eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 قهرمان عملیات والفجر هشت مادر← یک روز تابستان به خانه آمد و پدرش گفت: که بنایی داریم و باید به ما کمک کنی. خیلی مؤدبانه قبول کرد و شرطی را با پدرش گذاشت که در هنگام اذان تعطیل کند و نمازش را بخواند و صبر نکند همراه بنا و کارگران تعطیل کند.✨ پدر قبول کرد گفت: نیم ساعت به اذان برو همین کار را هم کرد قبل از اذان وضو گرفت نماز خواند و دوباره آمد و به آنها کمک کرد. خیلی مقید به نماز اول وقت بود و همیشه سفارش به این امر می نمود.📿 قهرمان عملیات والفجر هشت که شهید حاج قاسم سلیمانی در تشییع جنازه وی گفت: این روحانی و پاسدار شهید حسن یزدانی سی بار در اروند شنا کرد قهرمان فاتح عملیات والفجر هشت حسن هم پیش نماز بود و هم پیشتاز و پیش قدم و داوطلب برای عبور از اروند حسن یک نیروی ورزیده، شجاع، شهادت طلب و مخلص بود.✨ سرانجام این مسافر ارض اقدس پس از جراحت در جبهه و اعزام به بیمارستان از سرزمین مشهد مقدس به عالم قدس و به جمع قدوسیان پیوسته و شهادت را به عنوان بهترین ارمغان الهی می پذیرد.🕊 سلام بر او و همه ی شهیدان راه حق باد. 🥀🕊 🥀🕊
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ در رابطه با رزمندگان اسلام بايد بگويم كه هميشه با توكل به خدا و ائمه معصومين و اجرای دستورات رهبر عزيز و عالی قدرمان بر دشمنان بتازيد تا آنها را از صفحه روزگار برداريد. و هيچ وقت بر پيروزی‌هايتان مغرور نشويد چون در مرحله اول اين شما نيستيد كه می‌جنگيد و اين شما نيستيد كه شليک می‌كنيد بلكه طبق آيه قرآن مجيد «و ما رميت اذ رميت ولكن‌ الله رمی» و شما بايد مجاهد فی‌سبيل‌الله باشيد آن كسی كه جهاد كند «كلمة الله هي العلياء» تا اين كه اراده خدا بالا بيايد و حاكم بر اراده‌ها شود اين همان راه خداست. شهید عباس کریمی🌷 شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، عملیات بدر 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
💌 🌹شهـــید محمود رادمهر: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا میکشند، کمی از آن را برای امام زمان(عج) میکشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند امام منتظر ندارد هدیه به روح مطهر شهید
🌷 مکتب ؛ صدق 👈 رهبرانقلاب: شهید سلیمانی رنج مجاهدت در راه آرمان‌ها را تحمل میکرد 🔻 این مرد به معنای واقعی کلمه صادقانه عمل کرد و عمل میکرد در زندگی‌اش، تا آنجایی که ما این زندگی را از نزدیک دیدیم و شناختیم؛ چه در دفاع مقدّس، چه بعد از دفاع مقدّس تا مسئولیّت نیروی قدس، و چه در نیروی قدس. رنج مجاهدت را در راه آرمانها بر خود هموار کردن؛ این معنای «صادقانه» است. ۱۴۰۰/۱۰/۱۱ هدیه به روح مطهر شهید
🔳بزرگ مرد کوچک 🔻شهید بزرگوار پرویز خسروزاده در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. با 4 خواهر و 4 برادر خویش در خانواده ای متدیّن و نجیب و شریف پرورش یافتند و با اینکه در انقلاب 10 ساله بودند با برادر کوچکترشان برای تظاهرات به اردبیل می رفتند. به دلیل وضعیت مالی خانواده مجبور به کار و کمک به معیشت خانواده بود. بسیار مهربان و دست و دلباز بود. شهید بسیار متواضع و مهربان و دلسوز بود و اخلاق مذهبی او جلوه ای خاص داشت ، تا اینکه به جبهه های حق علیه باطل اعزام و سرانجام در سال 1367 در حلبچه بر اثر اصابت ترکش شهد شهادت را پیمود و به فیض بی دلیل شهادت نائل امد. شهید پرويز خسروزاده حسن قشلاقی شهادت:09/01/1367 علت شــهادت: اصابت ترکش خمپاره محل شهادت : حلبچه - (لشگر28روح الله) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 برو آفرين ولي يكم زيادي خوش باوري چون پات از اين خونه بيرون بره، مثل گرگ در كمينن تا تيكه پاره ات كنن. دسته ي چمدونم رو كشيدم و سمت در رفتم. -مهم نيست، از اينجا بودن بهتره! بيا اينور. ابروئي بالا داد. -تو هيچ كجا نميري! -من ميرم و كسي هم جلودارم نيست. -حتمًا از پنجره ميري؟ چون اين در باز نميشه! لباسش رو گرفتم و كشيدمش اما از جاش تكون نخورد. -ببين عزيز كرده، داري عصبيم مي كني. پس بهتره بياي اينور. سرش رو كمي خم كرد سمتم. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 اگر نيام چيكار مي كني؟ با شونه ام زدم به شونه اش تا بره اونور اما تكون نخورد. اومدم بكشمش، پام رو زير پاش زدم. تعادلش رو از دست داد و هر دو با چمدون وسط اتاق پرت شديم. افتادم روش. دستش دو طرفم بود و دستم هنوز دور يقه اش محكم بود. صورت هامون كاملاً رو به روي هم قرار داشت وهرم نفس هاي داغش به صورتم مي خورد. صداي بم و مرتعشش تو گوشم نشست. -ميشه از روم بلند شي؟ اونقدرهام باربي نيستي كه لم دادي روم. با آرنجم به سينه اش كوبيدم و از روش بلند شدم. -خودت مقصري! بلند شد و رو به روم قرار گرفت. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 بهتره خودخواه نباشي . با رفتنت به .... -.... خونه ي دائي فقط باعث ميشي كه جون اونا هم به خطر بيوفته. تو كه اينو نميخواي؟ لبه ي تخت نشستم. سرم و توي دستهام گرفتم. بيراه نمي گفت؛ اگر اتفاقي براي دائي يا هاوير مي افتاد؟؟ حتي فكرشم وحشتناك بود. با صداي در اتاق سرم رو بالا آوردم. پس مثل يه دختر خوب براي آخر هفته آماده شو. از اتاق بيرون رفت. در تراس رو باز كردم و وارد تراس شدم. ساز دهني كه تنها يادگار مامان بود رو برداشتم. از اينكه هيچ تكيه گاهي نداشتم بغض كردم و با اولين صدايي كه از ساز دهني توي سكوت شب بلند شد قطره اشكي روي گونه ام چكيد. آخ مامان تنها بودم، با رفتنت تنهاترم كردي ... خيلي تنها! برام عجيب بود وقتي صبح براي صرف صبحانه سر ميز نشستم، پيرمرد هيچ چيزي راجب اتفاق هاي ديشب نگفت و منم چيزي به روي خودم نياوردم. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 بالاخره آخر هفته رسيد. فرانك و فرانگيز هر دو وارد اتاق شدن. سؤالي نگاهشون كردم. فرانك: واي دختر تو چه بيخيالي ... هنوز دراز به دراز روي تخت افتادي؟ -پاشم برات بندري برقصم؟ فرانگيز: اونم به وقتش عزيزم. الان بايد آماده بشي. -يه مانتو و شال اين حرفها رو نداره! هر دو هم صدا گفتن: چي؟؟ -واضح نبود؟ ميگم پوشيدن يه مانتو و شال وقت گير نيست! فرانك دستش و روي هوا تكون داد و فرانگيز سمت كمد رفت. -ميدوني كجا داري ميري؟ اوهوم، خونه عمه فخري پير كه معلوم نيست از زمان دايناسورها مونده يا شايدم كرگدن ها! 💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗