eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
413 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🤲دعای_روزانه....... ❤️بِسْمِ اللّٰهِ وَبِاللّٰهِ وَ إِلَى اللّٰهِ وَفِي سَبِيلِ اللّٰهِ وَعَلَىٰ مِلَّةِ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ . اللّٰهُمَّ إِلَيْكَ أَسْلَمْتُ نَفْسِي وَإِلَيْكَ فَوَّضْتُ أَمْرِي عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ يَا رَبَّ العالَمِينَ ❤️به نام خدا و به خدا و به سوی خدا و در راه خدا و بر آئین رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش، خدایا خود را به تو تسلیم کردم و کارم را به تو واگذاشتم و بر تو توکل نمودم ای پروردگار جهانیان، الحمدالله شکر🤲 ✍️مفاتبح الجنان..... 🤲سلامتی وفرج آقاامام زمان (عج)وشادی روح پاک شهداصلوات کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم 🪴تدبر_در_قرآن 📢 تمام اتفاقات و مشکلات زندگی، امتحان دینداری ماست! آنقدر ما را با مال و عمر و جانهایمان و زخم زبان و نیش و کنایه‌ها، آزمایش میکنند تا سطح و میزان استقامت و دینداری هر کس آشکار گردد! 🌴 سوره آل عمران 🌴 🕋 لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور «186» ⚡️ترجمه: محققاً شما را در مال و جان آزمایش خواهند کرد و از آنها که پیش از شما کتاب آسمانی به آنها داده شد و از مشرکان زخم زبان بسیار خواهید شنید، و اگر صبر پیشه کرده و پرهیزکار شوید (البته ظفر یابید) که ثبات و تقوا سبب قوت اراده در کارهاست. 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 درس_اخـــلاق 🔻استاد عالی 🔻علامت مومن بودن؛تنظیم زندگی با امام زمان 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: هر کس دل مومنی را بشکند سپس تمام دنیا را به او هدیه بدهد باز گناهش جبران نمی‌شود و در برابر این کار پاداشی ندارد. 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ یک_فنجان_چای_باخدا 🔻قسمت_هفتاد_وشش پرستار که حالا میدانستم اکبر نام دارد به میان حرفش پرید ( عه.. عه .. عه .. من کی مثه زندانبانا بالای سرت بودم؟؟ آخه بچه سید، اگه تو اتاق بقیه مریضا فضولی نکنی که من دنبالت راه نمیوفتم.. تمام مریضایِ بخش میشناسنت.. اینم از الانت که بدون ویلچر واسه خودت راه افتادی..) زن دستی بر موهای ِ نامرتب حسام کشید ( فدایِ اون قدت بشم من .. قبول کن مادر که تو آدم بشو نیستی.. از الانم هر وقت خواستی جایی بری، بدون ویلچر تشریف ببری، گوشِ تو طوری میپیچونم که یه هفته ام واسه خاطرِ اون اینجا بستری بمونی..) حسام ابرویی بالا انداخت و آب دهانی قورت داد ( مامان به خدا امروز دکترم گفت دیگه کم کم ویلچرو بذار کنار.. مثلا مگه من فلجم.. این اکبر بیخود داره خود شیرینی میکنه.. در ضمن گفتم سارا خانووم فارسی حرف زدنو بلد نیستن، اما معنیِ کلماتی فارسی رو خوب متوجه میشنااا.. آّبرمو بردین..) لبهایم از فرطِ خنده کش آمد.. این مادر و پسر واقعا بی نظیر بودند.. ناگهان تصویر مادرِ بی زبانم در ذهنم تجدید شد.. و کنکاشی برایِ آخرین لبخندی که رنگِ لبهایم را دیده بود. حسام سرش را به سمت من چرخاند ( سارا خانووم. ایشون مادرم هستن و اسم واقعی من هم امیر مهدیِ .. امروز خیلی خسته شدین.. بقیه ی ماجرا رو فردا براتون تعریف میکنم..) به میان حرفش پریدم که نه، که نمیتوانم تا فردا صبر کنم. و او با آرامشی خاص قول داد تا عصر باقی مانده ی داستان را برایم تعریف کند.. مادر حسام پیشانی ام را بوسید و همراه پسرش از اتاق خارج شد.. چشمم به کبوتر نشسته در پشتِ پنجره ی اتاقم افتاد. مخلوطی از خاطراتِ روزهایِ گذشته ام و دیدار چند دقیقه پیش حسام و مادرش در ذهنم تداعی شد.. چرا هیچ وقت فرصت خندیدن در خانه ی مان مهیا نمیشد؟؟ اما تا دلت بخواهد فرصت بود برایِ تلخی و ناراحتی.. تهوع و درد لحظه ایی تنهایم نمیگذاشت و در این بین چقدر دلم هوایِ فنجانی چایِ شیرین داشت با طعم خدا.. خدایی که خیلی دیر فهمیدم هست.. درست وقتی که یک بند انگشت با نبودن فاصله داشتم.. دلهره ی عجیبی به سینه ام چنگ میزد. حتی نفسهایی که می کشیدم از فرط ترس میلرزید.. کاش فرصت برایِ زنده ماندن بیشتر بود.. من اصلا آمادگی مرگ را نداشتم.. آن روز تا غروب مدام خدا را صدا زدم.. از ته دل.. با تمام وجود.. به اندازه تمام روزهایی که به خدایی قبولش نداشتم. و آرزو میکردم که ای کاش حسام بود و قرآن میخواند. هر چند که صدایِ اذان تسکینی بود برآن ترسِ مرگ زده، اما مسکنِ موجود درآن آیات و صوتِ حسام، غوغایی بی نظیر به پا میکرد بر جانِ دردهایم.. حسام آمد.. یالله گویان و سربه زیر در چهارچوب درب ایستاد.. از فرط درد پیچیده در خود رویِ تخت جمع شده بودم اما.. محضه احترام، روسریِ افتاده رویِ بالشت را بر سرم گذاشتم. عملی که سرزدنش حتی برایِ خودم هم عجب بود.. حسام چشم به زمین دوخته؛ لبخند برلب نشاند. انگار متوجه روسریِ پهن شده رویِ سرم شد.. (پرستار گفت شرایطتون خوب نیست. اومدم حالتونو بپرسم.. الان استراحت کنید، بقیه حرفا بمونه واسه وقتی که حالتون بهتر شد.. فعلا یا علی..) خواست برود که صدایش زدم ( نرو.. بمون.. بمون برام قرآن بخوون..) و ماند، آن فرشته سربه زیر… 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم 💢عیب واقعی(تجاوز به حقوق دیگران) 💕امیرالمومنین علی علیه‌السلام:‌«براى انسان عيب نيست كه حقش به تأخير افتد. عيب آن است كه چيزى را كه حقش نيست بگيرد» ‌‌ 🍁لاَ يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ. 🍂بدون شك تأخير امام در مسئله امامت ـ كه از يك سو نص رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بر خلافت آن حضرت در داستان غدير و غير آن بود و از سوى ديگر افضليت آن حضرت نسبت به تمام صحابه كه جاى انكار براى هيچ فرد منصفى نيست ايجاب مى كرد كه آن حضرت خليفه بلا فصل پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد ـ ايراد كسانى كه مى گويند: «امامت حق شخصى نبود كه حضرت از آن چشم بپوشد، بلكه حق مردم بود و تأخير در مطالبه چنين حقى روا نيست» پاسخش روشن است و آن اين كه تأخير مزبور در واقع از ناحيه امام نبود، بلكه از ناحيه كسانى بود كه سال ها براى رسيدن به آن نقشه ها كشيده بودند و حتى زمانى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خواست در آستانه وداع با دار دنيا نامه اى بنگارد و اين حق را تثبيت كند آنها مانع شده و نسبت هاى بسيار ناروايى به ساحت قدس پيامبر(صلى الله عليه وآله)دادند كه داستان اسف انگيزش در تمام كتاب هاى اهل سنت و شيعه آمده است. ☀️کلام_امیر‌‌‌ 🔸️حکمت_های_علوی 🔹️حکمت نهج البلاغه۱۶۶ 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت شصت و چهارم داستان ... نوای ملکوتی راوی: یکی از دوستان و برادر شهید  شنیده بود از دوستان شهید تورجی هستم.آمده بود مرا ببیند .آن هم بعد از گذشت بیست سال از شهادت او.لباس روحانی تنش بود.نامش حجت الاسلام سجاد بود.بچه اصفهان و ساکن قم بود. چند خاطره برایش تعریف کردم.بعد پرسیدم:محمد را از کجا میشناسی!؟ گفت:ماجرای عجیبی است.من نه انسانی مذهبی بودم.نه علاقه به روحانیت داشتم و نه...اما نماز را می خواندم. در دبیرستان مشغول درس بودم. دوست کناری من بسیجی بود. شهدا را می شناخت و... روزی دیدم نوار کاست در کیفش هست.با تعجب پرسیدم:این نوار چیه! گفت مناجات با خداست.یک شهید خوانده. نوار را به من داد. گفت:گوش کن و فردا بیار. قبول کردم. نوار را گرفتم و رفتم. آخر شب کیف مدرسه را آماده کردم. یکدفعه نوار را دیدم.گفتم:چون قول داده ام کمی از نوار را گوش می کنم. رفتم داخل اتاق.صدای ضبط را کم کردم تا مزاحم کسی نباشم. ساعت سه نیمه شب است.سه بار تا کنون همه نوار را گوش کرده ام.اما نمی توانستم بخوابم.سوز عجیبی در صدایش بود. فردا به سراغ دوستم رفتم. نوار های دیگر شهید تورجی را میخواستم. شب به مسجد رفتم. برای گرفتن نوار.کم کم پای من به مسجد باز شد. دوستان مسجدی پیدا کردم. وارد بسیج شدم.مدتی بعد به جای دانشگاه تصمیم گرفتم به حوزه بروم. خانواده خیلی مخالفت می کرد.اما من مصمّم بودم. به هر حال به حوزه رفتم.بعد از طی مقدمات به قم رفتم. اما هیچگاه فراموش نکردم.کسی که این مسیر را برای من هموار کرد شهید تورجی بود. همواره دعایش میکردم.در همه مشکلات زندگی ایشان را واسطه درگاه خدا قرار می دادم. از ایشان خواستم در برنامه ازدواج مرا یاری کند.با یاری خدا ازدواج کردم.همکنون هم در قم مشغول تحصیل و تدریس هستم. قبل از ظهر بود. از خانه تماس گرفتند. مادرم گفت:شخصی از شهرستان آمده و سراغ برادر شهید تورجی را می گیرد! زودتر از قبل به خانه آمدم. جوان جلوی درب خانه بود. به داخل دعوتش کردم. لهجه کُردی داشت. از لباس هایش هم مشخص بود. شروع به صحبت کردیم.گفت:عباس کارخانه ای هستم.از روستای پل شکسته آمده ام.از شهرستان کنگاور کرمانشاه.آمده ام چند عکس از شهید تورجی پیدا کنم! تعجب من را که دید ادامه داد: ما در آنجا عاشق صدای این شهید هستیم. در حسینیه ی روستا نوارهای مداحی تورجی را می گذاریم.اصلا حسینیه ما به نام شهید تورجی است! صبح امروز رسیده ام اصفهان.آدرس شما را هم از بنیاد شهید گرفتم. من هم چند عکس و پوستر برایش تهیه کردم. ...... 📚 کتاب یازهرا 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم خـ♡ـدای من کمکم کن در روزمرگی هایم بودنت را حس کنم و یادم باشد که تو در قرآنت گفتی 《وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخْرَجاً》 هر که ایمان آورد برایش راه خروجی پیدا می‌شود خدایا من در پی خویشم برای رسیدن به تو که خودشناسی، خداشناسی است امروز من گذشت در تمرین بهتر شدن کمکم کن من دوست داشتن هایت را می‌فهمم شبتـون پر از عطر خدا 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا