eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 🔹 داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم کند، اما او در دوران به دختری از خانواده‌ای که با هم بودند شد و دختر مورد علاقه‌اش را به عقد خود درآورد. از ازدواج با سکینه خیلی بود. 🔹اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده‌ای نداشت و خواهرم نیز با و هایش آتش بیار این معرکه شده بود. 🔹متاسفانه پس از گذشت مدتی، شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و داشته است. ما با این ناروا توانستیم سلیم را نسبت به همسرش کنیم و او نامزدش را داد. 🔹من بلافاصله دختر خواهرم را به پسرم درآوردم اما سلیم و دخترخاله‌اش خیری از زندگیشان چون آن ها صاحب دو فرزند شدند و عروسم که تاب و تحمل مشکلات زندگی و جمع و جور کردن این دو طفل بی گناه را نداشت پس از گذشت ۱۵ سال به پسرم کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت. 🔹از آن به بعد من و پسرم خودمان را به از این دو بچه معلول سرگرم کردیم... ولی هر روز که می گذشت من به خاطر و که در حق عروس قبلی ام کرده بودم بیشتری پیدا می کردم و خیلی دنبال سکینه گشتم تا او را پیدا کنم و بطلبم ... ولی هیچ آدرس و نشانی از او پیدا . 🔹تا این که برای به مشهد آمدیم. در این جا هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. 🔹سکینه با از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه شده ام، او با لبخندی معصومانه دستم را و گفت: مادرجان حتما این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را . 🔹زن ۶۵ ساله گفت: از این که می بینم سکینه با فردی ازدواج کرده است و ۲ دختر و دارد خیلی خوشحالم و برایشان می کنم و بشوند. امیدوارم خدا هم از . گل نرگس: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🌼همسر شهید چمران: ✍️ یک هفته بود مادرم در بیمارستان بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و ، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨