آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت135
#اسپاکو
سمتش رفتم و با فاصله ي كمي رو به روش ايستادم.
-آستين لباسم رو بكش.
آستينش رو كشيدم. كف حموم خيس بود.
چرخيدم تا از حموم بيرون بيام كه پام سر خورد.
جيغي كشيدم و چشمهام رو بستم.
با حلقه شدن دستي دور كمرم آروم چشمهام رو باز كردم. نگاهم به نگاه ويهان گره خورد.
يه دستش دور كمرم حلقه شده بود و كاملاً توي بغلش بودم.
سرم روي هوا بود و كلاه از سرم افتاده بود. موهام روي هوا معلق بودن.
قلبم از ترس محكم توي سينه ام مي كوبيد و و گرمي تن ويهان بيش از اندازه زياد بود.
لبم رو با زبونم خيس كردم.
ميتوني ولم كني!
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗