آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت46
#اسپاکو
به سختي سمت تخت كشيدمش و روش انداختمش.
اومدم كمر راست كنم كه مچ دستم رو بقيه اش رو خودت ببر؛ كمرم گرفت
گرفت. پرت شدم روش
دستم و روي سينه اش گذاشتم تا ازش فاصله بگيرم.
زير لب چيزي گفت و دوباره بيهوش شد.
لحاف و روش كشيدم.
كمرم درد گرفته بود.
از اتاق بيرون اومدم. راهروي كوچيكي بود كه بعدش به پله هاي طبقه ي
بالا متصل مي شد.
هنوز پام و روي تولين پله نذاشته بودم كه دستم كشيده شد. پرت شدم تو يكي از اتاقها.
تا اومدم جيغ بزنم دستي روي دهنم گذاشته شد. اتاق نيمه تاريك بود. به ديوار سرد اتاق
چسبونده شدم.
چشمهام از ترس دو دو مي زد. صداش كنار گوشم بلند شد.
-نگو كه فراموشم كردي!
مگه مي شد اين صدا رو فراموش كنم؟ تنها مردي كه فهميده بود من دخترم!
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗