eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝نویسنده: ☔️ 🖇 رهام که رفت من هم به بیرون رفتم و در حالی که به آسمان نگاه میکردم شماره ستاد شمس را گرفتم. وقتی تماس برقرارشد دلهره پیدا کردم .نمیدانستم کارم درست است یا نه؟با صدای استاد شمس به خودم آمدم و گفتم: _الو _بفرمایید _سلام استاد _سلام شما _ادیب هستم _خوب هستید خانم ادیب _ممنونم استاد شما خوب هستید ببخشید بد موقع تماس گرفتم _نه خواهش میکنم .بفرمایید در خدمتم _راستش....نمیدونم چطوری بگم هرجور راحتید بگید _خب راستش بخاطر شما زندگیم خیلی بهم ریخته _بخاطر من؟؟؟ _اره یعنی نه بخاطر شخص شما نه بخاطر حرفهای شما _چرا زندگیتون بخاطر حرفهای من بهم ریخته؟ _میدونید دیگه هیچی مثل قبلا نیست .کارهایی که قبلا دوست داشتم الان واسم دوست داشتنی نیست. _میتونم بپرسم چه کارهایی؟ با باز شدن در اصلی به پشت سرم نگاه کردم . پسر جوانی که حالت طبیعی نداشت و مشخص بود بیش از حد نوشیدنی خورده در حالی که حرفهایش را میکشید گفت : _وای خوشگلم تو اینجا چیکارمیکنی انگار قلبم دیگر نمیزد, با چشمانی ترسیده به او نگاه میکردم که دوباره گفت: _عزیزم چرا ترسیدی بیا بریم باهم برقصیم اولین قدم را که به سمتم برداشت از شوک خارج شدم وعقب تر رفتم و گفتم: _اشتباه گرفتی اقا برو مزاحمم نشو _نه عزیزم مگه میشه عشقمو نشناسم. دوباره به سمتم آمد که عقب تر رفتم و پا به فرار گذاشتم و به پشت ویلا دویدم صدای استادشمس از پشت خط می آمد که مرا صدا میزد _خانم ادیب.خانم ادیب حالتون خوبه؟ به تاریکترین قسمت حیاط پناه بردم هنوز صدای پاهای او را میشنیدم که دنبالم میگشت. در حالی که بغض کرده بودم گوشی را بالا آوردم و به استاد گفتم : _من ....من خوبم _اتفاقی افتاده؟ در حالی که به گریه افتاده بودم گفتم: ببخشید و تماس را قطع کردم . با ترس به اطرافم نگاه میکردم هنوز صدای پایش می آمد . شماره رهام را گرفتم تا نجاتم بدهد . چندبار تماس گرفتم ولی جواب نمیداد برای بار آخر تماس گرفتم این بار تماس برقرارشد. با گریه گفتم: _رهام صدای دختری به گوشم رسید که گفت: _عزیزم .رهام رفته و گوشیش رو اینجا جا گذاشته!!! در حالی که شوکه شده بودم گفتم: _چیییی؟بدون من کجا رفته؟؟؟ _عزیزم با دوست دخترش رفت .حتما مزاحم نمیخواسته. در حالی که گریه میکردم تماس را قطع کردم و باخودم گفتم: _خدایا حالا چه غلطی کنم ؟یعنی رهام انقدر نامرده که خواهرش رو بین این همه پسر رها کنه و بره شماره ساسان را گرفتم تا شاید او بتواند کمکم کند ولی اوهم جواب نمیداد.نا امید به درخت کنارم تکیه زدم و در حالی که گریه میکردم گفتم : _خدایا نجاتم بده .قول میدم دیگه پامو تو این مهمونی ها نزارم. در حال التماس به خدا بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد. با فکر اینکه رهام منو فراموش نکرده بدون توجه به شماره تماس را برقرارکردم و گفتم: _داداشی من خیلی میترسم تو رو خدا بیا کمکم . _خانم ادیب!! با شنیدن صدای استاد شمس گفتم: _ببخشید فکرکردم داداشمه _خانم ادیب حالتون خوبه؟چرا گریه میکنید؟میشه بگید کجایید؟ در حالی که گریه ام شدت گرفته بود گفتم: _با داداشم اومدم مهمونی ولی اون منو فراموش کرده و گذاشته رفته با تعجب گفت: _فراموش کرده .یعنی چی فراموش کرده _نمیدونم وقتی... با شنیدن صدای پسری که دنبالم میگشت و میگفت: _عزیزم من دیگه واقعا دارم عصبانی میشما کجا قایم شدی ؟؟؟ هینی کشیدم و سعی کردم خودم را بیشتر از دیدش مخفی کنم .دوباره صدای استاد شمس اومد که گفت: _خانم ادیب در حالی که دست خودم نبود و بیش از حد ترسیده بودم گفتم: _اون داره میاد سمتم .من میترسم . _خانم ادیب کی داره میاد سمتتون ؟مگه کجایید شما؟؟ _همون پسره که میخواست دستمو بگیره با گریه گفتم: _من فرار کردم ته این باغ مخفی شدم .ولی اون داره میاد! صدای پاش رو میشنوم. استادشمس با صدایی که کمی عصبانیت چاشنی آن بود گفت: _خانم ادیب فقط بگو ادرس کجاست ؟خودم میام دنبالتون!! _نمیدونم. _یعنی چیییی نمیدونم؟ دوباره صدای گریه ام بلند شد .استاد شمس که کلافه شده بود گفت: _خانم ادیب انقدر گریه نکنید گوش کنید ببینید چی میگم. میتونید لوکیشن بفرستید واسم؟ _بله _خوبه.اول لوکیشن بفرستید واسم .دوم تماس رو قطع نکنید و به جای گریه کردن کمی ذکر بگید تا آروم بشید .من سریع میام -ذکری بلد نیستم ؟باشه من میگم شما تکرار کن _باشه _الا بذکر الله تطمئن القلوب _حالا تا شما این ذکر رو تو دلتون تکرار کنید من خودمو رسوندم . _باشه _خب آدرس رو دیدم الان تو راهم تا بیست دقیقه دیگه اونجام.. ادامه دارد... کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨