آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت317
#اسپاکو
داره ميره خواهرم.
فرانگيز: اووف، پير پسر شد ديگه!
ويهان: به زندگي اطرافيانتون چيكار دارين؟
فرانگيز: مرموزه آق داداش عزيزم.
ويهان بلند شد.
-من ميرم بخوابم. فردا كلي كار دارم.
آشو هم بلند شد. با رفتنشون فرانك گفت:
-ملي هنوز نمي خواد دست از سر ويهان برداره؟
-ديوونه است ... اون خوب بلده چيكار كنه؛ فكر مي كنه ويهان حق مسلم اونه!
يك ماه بيشتر مي شد كه اومده بودم. روزهام كسل كننده و بدون هيچ اتفاقي مي گذشت.
ذهنم درگير خونمون بود. بايد يه طوري ميرفتم اما نميدونستم چطوري!
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗