eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🕕 💠🌷💠 📞سوریه که بود، هر شب حتماً با من تماس داشت. 🛌 حتی سری اولی که مجروح شده بود و من از این موضوع کاملاً بی خبر بودم، از بیمارستان تماس می‌گرفت و آنقـدر عادی برخورد می کرد که من اصلاً متوجه نشدم مجروح شده! 💞 در واقع آقا جواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده می‌دانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. 🚑 وقتی هم که مــن از مجروحیتشان خبردار شدم، گفت: 📞هر اتفاقی افتاده باشد مهم نیست، مهم این است که تو الان درحال صحبت با من هستی! 👥 هر بار مجروح می‌شد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان و این باری که شهید شد بار چهارم رفتنش بود! 💔 واقعا هر باری که می‌رفت، دلتنگی‌ها بیشتر. خصوصاً سری سـوم که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن به زبان می‌آورد. ✈ سری های قبل اصلاً این موضوع را به رو نمی آورد و در جواب دلتنگی‌های من هم می‌گفت راه دور است و باید با این دلتنگی‌ها کنار بیایی اما برایمان خستگی نداشـت. 🌷 واقعاً راه، راه شـهدا بــود... آقا جواد همیشه در صحبتهایش وقتی می‌خواست به من دلداری بدهــد، می‌گفت: ✊ «الگــوی شــما بایــد حضــرت زینب(س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا». ⁉واقعاً راســت می‌گفت خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا؟! 👧🏻 اما فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش سوریه که بود همیشه ســراغش را می‌گرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان مفقود بودن پیکر آقا جواد هم فکر می‌کرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد. 🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه حضرت رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای فاطمه توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش به من می‌گفــت: 🌹مامان حضرت رقیه س هم مثل من اینقدر گریه می‌کرد؟! 🌷 📱گل نرگس: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza