼𝓸𝓶 𝓪𝓽 𝓽𝓱𝓮 𝓼𝓪𝓶𝓮 𝓽𝓲𝓶𝓮♥️🍃
سفرِ زندگىِ خودت رو با هيچكس مقايسه نكن همهى گلها در يک زمان مشابه شكوفه نميدن🌸🌱
#بیو
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
•• مےگفت:
#گناه هم مثل این
#ویروس_منحسوس
#ڪرونا میمونه؛
اونایی کھ جدی نمےگیرن،
بعداً #پشیمون میشن! :)
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهل_سوم
_سلام
_سلام خانم ادیب خوب هستید؟
_ممنونم شما خوبید؟
_خداروشکر .مزاحمتون که نشدم
_نه اصلا.امری داشتید
_میخواستم ازتون یه خواهشی کنم
_جانم
از خجالت لبم را گزیدم.
مدتی هردو سکوت کردیم تا اینکه کیان گفت:
_من فردا عازمم .میخواستم اگه میشه شما هم بیاید
نفسم گرفت.باورم نمیشد فردا میرفت و آمدنش با خدابود.
باز هم اشکم چکید, دستم را روی دهانم گذاشتم تا صدای هق هقم به گوشش نرسد ولی رسید و مستأصل صدایم کرد
_روژان خانم
_.....
_میشه گریه نکنید و به حرفم گوش بدید؟
_بله
_یادتونه بهتون قول دادم که برگردم .من این قول رو به زهرا ندادم ولی به شما نتونستم.لطفا اشک نریزید فردا تشریف بیارید هم برای خداحافظی و هم کنار زهرا باشید.
_هیچ چیزی نمیتونه شما رو منصرف کنه از رفتن؟
_یه خواسته هایی فراتر از عشق و علاقه زمینیه.اون خواسته باعث شده چشم روی دلم و صاحبش ببندم و برم.
صاحب دلش!!!کی میتونست صاحب دلی باشه که من بهش دل داده بودم!!!
با غمی که در وجودم ریشه دوانده بود به او گفتم:
_امیدوارم خدا شما رو واسه صاحب دلتون و خانواده اتون حفظ کنه!
دیگر توان حرف زدن با مردی که دلم را برده بود نداشتم بدون اینکه منتظر پاسخش باشم تماس را قطع کردم.
همان جا روی زمین نشستم و به عزای دلم نشستم
کمی که گذشت صدای رسیدن پیامک به گوشم رسید.
پیامک را باز کردم.کیان آدرس و ساعت قرارفردا را برایم نوشته بود.
به خانم جون زنگ زدم تا با او برای بدرقه کیان برویم.
_سلام خانجون
_سلام گلکم .خوبی ؟
_ممنونم .خانجون یادتونه گفتید دلتون میخواد استادم رو ببینید؟
_منظورت از استادت همون اقا کیان هستش دیگه؟
_بله خانجون منظورم ایشونه.راستش فردا میخوان برن به اون سفری که بهتون گفته بودم.اگه میتونید, بیاید باهم بریم واسه بدرقه کردنشون؟
_باشه دخترم ,میام .چه ساعتی ؟
_صبح ساعت 10 .خودم میام دنبالتون
_باشه عزیزم صبح منتظرتم
_خانجون با من امری ندارید؟من باید برم
_روژان جان بسپارش به خدا .خدا خودش هوای دل بنده هاش رو داره .
بغض کرده گفتم:
_چشم خانجون .خدانگهدار
تماس را قطع کردم .همان جا رو به آسمان سرم را بلند کردم و گفتم:
_خدایا به خودت میسپارمش مواظبش باش .
نفس عمیقی کشیدم و به سالن برگشتم
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهل_چهارم
دیگرحوصله مهمانی را نداشتم به سمت پدرم رفتم و گفتم:
_باباجون من یه خورده سردرد دارم با اجازه اتون میرم خونه
_چی شده عزیزم ؟میخوای بریم دکتر
_نه بابا جون ,خوبم .میرم خونه میخوابم خوب میشه
مادرم در حالی که مشخص بود تمام سعی اش را میکند تا کسی متوجه عصبانیتش نشود گفت:
_روژان جان میخوای از هیلدا واست قرص بگیرم بخوری تا سردردت آروم بشه ؟
_نه مامان جون .من فقط نیاز به خواب دارم .ممنون میشم از طرف من از خاله معذرت خواهی کنید.با اجازه من میرم. خوش بگذره .شب خوش
قبل از اینکه به آنها اجازه حرف زدن بدهم با عجله به سمت روهام رفتم .هنوز هم در آن ,جمع جوانها نشسته بود و برای دخترها سخنرانی میکرد .دستی روی شانه اش گذاشتم و گفتم:
_دخترا ببخشید من داداشم رو قرض بگیرم .سریع میاد خدمتتون
روهام خندید و گفت :
_با اجازه اتون .
کمی که از جمع دور شدیم به او گفتم:
_میشه لطفا سوییچ ماشین رو بدی ؟میخوام برم خونه
_هنوز که اول مهمونیه عزیزم
_میدونم .ولی سردرد دارم میخوام برم .
_میخوای منم باهات بیام
با دست به دخترها اشاره کردم و گفتم:
_نه عزیزمن .بعدا نمیتونم جواب این عاشقان دلخسته ات رو بدم.
صدای خنده اش بلند شد .گونه ام را کشید و گفت:
_الحق که آبجی کوچیکه منی .
_افتخار بزرگیه
_مطمئنی میخوای تنها بری
_اگه اجازه بدی اره
_باشه عزیزم .اینم سوییچ .مواظب خودت باش اگه سردردت آروم نشد زنگ بزن بیام بریم دکتر
سوییچ را گرفتم .گونه اش را بوسیدم و گفتم:
_چشم داداشی جون .خوش بگذره
بدون توجه به نگاه دیگران از سالن خارج شدم و به سمت خانه به راه افتادم
بعد از نماز صبح دیگر خواب به چشمانم نیامد .
بی قراربودم و نگران.
نگران برنگشتن مردی که مریدش شده بودم.
تا طلوع آفتاب همانند مرغ سرکنده بال بال میزدم و دستم به جایی بند نبود.
به آشپزخانه رفتم و به بهانه اماده کردن صبحانه ذهنم را از کیان و سفرش دور کردم .
در حال چیدن میز صبحانه بودم که پدرم سر رسید و گفت:
_سلام بر گل بابا.
_سلام بر سحرخیزترین پدر دنیا
_آفتاب از کدوم طرف در اومده شما صبحانه آماده میکنی؟
_اِ بابااا .من که قبلا هم براتون صبحانه آماده میکردم
_بزار فکر کنم.آهان یادم اومد دقیقا سه ماه و چهار روز قبل بود
خندیدم و گفتم :
_بله حق با شماست .ببخشید دیگه دخترتون تنبله .
_ولی این صبحانه خوردن داره.اگه گفتی چرا؟
_چرا
_چون دختر تنبل بابا آماده کردن.بیا تا پسر مامانت سر نرسیده ترتیب این صبحونه رو بدیم.
خندیدم و روبه روی بابا نشستم.
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهل_پنجم
_میبینم که پشت سرم داره حرفایی زده میشه
به پشت سرم نگاه کردم.روهام درحالی که حوله ای دور گردنش بود به دیوار تکیه زده بود و ما را نگاه میکرد.پدر خندید و گفت:
_داشتیم از خوبی های پسر مامان میگفتیم .مگه نه روژان؟
_بله دقیقا.بابا میگفت روهام بیش از حد پسر لوس مامانش شده و باید براش کم کم آستین بزنیم بالا
روهام در حالی که نیشش باز شده بود گفت:
_جون من راست میگی ؟دیگه کم کم داشتم ازتون ناامید میشدم .حالا برام کی میرید خواستگاری ؟
من و پدر پقی زدیم زیر خنده.
پدرم گفت:
_نیشتو ببند پسر بی حیا.تحویل بگیر روژان خانم .اینم از پسر لوس بابا.ببین چه دردسری درست کردی حالا من از کجا واسه این دختر خوب پیدا کنم.
در حالی که میخندیدم از میز فاصله گرفتم و گفت:
_خب دیگه من پدر و پسر رو تنها میگذارم تا به تفاهم برسید.
صدای خنده انها به گوش میرسید.
به اتاقم رفتم تا برای دیدار اخر با کیان آماده شوم
به روزهای خوبی که با کیان گذراندم فکر میکردم .
به اینکه چیشد که من دلبسته و دلداده شدم .
سوار ماشین شدم و به راه افتادم.
بین راه به یاد حرف خانم جون افتادم که همیشه میگفت برای سلامتی آیت الکرسی بخوانم.دلم میخواست با این دعا کیان را بدرقه کنم.
تصمیم گرفتم به او آیت الکرسی هدیه بدهم.
راهم را به سمت مرکز خرید کج کردم.وارد اولین مغازه زیور آلات که به چشمم خورد,شدم.
به فروشنده گفتم:
_سلام .خسته نباشید
_سلام.خیلی خوش اومدید .بفرمایید
_ببخشید یه هدیه میخواستم که آیت الکرسی داشته باشه.
_زنانه باشه یا مردانه؟
_مردانه لطفا
_ببینید انگشتر ,پلاک و دستبند چرم دارم کدوم رو بیارم خدمتتون؟
_انگشتر لطفا
فروشنده برایم یک انگشتر نقره با سنگ عقیق سرخ آورد که روی نگینش به زیبایی آیت الکرسی حکاکی شده بود ,آورد.
انگشتر بسیار زیبایی بود با تصور قرارگرفتن آن روی دست کیان ,لبخند زدم و گفتم
_همینو میبرم ممنونم
بعد از حساب کردن انگشتر که قیمت قابل توجهی شده بود از مغازه خارج شدم.و به دنبال خانم جون رفتم.
روبه روی در ایستادم و با خانم جون تماس گرفتم:
_سلام خانجون.من دم در منتظرتونم.
_سلام عزیزم.الان میام
هنوز نیم ساعتی به زمانی که با کیان قرارداشتم مانده بود.
دوباره غم به دلم سرازیر شد و با یادآوری سفرپر خطر کیان بغضم بی اختیار شکست و اشکهایم سرازیر شد.
از ترس شنیدن صدایم به گوش رهگذران دست هایم را روی دهانم گذاشتم و سرم را به فرمان ماشین تکیه دادم و اشک ریختم و از خدا خواهش کردم که او را به دل بی قرار من ببخشد .
با دست های خانم جون که روی سرم نشست سر بلند کردم .خجالت زده اشکهایم را پاک کردم و گفتم:
_سلام خانجون ببخشید متوجه اومدنتون نشدم
_سلام به روی ماهت عزیزم.بهتره بریم گلکم
از اینکه خانم جون بی قراری ام را به رویم نیاورد و حرفی نزد ممنونش بودم.
راس ساعت ده به آدرسی که کیان داده بود رسیدم.
ماشین را پارک کردم و با خانم جون از ماشین پیاده شدیم.
به جمعیت نگاهی انداختم .
بعد از چند دقیقه چشمم به کیانی افتاد که به ساعت مچی اش نگاه می انداخت.
بی اراده به او زل زدم و اشک ریختم.
انگار متوجه سنگینی نگاهم شد که سرش را بالا آورد و به من نگاه کرد.
میدونی ..
اگه یکی کنارته و همیشه میبینیش
یا باهاش حرف میزنی
دلیل به بودنش نیست ..
گاهی یه نفرُ نميبينی
تو دلت باهاش حرف میزنی
بدون اینکه جوابی بشنوی ..
شاید خیلی دوره ..
اما هست ..
همیشه هست
همش هست ..
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#انرژی_مثبت❤️
کاش یادت نرود
روی این نقطهی پررنگ زمین
بین بیباوری آدمها
یک نفر میخواهد
که تو خندان باشی
نکند کنج هیاهوی زمان غم بخوری
تو بخند
غم دنیا با من :)
┈┈•🍃🌸🍃•┈┈
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
میگفت:
«از امید گفتن تو این روزا، مثل گول زدن میمونه!»
گفتم:
شاید یکی گول خورد!
خندید، بخاطرش بخشید.
بخاطرش ادامه داد،بخاطرش تلاش کرد.
این چرخه ی سیاه و ناامید رخت عزاشو درآورد، آب و جارو کرد، روزگار نفس کشید، دنیا جای قشنگ تری شد.
#انرژی_مثبت ❤️
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_🌿🌧
پروردگـــارا!✨
من به هر خیـری ڪـه به
سـویم بفرستی ؛ سـخت نیازمنـدم((:
#خدا💚
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
Mehdi Rasoli - Tasbihat Hazrat Zahra (128).mp3
3.48M
🎧#شور
#نوحه
°📝 الحمدللھ کہ نوڪرتم
الحمدللھ کہ مادرمۍ 🥺🤲🏻
🎤#مھدیرسولۍ
♥️
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
•💛•
| یَاأَنِیسَالْقُلُوبِ |
گفتهای آغوشت
بدون تعطیلی باز است ...
#بغلمانکن :)💞
#wall
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
•🌿🌱•
•|با تو
خوشبختترین
آدمِ این قافلهام!
کَم نشو،
دور نشو،
بے تـو جهانم خالےست!:)🌿🌳|•
#قشنگیجات 🌿
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#ولایت🦋
[بایداینجورےباشے!...]
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#انرژیرنگی 🌈
خیلیا از تو خوششون میاد☺️
خیلیا هم ازت خوششون نمیاد😒
درسته که از حالت اولش خوشحال میشی😁
و حالت دومش برات خوشایند نیست😕
ولی که چی حالا؟!✨
در نهایت چه فرقی میکنه؟
تا حالا بهش فکر کردین؟
که ته تهش به چی قراره برسیم
که انقدر زور میزنیم تا در نگاه دیگران بالا بریم!
بر فرض رفتیم، بعدش چی؟!
بریم سراغ مورد دوم
اینهمه حرص خوردیم به خاطر مدرک و کار و شغل و ازدواج و درآمد و خانواده و هدف و خونه و ماشین و هزارتا چیز دیگه، بر فرض رسیدیم یا نرسیدیم، چیکارش کنیم حالا، رسیده هاش چه گلی به سرشون زدن که نرسیده هاش نزدن، جز اینه که فقط رنج و عذاب کشیدیم برای اهدافی که واقعا اونقدر هم جذاب و باعث خوشحالیمون نبودن و نیستن و اندکی بعد هم قراره عادی بشن
نکته مهم :
اشتباه برداشت نکنید
نمیگم هدف نداشته باشیم💪🏻
نمیگم کار و تلاش نکنی🚴🏻♂
نمیگم رویا و آرزو نداشته باشیم😌
نمیگم خواسته هامونو دنبال نکنیم
داشتن همه اینها خوبه، اما
نه به قیمت مریض شدن جسمی و روحی
و تحمل استرس و اضطراب دائم
چون خواسته های ما قراره باعث خوشحالی ما باشن
نه اینکه دائم بهمون فشار وارد کنن😊💪🏻🧡
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
۲۸ شب تا شهادت فرمانده ...
#صلوات
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314