eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
📙📘📗📕📒📔📗📘📙 ⚜حکایتهای پندآموز⚜ 🍆از دزدی بادمجان تا ازدواج💍 💥ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب💥 🕌 یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام مسجد جامع توبه مشهور است. علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد. یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود. دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. 👈🏻روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست. 🔴بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود. شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری. 🕌این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد 🍲 به خانه بعدی که رسید دید خالی هست اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد. وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن 🧲ربا او را به طرف خودش جذب کرد. این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید. فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. 🙏باخودش گفت : پناه بر خدا. من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟ از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید 👈🏻وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت. ⁉️صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟ جوان گفت نه ⁉️شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟ جوان خاموش ماند. شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟ جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟ شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است. 💍اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش مثبت بود. عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر. دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد. وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت. جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود ⁉️زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟ گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟ 😭مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد. زن گفت این نتیجه امانت داری و تقوای توست. از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید. کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند. 💖سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه😍 📚مجموعه حکایتهای معنوی  💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
─┅─═🍃ঊঈ🥀ঊঈ🍃═─┅─ 🌼 پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یا عَلی کُنتَ مَعَ الأنبِیاءِ سِرّاً وَ مَعِیََ سِرّاً وَ جَهراً: ای علی تو با سایر پیامبران در سِر بودی و با من، هم در سِر هستی و هم آشکارا. نوری از امیرالمؤمنین در سرّ همه‎ی دوستان اهل بیت علیهم السّلام هست که با آن نور راه خدا را می‎روند. 🌼 همه‎ی انبیا در سرّشان از علی علیه السّلام بهره می‎بردند و خدا را در سرّشان با علی علیه السّلام می‎خواندند، ولی آنهایی که پی بردند و او را در سرّ خود شناختند، اولواالعزم شدند. همه‎ی ملائکه از علی علیه السّلام بهره می‎بردند، ولی آنهایی که به او معرفت پیدا کردند، ملک مقرّب شدند. ☀️ عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی 📙 کتاب مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
🌟 شفای دختر سنی شیخ عبدالغنی مصری استاد دانشگاه الازهر مصر هنگامی که کتاب را دید، تمام کتابهایش را کنار گذاشت و مشغول خواندن کتاب علامه شد. بعد از خواندن کتاب آن قدر به وجد آمده بود که نتوانست شعف بوجود آمده از زیبائی کتاب را کتمان کند و شروع به نوشتن شعری در وصف علامه امینی(ره) کرد. نامه به علامه رسید و بعد از خواندن،جواب نامه را اینگونه نوشت: "آقای شیخ عبدالغنی با سلام. من آن کتاب را برای آقایم نوشتم.اگر میخواهی تعریف کنی از آقایم بنویس". نامه به دست شیخ رسید. با تامل به دست خط علامه نگاه می‌کرد وبا خود گفت: نوکر واقعی این است که سنگ آقایش را به سینه می‌زند. نامه بعدی را شعر در وصف امیر المومنین(ع) نوشت و پائین آن نوشت علامه: ☄شما که همچنین آقائی داری، به ایشان بگو من دختر مریضی دارم که همه دکترها جوابش کرده‌اند اگر می-شود برایش دعا کن. نوشته اند نامه تا به دست علامه رسید معطل نکرد وبدون قبا و ردا، عبایش را بردوش انداخت و خود را به حرم امیرالمومنین(ع) رساند. 🌔 حال علامه عوض شده بود و شعر را روبروی ضریح برای آقا خواند. و در پایان عرض کرد آقا، شیخ دختر مریضی دارد و التماس دعا دارد. 💥علامه منقلب شده بود وشروع به گریه کردن کرد وبا زبان بی‌زبانی درخواست می‌کرد. 🌪نامه بعدی از شیخ به علامه رسید و نوشته بود : علامه سلام من را به آقایت برسان و بگو ممنونم. هرچه از دخترم سوال می‌کنم می‌گوید: شفاء للعلی٬شفاء للعلی و..... 💫کسی در وجودمان هست که دروغ نمی گوید. آیا ما سنگ خودمان را به سینه می زنیم یا .......؟ علی(ع)امام من است و منم غلام علی(ع) هزار جان گرامی فدای نام علی(ع) 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☀️ سخن گفتن مولا علی (ع) با خورشید! 📚 در کتب مختلف، از راویان متعدّدی همانند سلمان فارسی، عمّار یاسر، ابوذر غفاری، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس و... آورده اند که چون خداوند متعال، مکّه را توسّط (صلّی اللّه علیه و آله) و فداکاری امام علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) فتح کرد، پیش از آن که حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) عازم و آماده جنگ هَوازن گردد، در حضور جمعی خطاب به علیّ (علیه السلام) نمود و اظهار داشت: 🌹 «ای علیّ! برخیز و به همراه اصحاب در گوشه ای از قبرستان بقیع وارد شده و هنگامی که خورشید طلوع نماید، با وی مکالمه کن و سخن بگو!» 🌷 (علیه السلام) طبق دستور حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) بلند شد و به همراه بعضی از اصحاب به قبرستان بقیع رفت و چون خورشید طلوع کرد؛ آن را مخاطب قرار داد و گفت: 🔅«السّلام علیک ایّها العبد الدّائر فی طاعة ربّه». 🌄 و جواب سلام حضرت علیّ (صلوات اللّه علیه) را این چنین پاسخ گفت: 🔅«و علیک السّلام یا اخا رسول اللَّه و وصیّه و حجّة اللَّه علی خلقه». 🌷 بعد از آن، مولای متّقیان علیّ (علیه السلام) به شکرانه چنین کرامت و عظمتی که خداوند متعال عطایش فرموده بود سر بر خاک نهاد و سجده شکر به جای آورد. 🌹 سپس حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) او را گرفت و بلند نمود و فرمود: 🔅«ای حبیب من! تو را بشارت باد بر این که خداوند به میمنت وجود تو بر ملائکه؛ و بر اهل آسمان مباهات می کند». 🤲🏻 و پس از آن افزود: «شکر و سپاس می گویم خدا را، که مرا بر سایر پیامبران فضیلت و برتری بخشید، همچنین مرا به وسیله علیّ بن ابی طالب که سیّد تمام اوصیاء است تأیید و یاری نمود». 📕 ینابیع المودّة، ص ۱۶۶. 📗 فضائل شاذان بن جبرئیل، ص ۶۹، س ۹. ⚜️ همچنین (علیه السلام) به نقل از جابر بن عبداللّه انصاری فرمود: ☀️ «خورشید هفت مرتبه با حضرت علیّ (علیه السلام) سخن گفت و تکلّم کرد». 📚 نویسنده کتاب الصراط المستقیم: ج ۱، ص ۲۰۴، س ۱۷ به طور مفصّل مراحل هفت گانه را بیان نموده است. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💥دوستان و رفقای جهنمی💥 ⭐️زخرف آیات 36تا39 🌼 💥هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین و رفیق او است. 💥 💥و آنها (شیاطین) نیز ایشان را از راه خدا باز می دارند، در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگانند.💥 💥 تا زمانی که در قیامت نزد ما حاضر شود می گوید: ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینی بودی ولی ما به آنها می گوییم هر گز این گفت و گوها امروز به حال شما سودی ندارد، چرا که ظلم کردید و همه در عذاب شریک هستید. (سوره ی زخرف / آیه ی 39_36)💥 🌼✨(فرقان، آیات 27- 29) « و به خاطر آور روزی را که ستمکار، دست خود را به دندان می گزد و می گوید: ای کاش با رسول خدا بودم و راه ایشان را بر می گزیدم، ✨🍂 ای وای بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم او مرا از یادآوری حق گمراه ساخت بعد از انکه یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است. 🍃در روایت است که: «من احب شیئا حشره الله معه» (بحار ج8، باب النار.)🍃 🍃یعنی: «هر کس هر چیزی را دوست داشته باشد خداوند او را با همان چیز محشور خواهد کرد.»🍃 🍃💕خداوندا تو شاهد باش که ما محمد و آل محمد را دوست داریم ما را با ایشان محشور و قرین و رفیق و دوست گردان و در دنیا و قبر و قیامت و بهشت ما را از ایشان جدا مگردان؛ آمین یا رب العالمین.💕🍃 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨﷽✨ 🌼عطای بدون درخواست ✍محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم. تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم. همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد. 📚داستان های شنيدنی از چهارده معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی ↶【به ما بپیوندید 】↷ 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
۱۱۱ 🌺 نگاه متفاوت یک شهید، پیرامونِ حفظ خون شهدا
🌼حاج قاسم گفت: کارگردان خداست، ما بازیگریم ✍سردار حجازی جانشین فرمانده نیروی قدس: به ایشان گفتیم آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها خیلی تهدید می‌کنند، مراقب باشید. نقش شما در این جبهه منحصربه‌فرد است، اگر به شهادت برسید این جبهه ضربه می‌خورد. ایشان گفت همه این کارهایی که شده کار خداست. کارگردان اوست، ما بازیگریم. با آمدن و رفتن ما هم چیزی عوض نمی‌شود. ☘الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج☘
🌙 برنامه‌ای برای ماه رجب 🌱 وقتی گفته می‌شود این سه ماه(رجب، شعبان و رمضان)، ماه عبادت و بندگی خداست، معنایش این است که لازم است ما مقداری برنامه‌های عبادیِ خودمان را در این ماه تقویت کنیم. معنای دوّمش این است که طاعاتمان را با دقّت بیشتری انجام بدهیم. یعنی آمار گناه را کمتر کنیم، بیشتر مراقبت داشته باشیم، و از آن‌طرف اگر می‌‌توانیم خیرمان به کسی برسد، در ماه رجب بیشتر به دیگران خدمت کنیم. ☘الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج☘
⭕️ ای برای زیستن 💚 می‌گفت اگر امیرالمومنین یک سیب را نصف می‌کرد و می‌فرمود نصف‌اش حرام است و نصف‌اش حلال، 🌾 مالک‌اشتر حتی در دلش هم سوال ایجاد نمی‌شد که چرا؟! ❤️ الحق که ، مالک‌اشتر زمانه بود ☘الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 حجت الاسلام رفیعی چرابراےامام‌زمان‌علیه‌السلام‌دعاڪنیم؟ ☘الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج☘
💌 | تفاوت امام با آدم‌های معمولی ☘الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج☘