eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️تربت خونین 🔖در شب ولادت امام حسین علیه السلام یکی از ملائکه درآسمان و زمین ندا داد: ای بندگان خدا، لباس حزن و اندوه برتن کنید و مصیبت زده گردید و آه و ناله سردهید؛ چرا که نوۀ محمد سر بریده می شود و مظلوم و مقهور می گردد. آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرض کرد:« ای حبیب خدا، عده ای از فرزندانت را فرقه ای ظالم و طاغی و فاسق از امت تو شهید می کنند.آنان فرزندت حسین پسر دختر طاهرت را در سرزمینی به نام کربلا شهید می کنند». 🔷 سپس از زمین کربلا مشتی خاک برداشت و عرض کرد:« این تربت اوست. یا محمد، این تربت را تزد خود نگاه دارو هر گاه دیدی تغییر کرد وسرخ شد و همچون خون گردید، بدان که فرزندت حسین شهید شده است». سپس آن ملک مقداری از تربت امام حسین علیه السلام را برداشت و به آسمان برد. همۀ ملائکه آسمان ها آن تربت را بوییدند و خود را به آن متبرک نموند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تربت را دردست گرفت و آن را بویید و بوسید وفرمود: ای حسین، خداوند قاتلت را بکشد و او را درآتش جهنم اندازد. خدایا، در نسل قاتل حسین شخصی مبارکی قرار مده وآنان را درآتش انداز و سرانجامشان را بدترین قرارده. ♦️آنگاه تربت را به همسرش ام سلمه داد و از شهادت تازه مولود در کربلا به او خبرداد و فرمود:« ای ام سلمه، این تربت را همراه داشته باش و پس ازمن آن را محافظت کن. هر گاه دیدی تغییر کرد وسرخ شد و همچون خون تازه گشت، بدان که فرزندم حسین را درکربلا به شهادت رسانده اند». 📚مدینة المعاجز: ج 3 ص 438. کتاب الفتوح: ج 4 ص 323 / موسسه گلهای یاس علیه السلام علیه السلام 💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗: : 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌹 گریه عجیب (صلی الله علیه و آله) از عاقبتشان! 🌌 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شبی در خانه همسرشان بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول و گریه و زاری شد. 👣 ام سلمه که جای (صلی الله علیه و آله) را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. 🌴 متوجه شد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اند. در حال گریه می فرمود: 🤲🏻 «خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر! 🔅مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان! 🔅خدایا! مرا به سوی آن بدی ها و مکروه هایی که از آنها نجاتم داده ای بر نگردان! 🔅خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وا مگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار!» 👣 در این هنگام، ام سلمه در حالی که به شدت می گریست به جای خود برگشت. 🌹پیامبر (صلی الله علیه و آله) که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند. ✋🏻 ام سلمه گفت: - یا رسول الله! گریه شما مرا گریان نموده است، چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وا نگذارد، پس وای بر احوال ما! 🌹 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: 🔅«چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که (علیه السلام) را (۱) خداوند لحظه ای به خود وا گذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست!» (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. حضرت یونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نینوا به تبلیغ قوم خویش پرداخت مردم حقیقت را از او نپذیرفتند. یونس گمان کرد وظیفه اش به پایان رسیده، پیش از آنکه فرمان الهی برسد، خشمگین شهرش را ترک نمود و از میان قومش بیرون رفت همچنان راه می پیمود تا به کنار دریا رسید و در دریا گرفتار شکم ماهی شد یکدفعه به خود آمد که باید صبر و تحمل می کرد و بدون فرمان خداوند از میان قومش بیرون نمی آمد شاید گوش شنوا و دلی حقیقت پذیری در میان ایشان پدید می آمد از این جهت در میان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست، خداوند نیز دعای یونس را پذیرفت و او را نجات داد. ۲. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷. 📗 داستان های بحارالانوار, جلد ۱، محمود ناصری‏. محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨