eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
413 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیه السلام 🔸در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانه های مشهد بود. روزی، صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه می برد. 🔸ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بی نتیجه می ماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد. 🔸کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبه ای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیه السلام می بخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود. _داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇👇 💠 گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🍃یک بار برنامه ها تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود. گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول صحبت با پروردگار است. 🍃قنوت نماز او طولانی شد. آنقدر که برای من سؤال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم. از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی فکر کرد و گفت: نه ، چیز خاصی نبود. میخواست طبق معمول موضوع را عوض کند ؛ اما آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند: 🍃«در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر بود! آنچه که از زیباییهای بهشت و عذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و…» 📚 کتاب عارفانه ص ۳۷ ✨💫✨💫✨💫✨💫 کـــــانـــال یـــا ضــــامـــن آهـــو *در سروش*؛ http://sapp.ir/yazamen_aho_raza 🌼🍃
@doahaye_mojezegar✧✸✿✧ ✧✸✿✧ ✧✿ ✿ ✍ زندگینامه حضرت اسماعیل علیه السلام: ________________________________ این احساس درونی ساره و آثار آن ، که در چهره و سخن و حرکات او دیده میشد ، ابراهیم را دچار غمی بزرگ کرد . ابراهیم برای ساره احترام خاصی قائل بود . سوابق درخشان و خدمات ارزنده او را بخاطر می آورد . ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ روزی که ساره با او ازدواج کرد ، دختری زیبا و شریف و ثروتمند بود ، در حالی که ابراهیم جوانی تهیدست و مورد خصومت مردم بابل حتی عمویش آزر بود . ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ ساره در آن ایام فداکاری کرد . تمام ثروتش را در اختیار ابراهیم گذاشت و همه جا قدم بقدم ، همسرش را در راه رساندن پیام خدا بمردم ، همراهی نمود و اینک چهره غم آلود او ، برای ابراهیم سخت دردناک است . ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ تنها یک راه در مقابل ابراهیم قرار داشت و آن ، دور کردن اسماعیل و مادرش هاجر همسر دوم ابراهیم ع ، از آن خانه و آن سرزمین بود ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ مرکبی آماده کرد و آن دو را با خود برداشت و بسوی مقصدی که خود نمیدانست ، براه افتاد . با راهنمائی خداوند ، همه جا آمد تا به سرزمین حجاز و مکه معظمه رسید . ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ بیابانی خشک و بی آب و علف درمیان کوه های گرم و سوزان دور از شهرو آبادانی اما درکنار خانه خدا و بیت الله الحرام که بدست آدم بنیانگذاری شد و بعد از طوفان نوح ع همچنان پابرجا و استوار باقیمانده بود ❊✧✸❉❊✧✸❉❊✧✸❉ آنهارا پیاده کرد و آماده بازگشت شد هاجر گفت ای ابراهیم مارا در این صحرای خشک به که میسپاری ؟ ____________________________ 🍂 ادامه داستان در قسمت بعد ... 📚 دوره کامل قصه های قرانی نوشته محمد صحفی ✿ ✧✿ ✸✧✿✸ ➲ گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💙🍵💚💙🍵💚💙🍵💚 ☘ 📗حكايت كوتاه وخواندني📘 یك وجب روغن روى آش! گویند که : ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند. خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود . خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از بالا نظاره گر کارها بود . سر آشپز ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می داد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد! کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند . پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آن که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد . به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با هر یک از اعیان یا وزرا دمخوری نداشت ، او را می گفت : آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! 👇👇👇 ☘ گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza 💙🍵💚💙🍵💚💙🍵💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل نرگس: صبحی که شروعش با توست...خورشید دیگر اضافیست... !🌞السلام علیک یا فاطمه الزهرا السلام علیک یا صاحب الزمان... ✿ اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪــَ الفَرَج ✿ 🌹🌹🌹🌹🌹 به رسم هر روز صبح سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْك َ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ الله ُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْن ِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🌹🌹🌹🌹🌹 یارَبَّ الحُسَینِ، بِحَقِّ الحُسَینِ،اشفِ صَدرَ الحُسَینِ، بظُهورِالحُجَّة 🌹🍃اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ،فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَکَ،لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ،لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ ديني🌹🍃 یـــــامهــــــــــدی.. 🌺 اَلَّلـــــهُمَّ عَجِّـــــل لِوَلیـــــِڪَ الفـــــَرَج بسم الله الرحمن الرحيم اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَع َ الرَّجاءُ ؛وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ؛واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْك َ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْت َنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ؛فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَو ْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان ِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْث َ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَة َ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِه الطّاهِرينَ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلا ً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّک الْفَــــــــرَج بِحَقِ اَلْزِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 دعای برکت روز: امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،اللّهُمَّ صَبِّح آل َ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل ِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة ِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ.بحار الأنوارج87/ص356 🌷طرح دوستی با امام زمان عج🌷 🌼هر چه زمان مي گذرد، مردمان زمين افسرده تر مي شوند!!! اين خاصيت دلبستگي به زمـــــان است… خوشا بحـــال آنان که؛ به جاي زمـــان، به صاحــــب الزمــــان دل بسته اند ...🌼 🌸اَللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَليِّکَ الْفَرَج🌸 "دعای غریق" «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قلبی عَلی دِینِکَ» ای خدای بخشنده! ای مهربان! ای دگرگون کننده دل ها! دلِ ما را بر دینت پایدار ساز. محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💢دینی که آن ۴۶ مرتبه کرده است چگونه میتواند باعث سعادت بشر شود؟ ✅نکته اول، در این بخش، هدف ما بررسی علت و هدف ازدواج های پیامبر گرامی اسلام نیست بلکه پاسخ به تاریخی این موضوع است. ✅نکته دوم  پیامبر(ص) تا پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید. پس نمیتوان به ایشان تهمت زد زیرا که اگر این بود باید در سنین جوانی و قبل از پیامبر شدن به این امر می پرداختند. اکثر زنان پیامبر (ص) پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، ازدواج کرده بودند. پیامبر(ص) با هیچ یک از زنان قبایل انصار ازدواج نکرد. همه ی زنان آن حضرت پیش از آن که آیه ی مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شودبه عقد ایشان درآمده بودند. 📚طبقات، ج 8، ص 132 ؛ الاعلام زرکلی، ج 7، ص 342. ✅نکته سوم درباره ی تعداد زنان پیامبر(ص) برخی به سخن گفته اند؛ حاکم در کتاب مستدرک آن را به هیجده نفر رسانیده است، اما صاحب کتاب امتاع الاسماع تعداد آنان را پانزده نفر بر شمرده است. پیامبر(ص) از بین این پانزده نفر، با چهار نفر، به عقد ازدواج اکتفا نمود (و با آنان همبستر نشد). بن اسحاق همسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و دو نفر از آنان در هنگام حیات آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام رحلت آن بزرگوار، نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند. 📚امتاع الاسماع، ج 6، ص92. 📚سیرت رسول خدا (ص)، ص 549. گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🏠🏡🏘🏠🏡🏘🏭🏠🏡🏘🏭🏠🏡🏘🏭🏠🏡🏘🏚 نمادکلیدوقفل "زبان" بنی آدم است قفل کردن درب مغازه ویاجاهای دیگرزمانی است که احتیاج به امنیت دارد. ویابازکردن کلید آن هنگام که لازم است محتویات مغازه دیده شود. ویاهرمکانی که لازم است کلیدش بازشود..... گاهی برای"امنیت"سکوت بکنیم وگاهی برای"دیده" شدن و"خواستن" وطلبیدن لب بازکنیم. وانسان خودبایدتشخیص دهد"کجا" در"کدام جمع"چه "موقع" چه کارکند"سکوت" یا"سخن" . بانومهروماه آذربایجان ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @zamen_aho_raza 🏭🏠🏡🏘🏡🏠🏭🏠🏡🏘🏚🏘🏡🏠🏭🏠🏡🏘🏚
💠❓📚 ✍💠 ❓آیا راست است که ابوبکر و عمر در محضر پیامبر (ص) با هم دعوا کردند و خداوند آیاتی در مذمت آنان نازل کرد!!! من خودم سنی حنفی هستم خواستم آگاهی پیدا کنم؟ ✅ پاسخ: 📖 بله آیات ابتدایی سوره حجرات که تهدید به نابودی اعمال خیر می کند به تصریح روایات اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر نازل شد. 🔰داستان مطابق نقل سه تن از صاحبان صحاح چنین است: 🔅«چون سوارانی از بنی تمیم نزد پیامبر آمدند ابوبکر خطاب به پیامبر گفت که « قعقاع بن معبد» را امیرشان گردان و عمر گفت: « اقرع بن حابس» را امیر گردان!! 🔅ابوبکر به عمر گفت: تو می خواهی با من مخالفت کنی و عمر گفت: نخیر چنین نیست. کار آنها به جدال و دعوا کشید و صداها را در حضور پیامبر بلند کردند تا جایی که نوشته اند نزدیک بود آن دو هلاک شوند و این آیات نازل شد: 🔅«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسولش پیشی نگیرید و تقوی پیشه کنید که خدا شنوا و داناست، صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید و او را با صدای بلند نخوانید آنچنان که همدیگر را صدا می زنید که عمل شما باطل می شود و شما بدان آگاه نیستید». 📖 سوره حجرات، آیات ابتدایی. 📚 صحیح بخاری، ج ۵، ص ٢١٣ و ج ۶، ص ۱۷۲ و ج ۹، ص ۱۲۰. 📚 سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۶۱. 📚 سنن نسائی، ج ۸، ص ۲۴۰. ⁉️ چند سوال: 1⃣ اهل سنت ادعا می کنند که ابوبکر و عمر همیشه با رسول خدا بودند آیا نتیجه این همه نشست و برخاست این بود که ندانند صدای خود را نباید در حضور پیامبر بلند کنند؟ 2⃣ آیا یاد نگرفتند که به رسول خدا نباید امر و نهی کنند؟ 3⃣ آیا ندانستند که مراء و جدال آن هم در حضور پیامبر امری ناپسند است؟ 4⃣ آیا اینگونه افراد که آداب ابتدایی تکریم و تعظیم بزرگان را یاد ندارند و آیاتی در مذمت آنها نازل می شوند شایسته خلافت هستند؟ 📱گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💠 🔸برترين دو دينار! 🔅 رضا علیه السلام: مردی، دو دينار، نزد (ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم. ▫️فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم. ▫️فرمود: «آيا فرزندی داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم. ▫️فرمود: «آيا همسر داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی». مرد، بر گشت و چنين کرد. پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم. ▫️فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم. ▫️فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ». 📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534. گل نرگس: گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💠ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر💠 👈 این جریان از عجیب‌ترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده و به گفته آیت الله ضیاءآبادی، امام خمینی ره نیز در جلسه درس اخلاق خود آن را بیان کرده است: 🔳شیخ بهایی نقل می‌کند: روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت : ⭕️روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند. 💢 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوش‌صورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد. من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب می‌بینم یا بیدارم. 💢 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرت‌انگیزی به شامّه‌ام می‌رسد، دیدم سگی وحشت‌انگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد. من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنه‌ای دارم می‌بینم. ⛔️ لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباس‌هایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛ خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟ 💢 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قوی‌تر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد. حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود. ⭕️شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید می‌نماید 📕خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاء‌آبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22 گل نرگس: گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza