eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
413 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ یک_فنجان_چای_باخدا 🔻 قسمت_پنجاه_چهارم سنگینی ابهام،ترس، و سوال شانه هایِ نحیفم را به شدت می آزرد و من محکوم به صبر بودم. بالاخره حسام آمد. با دستانی پر از خرید.. با مهربانی هایِ بی دریغ به پروین.. یعنی زخمش خوب شده بود؟؟ یاالله گویان و سر به زیر در چهارچوب اتاقم ایستاد و حالم را جویا شد. بی جواب،نگاهش کردم:( گفتی همه چیزو بهم میگی.. بگو.. میخوام بدونم دقیقا کجای مبارزتونم؟؟) مکث کرد:(میگم.. اما الان نه.. فعلا نمیتونم چیزی بگم..)خواست از اتاق خارج شود که جلویش را گرفتم:( شک ندارم تو همون دوستِ ایرانیِ یان هستی..اما نمیتونم بفهمم چه ارتباطی میتونی با عثمان و یان داشته باشی..؟؟ احتمالا با دانیال هم در ارتباطی نه..؟ درست میگم؟حتما اون خواسته تا منو با خودت به سوریه و عراق ببری و اِلا هیچ دیوونه ایی این همه وقت واسه هدیه کردنِ یه دخترِ دمِ مرگ به رفقایِ داعشیش نمیذاره..منو ببین.. هوووووی.. روی زمین دنبال چی میگردی که چشم از گلای قالی برنمیداری..) میتوانستم خشم را در سرخی صوتش ببینم:(من عاشق دانیالم.. دانیااااال.. برادر خودم.. نه شوهر صوفی.. نه رفیق وحشی تو..برادرم مرده.. یعنی کشتنش..یه مسلمونِ خفاش صفت، خونشو مکید..) انگشت اشاره ام را روی سینه اش فشار دادم. به سرعت خودش را عقب کشید:( توئه عوضی.. اون مسلمونی.. تو کشتیش.. من، با تو هیچ جا نمیام..من جهنم رو به بهشتِ پر از مسلمون ترجیح میدم.. اینجا واسه رفقای کثیفت، هرزه پیدا نمیشه.. پس گورتو گم کن..) دو دست مشت شده اش نظرم را جلب کرد. او که خویِ وحشی گری در بافت وجودی اش خانه کرده بود، پس چرا حمله نمیکرد:( من بهتون قول دادم که اتفاقی براتون نیوفته، تا پای جوونمم رو حرفم هستم..) وبه سرعت اتاق را ترک کرد.. چقدر دلم هوایِ چند بیت از کتاب خدا را با صدایِ این جوان کرده بود. کاش میماند و میخواند... بعد از آن هروز با مقداری خرید به خانه مان میآمد و با توجه خاصی داروهایم را تهیه میکرد. بدون آنکه جمله ایی بین مان رد و بدل شود، حتی وقتیکه برای معاینه مرا نزد پزشک میبرد و با وسواسی عجیب جویایِ شرایط جسمی ام از دکتر میشد. و فقط وقتی درد و تهوع امانم را میبرد با آرامشی خاص، برایم قرآن میخواند.. این جوان نمیتوانست بد باشد.. او زیادی خوب بود! در این مدت مدام با یان و عثمان تماس میگرفتم اما با خاموشیِ گوشیشان هیچ پاسخی از آنها دریافت نمیکردم. نمیدانستم دقیقا چه اتفاقی در حالِ وقوع است. و این نگرانی و کلافه گیم را بیشتر و بیشتر میکرد. آنروز خسته و درمانده با تنی رنجور تصمیم به قدم زدن گرفتم.. لباسهایِ به زور اسلامی ام را به تن کردم و به سمت در رفتم. به محض باز شدنِ در با حسام رو به رو شدم. با جدیت پرسید که به کجا میروم و من با عصبانت پاسخ دادم که ربطی به او ندارد... اما جریان همینجا پایان نیافت. اون با اخمی در هم کشیده گفت که بدون هماهنگی با او از خانه بیرون نروم و من که دلیل این حرفش را نمیفهمیدم با لجبازی تمام رو به رویش ایستادم. و از خانه خارج شدم! 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم از عرش فرشته‌ها اگر می‌آیند به جشنِ دلِ پیامبر می‌آیند زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می‌آیند! سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه مبارک باشه: 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم عنایات ویژه هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، زمان و مکان نمی‌شناسد؛ می‌خواهد مسیحی، یهودی یا مسلمان باشی فرقی نمی‌کند، چرا که او چراغ هدایت است و فطرت‌های پاک را به خوبی راهنمایی می‌کند، کافی است که از با عمق وجود او را صدا بزنید و او را بخوانید. آنچه که در ادامه می‌آید شرح حال یکی از این جوانان‌پاک ضمیر است که با اعجاز رضوی از کانادا راهی مشهد الرضا(ع) می‌شود تا با محبوب خویش ملاقاتی داشته باشد، این کرامت عجیب از کتاب «کرامات امام رضا از زبان بزرگان» به نقل از حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی انصاری نقل می‌شود: همه‌چیزازجشن‌میلادشروع‌می‌شد🪴 قسمت‌اول🪴 در یک شب سرد زمستانی سال ۱۳۷۲ وارد صحن انقلاب شدم، سرما تا عمق استخوان‌های انسان نفوذ می‌کرد و کمتر کسی در آن شرایط از خانه خود می‌زد بیرون، صحن هم به طرز کم سابقه‌ای خلوت بود، به دالانی که بین صحن انقلاب و صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد وارد شدم، متوجه جوانی با حدود ۳۵ سال سن شدم که چمدان مسافرتی نسبتا بزرگی در دست داشت و از یکی ـ دو نفر چیزی پرسید، ولی انگار آن‌ها نتوانستند جوابش را بدهند. به سوی من آمد و گفت: شب‌ بخیر آقا! به زبان انگلیسی حرف می‌زد، آنهم با لهجه‌ آمریکایی رایج در کشور کانادا، وقتی به همان زبان و با خوشرویی جوابش را دادم، نفس راحتی کشید و گل از گلش شکفت. ادامه داد: ـ ببخشید! آقای علی ‌بن موسی‌الرضا، کجا هستند؟ می‌خواهم ایشان را ببینم. راستش را بخواهید حسابی جا خوردم. پرسیدم: ـ معذرت می‌خواهم، ممکن است خودتان را معرفی کنید؟ ـ من دانشجوی رشته‌ حقوق در دانشگاه تورنتوی کانادا هستم، اصالتاً لبنانی‌ام، ولی در کانادا متولد شده‌ام و دینم «مسیحیت» است. ـ یعنی شما یک «مسیحی» هستید؟ ـ بله، یک مسیحی کاتولیک. با تعجب پرسیدم: ـ پس اینجا چه کار می‌کنید؟! ـ دعوت شده‌ام که آقای علی‌بن موسی‌الرضا(ع) را ملاقات کنم. ـ چه کسی شما را دعوت کرده است؟ ـ خود ایشان. ادامه دارد 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم فواید مصرف آب قبل از صبحانه: 🏵با کبدچرب مبارزه می کند 🏵از پوسیدگی دندان جلوگیری میکند 🏵سلامت قلب راتضمین میکند 🏵سوخت سازبدن را افزایش میدهد 🏵بهبود چربی سوزی 🏵جلوگیری از سردرد 🏵رفع بوی بد دهان 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم داستان_آموزنده 🔆سکه و لباس 💥ریّان بن صلت گوید: «به خدمت امام رضا علیه السّلام در خراسان رفتم و در دل خود گفتم: از حضرت می‌خواهم سکه‌هایی را که به نام او زده شده به من بدهد. 💥چون بر امام علیه السّلام وارد شدم، به غلام خود فرمود: «ریّان دینارهایی را که اسم من بر آن است می‌خواهد، سی عدد از آن‌ها را بیاور و به او بده!» غلام آورد و من از او گرفتم. 💥باز در دلم گفتم: «کاش مرا به لباس‌های تن شریفش می‌پوشانید.» چون این خیال در دلم گذشت، امام علیه السّلام رو به غلامش کرد و 💥فرمود: «لباس‌هایم را بشویید و بیاورید، همچنان که هست.» پس پیراهن و ازار (زیر جامه، شلوار) و کفش خویش را به من داد.» 📚منتهی الامال، ج 2، ص 275 بسم الله الرحمن الرحیم از عرش فرشته‌ها اگر می‌آیند به جشنِ دلِ پیامبر می‌آیند زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می‌آیند! سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه مبارک باشه: 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت پنجاه و پنجم داستان آخرین آرزوها راوی: ابراهیم شاطری پور  فروردین 66 بود. با محمدرضا برگشتیم منطقه. حاج اسماعیل صادقی مسئول محور لشگر شده بود. برادر تورجی هم فرمانده گردان یازهراء(سلام الله علیها) بود. برادر حسین خالقی جانشین او در گروهان ذوالفقار شده بود.  گردان ما در کربلای پنج بیشترین تعداد شهید و مجروح را داشت. اکثر بچه ها هنوز مجروح بودند. با اینحال جوّ بسیار خوبی در بین بچه ها بود. مراسم صبحگاه برگزار شد. برادر تورجی برای بچه ها صحبت کرد. موضوعات جالبی را اشاره کرد: برادرها همینطور که ما برای عملیات احتیاج به تهیه تدارکات و بردن آذوقه و مهمات داریم. همینطور هم احتیاج به تدارکات معنوی داریم. این توسل ها این نمازشبها و این ذکر و... اینها آذوقه معنوی ماست. اگر اینها را نداشته باشیم با اولین گلوله های دشمن زمین گیر خواهیم شد. چیزی که به ما حرکت می دهد همین است. رفتار و برخورد او با قبل فرق کرده. گویی مسافری است که قصد بازگشت دارد. محمد این اواخر حالت خاصی داشت. می گفت: دیگر تحمل این دنیا را ندارم. احساس می کنم اینجا جای ماندن نیست. باید رفت! شب بود. هوا هم سرد. آتش روشن کرده بودیم. با چند نفر از بچه های قدیمی گردان دور هم نشسته بودیم.  تورجی هم آمد. مشغول صحبت شدیم. حرف از آرزوهایمان شد. گفتم: من آرزو دارم که در مراسم شهادت من تورجی دعای کمیل بخواند.  او هم لبخند زد وگفت: توی اصفهان دعای کمیل چند ساعت طول می کشه. مردم باید گرسنه بمانند. برا همین اصلاً چنین آرزویی نکن. بعد ادامه داد: اما من از خدا خواستم که تو مراسم من اول شام بدهند بعد دعا بخوانند! نمی خواهم مردم اذیت شوند. بعد ادامه داد: اما آرزوی من اینه که، بعد ساکت شد و چیزی نگفت. همه ساکت شدیم. میخواستیم آرزوی او را بشنویم. چند لحظه مکث کرد و گفت: من دوست دارم زیاد برام فاتحه بخونند. زیاد باقیات الصالحات داشته باشم. می خوام بعد از مرگ خیلی وضعم بهتر بشه. بعد ادامه داد: من دوست دارم هرکاری می توانم برای مردم انجام بدم. حتی بعد از شهادت! چون حضرت امام گفت: مردم ولی نعمت ما هستند. دوباره مکثی کرد و گفت: راستی این هیئت گردان رو ادامه بدید. خیلی برکات توی این هیئت هست. بعد بلند شد و گفت: فردا باید برم ستاد لشگر، آقای زاهدی فرمانده لشگر (که بعد از شهادت حاج حسین خرازی انتخاب شده) با ما کار داره فکر می کنم عملیات جدید در راهه! ... 📚 کتاب یازهرا 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم داستــــان‌هـــای پنـــــدآمــــــوز یک روز پدربزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد کتابی که بسیار گران قیمت و با ارزش بود وقتی کتاب رو به من داد تأکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ درآورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده من کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم چند روز بعدش به من گفت: کتابت رو خوندی؟ گفتم: نه وقتی ازم پرسید: چرا؟ گفتم: گذاشتم سر فرصت بخونمش لبخندی زد و رفت همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز من داشتم نگاهی بهش می‌نداختم که گفت: این مال من نیست امانته باید ببرمش به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه‌هاش رو ورق زدن و سعی می‌کردم از هر صفحه‌ای حداقل یک مطلب رو بخونم در آخرین لحظه که پدربزرگ می‌خواست از خونه بره بیرون تقریباً به زور اون روزنامه رو از دستم کشید بیرون و رفت چند روز بعد پدربزرگ دوباره اومد پیشم و گفت: ازدواج مثل اون کتاب می‌مونه یک اطمینان برات درست می‌کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم همیشه وقت هست دلش رو به دست بیارم همیشه می‌تونم شام دعوتش کنم اگر الآن یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم حتماً در فرصت بعدی این کارو می‌کنم حتی اگر هر چقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه و هر لحظه فکر میکنی که خب اینکه تعهدی نداره می‌تونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شئ با ارزش ازش نگهداری می‌کنی و با ولع سعی می‌کنی نهایت لذت رو از این فرصت با هم بودن ببری شاید فردا دیگه این آدم مال من نباشه و کنار هم نباشیم درست مثل اون روزنامه حتی اگر هیچ ارزش قیمتی هم نداشته باشه! ✍قدر با هم بودن و عزیزانتان را بدانید 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم دعای هنگام خوابیدن «باسْمِکَ اللَّهُمَّ أَمُوتُ وَاَحْیَا» بار الها!با نام تو میمیرم و زنده خواهم شد» دعای بلندشدن ازخواب «الْحَمْدُ للهِ الَّذِي أَحْيَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَيْهِ النُّشُورُ» سپاس پروردگاری را که پس از مرگ،ما را زنده گردانید و بازگشت همه به سوی اوست». 🌟شبتـون بخیرواهلبیتی کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا