آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت205
#اسپاکو
پيراهن حريري آورد كه بلنديش كمي از زانوم پايين تر بود. اولين چيزي كه جلب توجه مي كرد
رنگ شاد و ليموئي لباس بود.
آستين هاش كمي از سرشونه ام پايين تر بود و چين مي خورد. يقه اش از جلو حالت v داشت و تا
وسط سينه باز بود.
بند لباس زيرم رو بست و پيراهن رو تنم كرد.
صندل راحتي جلوي پام گذاشت. صندل ها رو پا
كردم.
-هزار ماشااالله چه زيبا شدين خانوم!
لبخند كم جوني زدم.
رو به روي ميز آرايشي نشستم. بعد از حمومي كه كرده بودم گونه هام كمي رنگ گرفته بودن.
سليمه حوله رو از دور موهام باز كرد. موهاي بلندم روي شونه هام افتاد.
از توي آيينه نگاهم به آشو افتاد كه به چهارچوب در نيمه باز تكيه داده بود.
وقتي ديد دارم نگاهش مي كنم وارد اتاق شد و دقيقاًپشت سرم قرار گرفت. سشوار رو از دست
سليمه گرفت.
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗