eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆صراط مستقیم، آماج دسیسه‌های شیطان آیت‌الله مصباح یزدی: 🔻 آن‌چه که کسانی را به فسادهای غیر‌قابل جبرانی کشانده است، بوده‌است که در عمق دلشان وجود داشته و گاهی خودشان نیز به آن‌ها توجه نداشته‌اند. داستان‌های قرآن را ملاحظه بفرمایید! از ابتدا با داستان تکبر ، ، داستان‌های و شروع می‌شود و به داستان کسانی می‌رسد که به خاطر با پیغمبر اسلام مخالفت می‌کردند. ♦️ ریشه که بین انسان‌ها واقع شد حسد بود. که قرآن ذکر می‌کند نیز درباره قومی است که با پیغمبر اکرم به خاطر حسد مخالفت می‌کنند. شاید اگر ابتدای کار، از هابیل و قابیل می‌پرسیدند که نسبت به هم چه احساسی دارید؟ می‌گفتند: دو برادریم که همدیگر را دوست داریم. شاید قابیل هیچ‌گاه احساس نمی‌کرد که چیزی در عمق دلش وجود دارد و ممکن است موجب قتل برادرش شود. با هم غذا می‌خوردند، با هم رفت و آمد داشتند و زندگی می‌کردند تا این‌که داستان قربانی پیش آمد و معلوم شد که یکی در گوشه دلش، نسبت به دیگری حسد دارد. اکثر ما در گوشه دلمان از این چیزهای پنهان شده‌است. گاهی خودمان نیز می‌دانیم، اما به آن اهمیت نمی‌دهیم، ولی گاهی خودمان نیز اصلا به آن‌ها توجهی نداریم، اما وقتی پای امتحان به میان می‌آید،‌ خودش را نشان می‌دهد. مهم‌ترین رذایل، ، و است. گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
♦️ ♦️ بلعم باعورا از علمای بنی‌اسرائیل بود، و کارش به قدری بالا گرفت که اسم اعظم می‌دانست و دعایش به استجابت می‌رسید. روایت شده: موسی با جمعیتی از بنی‌اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون وکالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت‌المقدس و شام) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالقه خارج سازند. وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنی‌اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی را می‌دانی، در مورد موسی و بنی‌اسرائیل نفرین کن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خداو فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد.» آن‌ها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل است برود و آن‌ها را نفرین کند. بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود. الاغ پس از اندکی حرکت سینه‌اش را بر زمین می‌نهاد و برنمی‌خاست و حرکت نمی‌کرد، بَلْعم پیاده می‌شد و آنقدر به الاغ می‌زد تا اندکی حرکت می‌نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم کجا می‌روی؟ آیا نمی‌دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می‌کنند.» بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، و در آنجا همین که خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی‌اسرائیل را نفرین کند اسم اعظم را فراموش کرد و زبانش وارونه می‌شد به طوری که قوم خود را نفرین می‌کرد و برای بنی‌اسرائیل دعا می‌نمود. به او گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: «خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می‌کند.» در این هنگام بَلْعم باعورا به حاکمان ظالم گفت: اکنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش کنید و کالاهای مختلف به دست آن‌ها بدهید تا به میان بنی‌اسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش کنید که اگر افراد لشکر موسی خواستند از آن‌ها کامجویی کنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آن‌ها بگذارند، اگر یک نفر از لشکر موسی زنا کند، ما بر آن‌ها پیروز خواهیم شد.» آن‌ها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش کرده به عنوان خرید و فروش وارد لشکر بنی‌اسرائیل شدند، کار به جایی رسید که «زمری بن شلوم» رئیس قبیله شمعون دست یکی از آن زنان را گرفت و نزد موسی آورد و گفت: «گمان می‌کنم که می‌گویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمی‌کنم.» آنگاه آن زن را به خیمه خود برد و با او زنا کرد، و این چنین بود که بیماری واگیر طاعونبه سراغ بنی‌اسرائیل آمد و همه آن‌ها در خطر مرگ قرار گرفتند. در این هنگام «فنحاص بن عیزار» نوه برادر موسی که رادمردی قوی‌پنجه از امرای لشکر موسی بود از سفر سررسید، به میان قوم آمد و از ماجرای طاعون و علّت آن باخبر شد، به سراغ زمری بن شلوم رفت. هنگامی که او را با زن ناپاک دید، به آن‌ها حمله نموده هر دو را کشت، در این هنگام بیماری طاعون برطرف گردید. در عین حال همین بیماری طاعون بیست هزار نفر از لشکر موسی را کشت. موسی بقیه لشکر را به فرماندهی یوشع بازسازی کرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را یکی پس از دیگری فتح کردند. داستان بلعم باعور در قرآن نقل نشده است بلکه در کتب بنی اسرائیل او از اولیا الهیست که خداوند به او حکمت داد تا به بنی اسرائیل بفهماند که بلعم مقامی شایسته برای رهبری آنان دارد اما آنان از او پیروی نکردند و او را لعنت کردند و دچار عذاب الهی شدند. گل نرگس: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza