🌿🌺﷽🌿🌺
🌿🌺یک باغبان در باغ خودش هر نهال و درختی را میتواند به
کارد ،اما
نمیکارد
نهالی را می کارد که سر سبز باشد وفایده ای داشته باشد در عین زیبایی به دیگر درختان باغ هم آسیب نرساند.
🌼🍃ذهن و دل ما هم باغچه است گل در آن باید بکاریم و اگر گل نکاریم علف های هرز ترس و ناامیدی و افکار منفی در آن می روید.
😍اگر در عالم گلی باشد ان گل،خدای رحمان و رحیم و مالک است .
⁉️چه کنیم که این خدا در دل و ذهن ما کاشته شود ؟
✔️یک راه بیشتر نداریم و آن هم عبادت است
🌸🌿عبادت به چه معناست
عربها به وسیله ای که زمین رو صاف و هموار کند میگویند عابد
یعنی کوبنده و صاف کننده
پس
عبادت یعنی👈👈 هموار کردن جاده وجود
🍂وجود ما مانند جاده می ماند منتهی جاده ای ناهموار و پر سنگلاخ
🛠صفات بد و ناشایست ما مثال همان دست اندازها و سنگلاخ ها رو داره
اینها رو بکوبیم و صاف کنیم
🌻تا خدا و آیات الهی به راحتی وارد ذهن و ضمیر و زندگی ما شود
#تفسیر_قرآن
استاد #محمدرضارنجبر
#اسرارالهیآرامش 🦋👇
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
تولدش روز بعد عقدمان بود.
هدیه خریده بودم: پیراهن ،کمربند ،ادکلن .
نمی دانم چقدر شد!!
ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم ،همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد.
بعد از ناهار، یکدفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق.. شوکه شد.
خندید: تولد منه؟ تولد توئه؟اصلا" کی به کیه؟
وقتی کادورو بهش دادم، گفت:چرا سه تا؟
خندیدم..
که دوست داشتم!
نگاهی به مارک پیراهنش انداخت و طوری که توی ذوقم نزده باشد ،به شوخی گفت: اگه ساده ترم می خریدی ،به جایی بر نمی خورد!
یک پیس از ادکلن را زد کف دستش.
معلوم بود خیلی از بویش خوشش آمده.. لازم نکرده فرانسوی باشه.. مهم اینه که خوش بو باشه!
برای کمربند دو رو هم حرفی نزد.
آخر سر خندید که ،بهتر نبود خشکه حساب می کردی میدادم هیئت؟!!
🌷شهید محمدحسین محمدخانی🌷
ولادت: ۱۳۶۴/۴/۹
شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱۶
📎به روایت همسر محترمه شهید
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁آقامهدی علاقه بسیار زیاد و خاصی به خاندان پیامبر داشت و به صورت مداوم اشعار مداحی امام حسین(ع) و روضه حضرت زهرا(س) را بر لب داشت، اُنسی که با #قرآن داشت، مثالزدنی بود، آقامهدی در طول عمرش بیش از ۷۰ بار به زیارت امام حسین(ع) مشرّف شده بود.
🍁سفر زیارتی امام حسین را هیچوقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن، حتی اگر شده سالی یکمرتبه آن هم در موقع #اربعین شهادت امام حسین(ع) خود را به کربلا برسان؛ حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر #کربلا را مهیّا کن و این سفر را ترک نکن.
در طول سفر اربعینی که با هم بودیم، هرگاه برای استراحت در نقطهای مینشستیم، ایشان همانجا کفشهای مرا بیرون میآورد و میگفت: کف پاهایت را مالش میدهم تا درد پاهایت که از پیادهروی زیاد ناشی شده است، کاهش پیدا کند.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_مهدی_نوروزی♥️🕊
.
هر روز وقتی برمیگشتیم، بطری آب من خالی بود، اما بطری مجید پر بود، توی این حرارت آفتاب لب به آب نمیزد، همش دنبال یک جای خاصی میگشت، نزدیک ظهر، روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بودیم و دیدیم که مجید بلند شد، خیلی حالش عجیب بود تا حالا این طور ندیده بودمش، هی میگفت پیدا کردم این همون بلدوزره و ...
یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند، روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر، مجید بعضی از آن ها را به اسم میشناخت مخصوصا آنها که روی زمین افتاده بودند مجید بطری آب را برداشت، روی دندانهای جمجمه میریخت و گریه میکرد و میگفت: بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم به خدا نداشتم، تازه، آب براتون ضرر داشت…
🌷سردار تفحص شهید مجید پازوکی🌷
●تاريخ شهادٺ: ۱۳۸۰/۰۷/۱۷
●محل شهادٺ: فکه
#شهیدانه
دلگیر نباش
دلت که گیر باشد پر پرواز را نمیابی
همانند شهدا باش
تا در طریق شهادت گام بگذاری پر بزنی و در آسمانش پرواز کنی
آنگاه دستانت به خدا می رسد
#زن_عفت_افتخار
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
#خاطرات_شهدا
🔮 وعده شهادت
🌹 پس از اين كه به بچه ها خبر رسيد دكتر «رحيمي» شهيد شده است، همه ي بچه ها دعاي توسل را به ياد او خواندند.
دعا را «محمدعلي» مي خواند. وقتي به نام مقدس امام حسين (ع) رسيد، دعا را قطع كرد و خطاب به بچه ها گفت: «برادرها اگر مرا نديديد حلالم كنيد، من از همه ي شما حلاليت مي طلبم😭😭».
پس از اتمام دعا نزد او رفتم، گفتم: «چرا وقت دعا از همه حلاليت طلبيدي؟» گفت: «وقتي به جبهه آمدم، امام زمان (عج) را در خواب ديدم، ايشان به من فرمودند: «به زودي عملياتي شروع مي شود و تو نيز در اين عمليات شركت مي كني و شهيد خواهي شد😍😍»».
همين گونه شد، او در همان عمليات (مسلم بن عقيل (ع)) به شهادت رسيد. با اين كه قبل از عمليات به علت درد آپانديس به شدت بيمار بود و حتي فرماندهان مي خواستند از حضور او در عمليات جلوگيري كنند، ولي او مي گفت: «چرا شما مي خواهيد از شهادت من جلوگيري كنيد؟»
راوي : يكي از همرزمان نوجوان بسيجي شهيد «محمدعلي نكونام آزاد»
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا