eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 شيخ دستي زد و اومد سمتم. -آفرين، خوشم اومد. دختر به شجاعي تو نديده بودم! يكهو محكم موهام رو كشيد و سرم بالا اومد. -اما دختر كوچولو، يه چيز و فراموش كردي! با سيلي كه به صورتم خورد لحظه اي همه جا در نظرم تار شد و صدايي تو كل سرم پيچيد. -فراموش كردي اينجا كجاست ... وقتي فرستادمت با كل ارتشم هم خواب شدي، اون وقت ميفهمي سوگلي حرم سراي شيخ بودن نعمته ... شيخ بغداد، ميفروشمش بهت. شيخ بغداد لبخندي زد. نگاهم رو با التماس به ويهان دوختم شايد كاري برام بكنه اما ويهان بي توجه نگاهش رو ازم گرفت. -ببريد بندازيدش تو اتاق تا فردا صبح همراه دخترها بفرستيمش مقر ارتش. دو مرد هر دو دستم رو گرفتن و كشون كشون سمت اتاقي بردن و به سمت داخل پرتم كردن. بالاخره بغضم شكست و اشك روي گونه هام جاري شد. دستم و جلوي دهنم گرفتم تا صداي 💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 گريه ام بلند نشه. ميدونستم از اينجا خلاصي ندارم. بايد يه كاري مي كردم؛ حتي خودكشي! سمت پنجره رفتم اما باز نشد. چرخي توي اتاق زدم اما يه اتاق خالي بود بدون هيچ وسيله اي. روي زمين سر خوردم. ”خدايا كمكم كن“ چهره ي نگران مادر لحظه اي از جلوي چشمهام كنار نمي رفتن. باورم نمي شد تا چند ساعت ديگه قرار بود به جهنمي برم كه فقط در موردش شنيده بودم. مردهايي كه به ناموس خودشون هم رحم نمي كنن! ياد كليپي افتادم كه هاوير بهم نشون داده بود. تجاوز به اون خبرنگار و كشتنش به اون طرز فجيع. هر لحظه چهره ي خونسرد ويهان جلوي چشمهام مي اومد، حس نفرتم بهش بيشتر مي شد. نميدونم شاعت چطور گذشت. در اتاق باز شد و دو مرد وارد اتاق شدن. بازوهام رو گرفتن و از اتاق بيرون آوردنم. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 كسي توي سالن نبود. دو تا ون توي حياط عمارت بود و داشتن دخترها رو سوارشون مي كردن. شيخ اومد سمتم. جلوي پاش تف كردم و نگاهم رو ازش گرفتم. دستش رفت بالا تا روي صورتم فرود بياد كه￾حيف بابتت پول خوبي بهم دادن وگرنه ميدونستم چطور آدمت كنم! ويهان دستش رو گرفت. نگاهم رو با نفرت به ويهان دوختم. سوار ماشين كردنم و در ون رو بستن. دخترها همه سكوت￾شيخ آروم باش! به پولي كه گرفتي فكر كن. كرده بودن. ماشين حركت كرد. تمام اميدم نااميد شد. كاش هيچوقت اين راهو نيومده بودم. نميدونم چقدر رفته بوديم كه ماشين ايستاد. در ون باز شد و مردي اومد بالا. صورتش تو انبوهي از ريش و سيبيل پنهان شده بود. دستم و گرفت و كشيدم پايين و تا به خودم بيام، رگ هر دو دستم رو زد. 💗 💗💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 خون با فشار از دستم بيرون زد. شوكه نگاهم رو به دستهام دوختم. فرياد مرد بلند شد. نگاهي به اطراف انداختم. بيابوني بود و هيچ ماشيني اون اطراف نبود. اون يكي ون نگهداشت و￾اين دختر رگش رو زده! شيخ بغداد اومد سمتمون. -منم نميدونم ... فقط ديدم رگ هر دو دستش رو زده. اين تا برسيم ميميره. بيمارستان هم￾چي شده؟ اين چرا اينطوري شده؟ نميتونيم ببريمش؛ اگر بفهمن، همه رو پليس بين الملل ميگيره. -لعنتي! زد تخت سينه ام. -دختره ي حروم زاده! بندازينش تو بيابون ... سوار شيد. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 مرد اومد سمتم و بازوم رو گرفت و كشيد. داشت ضعف بهم دست مي داد. تمام تنم پر خون بود. دختري سرش رو بيرون آورد و با ديدن دستهاي خونيم جيغي زد كه مردي با پشت دست زد توي دهنش. بي اختيار دنبال مرد كشيده مي شدم. از اينكه يه مرد ناشناس داشت باعث مرگم مي شد تا وارد اون جهنم نشم خوشحال بودم. جون آدمي خيلي عزيزه، اونقدر كه نتوني خودت جونت رو بگيري. سمت سنگي رفت. به فارسي گفت: -اينجا بشين. مچ هر دو دستم رو با دستمالي محكم بست. صداش آشنا بود اما نميدونستم كجا شنيدم. با صداي تحليل رفته اي گفتم: -تو ... تو ايراني هستي؟ هيسس ... فقط اميدوارم زود به دادت برسن ... من ميرم. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 بلند شد. با چشماني كه هر لحظه داشت بسته تر مي شد نگاهش كردم. اونقدر كه ماشين ها دور شدن و از ضعف شديد چشمهام روي هم افتادن. پوزخندي زدم. ميدونستم هيچ كس به سراغم نمياد و مرد براي دلخوشي من اون حرف و زده. دلم مي خواست براي آخرين بار مادر رو در آغوش مي گرفتم. با صورت زمين خوردم. درد پيچيد توي صورتم و ديگه هيچي نفهميدم. با حس سوزش شديدي توي دستم چشم باز كردم. نگاهم به سقف سفيد بالاي سرم افتاد. سرم درد مي كرد. خواستم دستم رو بالا بيارم اما با حس درد ناله ي خفه اي كردم. چشمهام رو روي هم گذاشتم. تازه داشت يادم مي اومد چه اتفاقي برام افتاد. اون مرد و زدن هر دو رگم و بيهوشي مطلق. صداي قدمهايي به گوشم رسيد. با حس سنگيني نگاهي چشم بازكردم. نگاهم به مرد بالاي سرم افتاد. نگاهم رو بهش دوختم. با يادآوريش اخم كردم. 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 تو؟؟ پوزخندي زد. -جاي تشكرته؟ هممون رو توي خطر انداختي ... نقشه هامون رو خراب كردي ... حالا طلبكارم هستي؟ دستش و روي بالشت زير سرم گذاشت و روي صورتم خم شد. عطر خنكش مشامم رو پر كرد. با￾براي چي رگ دستهام رو زدي؟ تن صداي پاييني گفت: -اگه رگ دستهات رو نمي زد كه الان بايد به داعشي ها سرويس مي دادي! اخمي كردم. -نكنه بابت اينكه رگ دستهام رو زدي منتظر تشكري؟ ابروئي بالا انداخت. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 اگر مرده بودم چي؟ دستي گوشه ي لبش كشيد. -ميگن گربه ها هفت جون دارن، پس مي دونستم تا برگردم چيزيت نميشه. كمر راست كرد. -بقيه كجان؟ سمت پنجره ي اتاق رفت. -جايي كه بايد باشن. -مثلاً كجا؟ نميدونم چرا از اينكه ويهان بدون هيچ اطلاعي از من رفته ناراحت شدم. احساس كردم چيزي ته￾ايران. قلبم به يكباره خالي شد. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 آشو برگشت. -فكر كردم الان جيغ و دادت در مياد؛ دختر عجيبي هستي! پوزخند تلخي زدم. -براي چي بايد جيغ و داد كنم؟ منم مثل بقيه ي اون دخترهام با كمي چاشني خوش شانسي كه شما به دادم رسيدي و الان اينجام. -از كجا ميدوني اون دخترها هم نجات پيدا نكردن؟ -محاله! -براي من هيچ چيز محال نيست. -آره، خوشبختانه پليس بين الملل به موقع رسيد. بهتره كمي استراحت كني ... ميرم كارهاي￾يعني؟ ترخيصت رو بكنم. نگاهم رو به قامت بلند و گامهاي محكمي كه برمي داشت دوختم. با بسته شدن در اتاق آروم هر کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا