eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️منتظران ظهور ☘شرح حال اولیاء خدا (علامه امینی) ؛ حسان [مرحوم استاد حبیب الله چایچیان] که اشعارش - در ثنا و رثای آل الله شهرتی شایان دارد - صحنه ای را یادآور می شود: علامۀ امینی بالایِ منبر، با شور و هیجان، با استفادۀ شگفت آور از احادیث عترت و آیات قرآن، مشغول صحبت بود. جمعیت شنوندگان در خانه و کوچه و خیابان، به حدی بود که رفت و آمد وسایط نقلیّه متوقف شده بود. تمام افکار مجذوب جاذبه گفتار شیوای او بود که ناگهان، یک نفر صفوف حاضرین را شکافت و با عجله خود را به بالای منبر رساند و به علّامه خبر داد: ⚡️⚡️⚡️ استاد بزرگ و ادیب دانشمندی از دانشگاه الأزهر مصر که در اثر خواندنِ کتاب الغدیر به قبول مذهب تشیّع افتخار یافته است! و برای عرض ادب و تشکّر از این لطف الهی، به زیارت حضرت رضا "علیه السلام" مشرّف شده و در آنجا اشعارِ بسیار زیبا به زبان عربی سروده است، اینک می خواهد شما را نیز زیارت نماید. علامه امینی کلام خود را قطع کرد و فرمود: به ایشان بگویید بیاید و اشعار خود را در پشتِ بلندگو قرائت کند! سپس بالایِ منبر، بر جای خود نشستند و آن استاد مصری دو پله پائین تر ایستاده، اشعار عربیِ بسیار بلیغ و زیبای خود را در مدحِ حضرت رضا "علیه السلام" قرائت کرد. علامه امینی بلافاصله رو به من کرد و فرمود: حسان، تو هم اشعارت را در مدح حضرت رضا علیه السلام بخوان! ⚡️⚡️⚡️ من که قبلا قرار نبود در آن جمعیّتِ انبوه، که دامنه اش تا خیابانهای اطراف کشیده شده بود، شعری بخوانم مضطربانه عرض کردم: حضرت آقای امینی، قربانت گردم! شما که می دانید من اشعارم را همیشه از روی کتاب و یا دفترچه می خوانم. حالا که من همراهم شعری برای خواندن ندارم! ولی ایشان بدون توجّه به عرایضِ من، باز پشت بلندگو تکرار فرمودند: حسان، به عنوان پذیرایی از مهمان عزیز، تو هم باید شعری در مدحِ حضرت رضا "علیه السلام" بخوانی! در حال درماندگی ناگهان متوجه شدم که اشعارِ نیمه تمامی که شبِ گذشته در مدح حضرت رضا "علیه السلام" سروده بودم، در جیب من است! لذا با عجله عرض کردم: حضرت آقای امینی! یک شعر نیمه تمام را دیشب سروده ام در جیب خود یافتم و با اجازۀ شما همان را می خوانم: حاجتم بود حجّ ِ بیت الله قسمتم شد حریم قبلۀ طوس ⚡️⚡️⚡️ وقتی شعرم را که بیش از بیست بیت بود خواندم، استاد مصری باتوجّه مرا در آغوش کشید، بوسید و گفت: چگونه توانستی اشعار عربی مرا، در این چند لحظه با همان قافیه به شعر فارسی برگردانی؟! تازه متوجه شدم که این یک اعجاز از حضرت رضا "علیه السلام" است. شعری که شب قبل در مدح آن حضرت سروده بودم، با شعری که آن استاد مصری در مشهد مقدّس گفته بود به طوری در قافیه و معنا هماهنگ و یکسان بودند که آن استاد مصری خیال کرده بود من در همان مجلس، اشعارِ عربی او را به شعر فارسی برگردانده ام! 📗مقاله علامه امینی، در دانشنامه امام علی علیه السلام، ج۱۲. استاد ابوالحسنی منذر 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 گل نرگس: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza فوروارد یادت نشه
☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۵۶) آقای مجتهدی پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج علیه‌السلام در تاریخ ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۶ هـ . ق مطابق با ١٣٧۴/١١/۶ هـ.ش هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج مینماید. ایشان سه ماه قبل از فوت به چند نفر از دوستانشان که با ایشان حشر و نشر داشتند میفرمایند: خدا برای آخرین سلاله آل محمد علیهم‌السلام، حضرت مهدی روحی فداه یک قربانی خواسته و از ما قبول نموده که قربانی ایشان شویم، و گلوی ما در این راه پاره میشود. ⚡️⚡️⚡️ آقای حاج فتحعلی میگفتند: هنگامی که آقا این مطلب را فرمودند، بی اختیار این مطلب در ذهنم خطور کرد که آقا وصیتی نکرده اند! به مجردی که این فکر از خاطرم گذشت آقا فرمودند: آقا جان غلام وصیتی ندارد و همچون دفعات قبل اشاره می‌فرمودند که ما غلام حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام هستیم. باز بدون اختیار این مطلب به ذهنم رسید؛ پس آقا را در کجا دفن کنیم؟ که مجدداً آقا رو به من کرده و گفتند: حضرت رضا علیه‌السلام فرموده‌اند: الحمدالله تو فقیر خودمان هستی، و ما خود، تو را کفایت میکنیم، پایین پای خودمان منزل توست. و مرا در گوشه صحن مطهر، پایین پای مبارک حضرت دفن مینمایند. ⚡️⚡️⚡️ چند روز بعد از سپری شدن این مجلس مصادف بود با روز شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام و آقا به همین مناسبت در منزلی که به سر میبردند، مجلس سوگواری بر قرار مینمایند و در حین مراسم به شدت تمام گریه میکنند، این حالت تا بعد از اتمام مراسم ادامه مییابد. به طوری که حالشان به حدی دگرگون میشود که ایشان را به بیمارستان صاحب الزمان علیه‌السلام میبرند و بعد از چند روز به بیمارستان امام رضا علیه‌السلام منتقل کرده و در اتاق (آی، سی، یو) بستری میکنند. 📗لاله ای از ملکوت 💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
☘آیت الله کوهستانی (١۵) مرحوم آیت الله کوهستانی در مقام اهمیت و جایگاه لباس روحانیت می فرمود: گرچه عمامه یک پارچه ای بیش نیست و شاید چندان وزنی هم نداشته باشد، ولی از کوه «احد» هم سنگین تر است. ⚡️⚡️⚡️ بارها در موعظه های خود می فرمود: روحانیت مثل پارچه سفیدی است که اگر لکه یا سیاهی کوچکی به آن برسد، فوراً از دور پیدا می شود، پس روحانیت باید وظیفه خود را بدانند و مواظب باشند. ⚡️⚡️⚡️ ایشان می فرمودند: این آیه مبارک همواره ورد زبان شما باشد: «فَاذکُرونی اَذکُرکُم» ؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘آیت الله کوهستانی (٢۵): 💥جناب آقای حاج شیخ اسماعیل کوهستانی (فرزند ایشان) نقل می کند: یکی از علماء مشهد آمد اینجا و گفت: حاج آقا من در عالم رویا دیدم که در اتاقی علماء بزرگ نشسته اند. حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در وسط اتاق است و علماء را نصیحت می کند و این جمله را می فرماید:"سرباز ما باید مثل شیخ محمد کوهستانی باشد." ⚡️⚡️⚡️ یکی از ارادتمندان ایشان می گوید: آیت الله کوهستانی برایم نقل کرد: شبی خواب دیدم خانه ای است مخصوص اصحاب خاص حضرت ولی عصر و برای ورود به آن خانه باید از رسول اکرم اجازه گرفت. من میل داشتم داخل شوم، رسول اکرم به من فرمود: شیخ محمد میخواهی داخل شوی. عرض کردم: اگر اجازه بفرمایید تا سه بار این جمله را تکرار فرمود و برای بار سوم اجازه دادند که وارد شوم. من داخل آن خانه گشتم، در حالی که پنجمین نفر بودم. محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘آیت الله کوهستانی (٢٨): 💥آقای سید قاسم شجاعی نقل می کنند: ایام حج بود به عنوان روحانی کاروان به حج مشرف شدم. دکتری داشتیم به نام دکتر طهماسبی، به ایشان گفتم من قبلا می خواستم نزد آقای کوهستانی بروم ولی نشد. اوگفت من دکترشان هستم. گفتم: چقدر خوب شده اینجا عهد کن رسیدیم ایران مرا خدمت ایشان ببر. او گفت: وقتی آمدم ایشان سخت بیمار بود فشار خونشان بالا بود. همچینین اسید اوریک ایشان. من خیلی نگرانشان بودم. ⚡️⚡️⚡️ تا اینکه از مکه به عرفات آمدیم. در عرفات دعای عرفه را آهسته می خواندم و به مضامین توجه می کردم. به این جمله رسیدم "عمیت عین لاتراک"، دلم شکست و قطره اشکی جاری شد، در آن حالت گفتم: خدایا من چیزی ندارم ولی می دانم سیادت دارم این را اینجا خرج می کنم، تو را به حق آباء و اجداد ما این بنده- آیت الله کوهستانی- را شفا بده. ⚡️⚡️⚡️ آمدم ایران دیدار آیت الله کوهستانی میسر نشد. رفتم مشهد، ساعت یازده و نیم شب در دارالسیادة، دیدم زیر بغل پیر مردی را گرفته و می آورند پرسیدم: ایشان کیست؟ گفتند:آقای کوهستانی، من ایشان را ندیده بودم. سلام کردم و خم شدم دست ایشان را بوسیدم همینکه خم شدم دست روی شانه ی راستم گذاشت و گفت:((شجاعی، خدا عاقبتت را بخیر کند، دعای عرفاتت به ما رسید))!! ⚡️⚡️⚡️ من تمام بدنم عرق کرد، همان جا نشستم همسرم گفت: چه شده؟! گفتم: هیچ، بگذار قدری بنشینم، حدود نیم ساعت نشستم. خدا شاهد است در عرفات کسی کنار من نبود من آهسته در حالی که قطره اشکی روی کتابم چکید، ایشان را دعا کردم و ایشان در حرم حضرت رضا علیه السلام به من گفت: دعای عرفاتت به من رسید!!! 📗کیمیای محبت ص ۹۸ محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘آیت الله کوهستانی(٢٩): 💥یکی از ارادتمندان ایشان می گوید: روزی با عده ای از دوستان، از بابل برای کسب فیض از محضر آقای کوهستانی روانه کوهستان شدیم، چون آقا کسالت داشتند، در اندرونی خدمتشان شرف یاب شدیم. یکی از همراهان که برای نخستین بار به محضر آقا رسیده بود و چندان باور و اعتقادی به معظم له نداشت نیز حضور داشت. ⚡️⚡️⚡️ مرحوم آقای کوهستانی، در حالی که به علت بیماری زیر کرسی دراز کشیده بودند، به ما لطف و محبت زیادی کردند، پس از لحظاتی که از محضرشان استفاده نمودیم، ایشان رو به من کرد و فرمود: مرا بلندکن که بنشینم و بعد دستور دادند در استکانش چای بریزم . عرض کردم : داخل قوری چای نیست. فرمود: به هر مقدار که هست، بریزید. من قوری را گرفتم و نزدیک به یک استکان چای ریختم، آنگاه آقا چای را به آن دوست کم اعتقاد ما تعارف کرد. ⚡️⚡️⚡️ وی گفت: آقا من میل ندارم، معظم له اصرار ورزید که باید بگیری. می دانم شما میل داری! با اصرار آقا چای را گرفت و نوشید. هنگام خداحافظی از محضر ایشان دیدیم این دوست ما که نخست اعتقاد چندانی نداشت، خم شد و چند مرتبه دست آقا را بوسید و با سرافکندگی به ایشان گفت: آقا من ادعای پشیمانی دارم. پس از بیرون آمدن از اتاق حالش منقلب و دگرگون شد. ⚡️⚡️⚡️ پرسیدیم: چه شده؟ گفت: وقتی که در محضر آقا نشسته بودیم، به ذهنم خطور کرد که این آقا در این دِه عده ای را فریفته و آنان را مشغول به خود ساخته است اگر این آقا چیزی می داند و اهل معنا و کرامت است! یک استکان چای در استکان خودش برای من بریزد. ⚡️⚡️⚡️ همین که این مطلب در ذهنم گذشت ، دیدم ایشان از جای خودش بلندشد و به شما فرمود یه استکان چای بریزی و آن را به من تعارف نمود. آن لحظه متوجه گشتم که از اندیشه ام آگاه شده و فهمیدم که او عالمی عارف و اهل معنا است، از این رو از کردهٔ خود پشیمان و سر سپردهٔ ایشان شدم. 📗روح مهربان ۲ ص۸۰ محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘آیت الله کوهستانی (٣۴) از ایشان نقل شده است که: در دوران که در حوزه علمیه‌ی مشهد درس می‌خواندم، خرجی مرا مادرم از شمال می‌فرستادم. مدتی گذشت ولی دیدم از مازندران چیزی نرسید. ایام سختی را پشت سر گذاشتم، ناچار شدم از استادم مبلغی قرض بگیرم که هر گاه از مازندارن پول برایم رسید قرض وی را پرداخت نمایم. ⚡️⚡️⚡️ در همان شب نزدیک طلوع فجر خواب دیدم که شخص بزرگواری به من خطاب می‌کند: شیخ محمد چرا از استادت قرض کردی؟ گفتم: پس از چه کسی باید قرض می‌کردم! گفت: از کسی که الان اسم او را بر سر مأذنهٔ حرم می‌برند. بیدار شدم در همان لحظه شنیدم مؤذن حرم مطهر در مناجات خود چنین می‌گوید: «اللهم صل علی علیّ بن موسی الرضا(علیه‌السّلام). تا این جمله را شنیدم با شتاب وضو ساخته و به حرم مشرف شدم و از آن حضرت معذرت خواستم. 📗بر قله‌ی پارسایی، ص١٢٩ 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💥یکی از راههای "بیداری از خواب غفلت" خواندن است، بهمین منظور هر شب مختصری از زندگی یک ولی خدا تقدیم می شود: ☘آیت الله محمد باقر حکمت نیا (۱): ✨ایشان یکی از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملا آقاجان بودند، بزرگمردی که همچون مولایش حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در غربت و مظلومیت زیست. ⚡️⚡️⚡️ مادر ایشان نقل کرده است که: من دو فرزند پسر به دنیا آوردم که در بچگی فوت کردند و فرزند پسر نداشتم. در مجلسی شرکت کرده بودم، روحانی آن مجلس قضیه حضرت زکریا را نقل می کرد. شب در به خدای تعالی عرض کردم: خدایا اگر فرزند پسری به من عنایت کنی من او را در راه تو خواهم داد. ⚡️⚡️⚡️ همان شب در عالم خواب می بیند در دامنه کوهی است که در بالای آن پرچمی است که عکس قران و کلمه "لا اله الا الله"،"محمد رسول الله" و "علی ولی الله" نقش بسته است. این پرچم از بالای کوه خم می شود و می آید پایین تا روی سینه ایشان قرار می گیرد و سپس برمی گردد. فردا هنگامی که این خواب را برای روحانی آنجا تعریف می کند، آن روحانی می گوید: خدا به تو فرزندی عنایت خواهد کرد که حامل لوای حمد باشد. 📗پرواز در ملکوت ص ۱۸۸ 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘آیت الله محمد باقر حکمت نیا (۳): 💥عشق الهی از زمان کودکی در وجود ایشان پدید آمده و چشمهایش را گشوده بود، به گونه ای که از حوادث آینده خبر داشت و پدر و مادرش را قبل از اینکه پدیده ای جدید واقع شود، در جریان می گذاشت: فردا چه خواهد شد! پس فردا چه کسی خواهد آمد! همین الان فلان کس به منزل ما می آید و... ⚡️⚡️⚡️ حاج ملا آقاجان بر تمام مراحلی که ایشان می گذرانید صحه می گذاشت و از مراحل عبورش می داد. ایشان هرگز به مرحوم حکمت نیا توصیه ذکر و وردی نکرد. بلکه فقط قلب او را کنترل می کرد تا از آنِ خدا باشد. 📗عاشق دلباخته امام زمان 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘شیخ غلامرضا یزدی (۶): شیخ غلامرضا یزدی با کمال اخلاص و بی‌توجهی به دنیا، در راه تبلیغ اسلام و ارشاد مؤمنین گام برمی‌داشت. آیت الله سید جمال گلپایگانی که در آن زمان با شیخ هم دوره بودند و در نجف ساکن بودند، خطاب به یزدیها می گفتند: خوشا بحالتان، خوشا بحالتان! به ایرانیها بگویید شیخ غلامرضا حجت زمان است، مثل من ۲۰ نفر در نجف هست که بعضی مجتهد یا مرجع تقلید شده اند ولی هیچ یک شیخ غلامرضا نمی شوند! کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨