آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت172
#اسپاکو
از ون پياده شديم. هوا خنك بود اما به سردي هواي ايران نبود. دخترها ترسيده بودن.
مردي ميانسال با قدي بلند و هيكلي گنده اومد جلو. ويهان اومد سمتم و با صداي پاييني گفت:
-اونور وايستا نفهمه دختري!
با آرنج به عقب هولم داد. چند قدم عقب رفتم و كنار مردي كه همراهمون اومده بود ايستادم.
مرد اومد جلو و نگاه دقيقي به دخترها انداخت. لبخندي زد.
-همه باكره؟
گرشا: خيالت راحت، همه باكره!
-آفرين.
-ما كه چيز بد براي شيخ نمياريم!
مرد خنديد و سر شونه ي گرشا زد.
دخترها رو ببريد حموم كنن و بهترين لباسها رو تنشون كنيد ... براي فردا شب آماده باشن.
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗