eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮 آیا میدانید بیت المقدس اصلی کجاست؟؟ 🔷🔷🔷🔹🔹🔹🔷🔷 🔷یعقوب بن جعفر میگوید: مردی راهب نزد امام کاظم سلام الله علیه آمد و گفت: که من در دین خود محکم بودم و نگذاشتم در روی زمین مردی از نصاری را که علم او به علم من برسد و به تحقیق شنیدم، مردی در سندان هند میباشد که هر وقت بخواهد در یک شبانه روز به بیت المقدس میرود و بعد به منزل خود در زمین بر میگردد. 🔷راهب گفت:«او آن اسمی را آموخته است که آصف – وزیر سلیمان – به آن آگاهی یافت و بوسیله آن، تختی که در شهر سبا بود را آورد و حق تعالی آن را در کتاب شما و کتابهای ما ذکر فرمود.» روانه شدم تا به سندان هند رسیدم.و پس از مشقت فراوان آن مرد را در دیری داخل کوه دیدم که ایستاده است. او به آسمان نگاه میکرد و میگریست و به زمین نگاه میکرد و گریه میکرد و به کوهها نظر میکرد و میگریست. 🔷پس من از روی تعجب و حیرت، به مرد هندی گفتم: سبحان الله! چقدر مثل تو در این زمانه کم است.» مرد هندی گفت: «به خدا قسم، من نیستم مگر حسنه ای از حسنات مردی (حضرت موسی بن جعفر ) هستم که او را واگذاشتی و به اینجا آمدی.» 🔷به او گفتم: «به من خبر داده اند که نزد تو اسمی است از اسمهای خدای تعالی که به وسیله آن اسم، در یک شب به بیت المقدس میروی و بر میگردی.» گفت: «آیا بیت المقدس را میشناسی؟!» گفتم: «من بیت المقدسی را نمیشناسم مگر بیت المقدسی که در شام است.» گفت: «نه آن بیت المقدس منظور نیست 👈بلکه منظور آن خانه ای است که مقدس و پاکیزه شده میباشد و آن بیت آل محمد علیهم السلام است.»👉 گفتم: آنطور که من شنیده ام تا به امروز بیت المقدس در شام است.» 🔷مرد هندی گفت: «آن محرابهای پیغمبران است و آنجا را👈 حظیره المحرایب👉 میگفتند یعنی محوطه ای که محرابهای پیغمبران در آنجا است، تا آنکه زمان فتره آمد یعنی آن زمانی که ما بین محمد و عیسی (ع) بود و بلا به اهل شرک نزدیک شد و نقمت ها و عذابها در خانه های شیاطین آمد و سخنان آهسته در خانه های شیاطین بلند و آشکار شد و بدعتها و شبهه های باطل در مجالس علمای اهل گمراهی و ضلالت بوجود آمد، 👈پس نامها را از جاهایی به جاهای دیگر نقل کردند و نامها را به نامهای دیگری تغییر دادند👉 📚 کافى ، ج 1، ص 481 📚بحارالانوار، ج 48، ص 92 🔷🔹 حدیث کوتاه گردیده است گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza 👆
💠❓📚 ✍🏻💠 پــرســمــان ❓چرا خداوند ابراهیم را مامور به سر بریدن فرزند کرد؟ ❓آیا چنین امری ظالمانه نبود که پدری را مأمور به سر بریدن فرزند بیگناه کند؟ ❓آیا این عمل با عدالت خداوند منافات ندارد؟ ✅ پاسخ: یکی از شاخه های توحید خداوند، توحید در مالکیت است. خداوند مالک حقیقی همه موجودات است و می تواند در جان و مال تمام انسان ها تصرف کند، زیرا وقتی خالق همه اشیاء او است طبعاً مالک همه اشیاء نیز ذات مقدس او است. 📚 تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۴۹. 📖 خداوند در آیات متعددی به این حقیقت اشاره کرده است و می فرماید: 🔅«هر چه در آسمانها و زمین است از اوست». 📖 بقره ۱۱۶ - ۲۵۵ - ۲۸۴، آل عمران ۱۰۹ - ۱۲۹، نساء ۱۲۶. 🔅«مالکیت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست». 📖 مائده ۱۷، انعام ۱۲، توبه ۱۱۶. ⚰ بر پایه همین مالکیت است که خداوند در هر روز جان هزاران انسان را بر اساس مصالح نزد خود می گیرد و کسی هم حق اعتراض به او را ندارد چرا که در مملوک خود تصرف می کند. 🔪 خداوند بر اساس همین مالکیت و بر اساس مصالح و حکمت هایی ابرهیم را مامور به کشتن فرزند می کند و چون این فرمان، فرمانی از ناحیه مالک انسانها بوده است، ابراهیم نیز ناگزیر از اطاعت کردن بود اگر چه امری که به ابراهیم شد یک امر امتحانی بود و در اوامر امتحانی اراده به اصل عمل تعلق نگرفته است بلکه هدف آن است که روشن شود شخص مورد آزمایش تا چه اندازه آمادگی اطاعت فرمان را دارد و این در جایی است که شخص مورد آزمایش از اسرار پشت پرده آگاه نباشد. 📚 تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۱۲۱. 🐑 یکى از اسرار قربانی کردن در روز عید قربان نیز زنده کردن خاطره فداکارى بزرگ مرد الهى و قهرمان توحید، حضرت ابراهیم خلیل مى باشد. 👌🏻جریان فداکارى ابراهیم خلیل در این بود که خداوند براى تکمیل روح و روان و اثبات لیاقت و پایه فداکارى وى به او دستور داد تا فرزند فوق العاده عزیز خود را در سرزمین «منا» در راه خدا قربانى نماید، البتّه این فرمان جنبه آزمایشى داشت و براى اثبات شایستگى آن مرد الهى بود و لذا، هنگامى که وى آماده اطاعت گردید، دستور آمد که به جاى فرزند خویش، گوسفندى را ذبح نماید. ⚜ آمادگى و مهیّا گشتن وى براى اطاعت دستور خداوند ثابت کرد که روح اخلاص و اطاعت، روح جانبازى و فداکارى، در او آن چنان قوى و نیرومند است که مى تواند در پرتو ایمان، بر هر چیز حتّى بر عواطف و احساسات عمیق و ریشه دار پدرانه پیروز آید و براى یک هدف عالى و معنوى، از فرزند خویش بگذرد، اگر چه سرانجام فقط گوسفندى ذبح کرد. 🕋 زائران خانه خدا با کشتن گوسفندى در سرزمین «منى» و دیگران با قربانی کردن خاطره اخلاص و قدرت ایمان و پایه فداکارى او را در دل ها زنده مى سازند و از این رهگذر به یکدیگر درس فداکارى و جانبازى مى آموزند و گویا عملاً چنین مى گویند که مرد خدا کسى است که در راه خدا از همه چیز بگذرد - چنان که آن مرد بزرگ گذشت - این گوشه اى از اسرار قربانى روز «منى» است. 📘 پاسخ به پرسشهای مذهبی، ص ۳۳۴. گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza 🔰📱
📚 👈داستان گاو بنى اسرائيل ماجراى گاو بنى اسرائيل، مختلف نقل شده، ما در اين جا نظر شما را به ذكر يكى از آن روايات، با توجه به روايات ديگر و آيات 67 تا 73 سوره بقره، جلب مى كنيم: مرد نيكوكارى به پدر و مادر خود بسيار احترام مى كرد. در يكى از روزها كه پدرش در خواب بود معامله پرسودى برايش پيش آمد ولى مغازه اش بسته بود و كليد مغازه نزد پدرش بود و پدرش نيز در آن وقت خوابيده بود. فروختن كالا، بستگى به بيدار كردن پدر داشت، تا كليدى را كه در نزد پدر بود بگيرد. مرد نيكوكار آن معامله پرسود را به خاطر بيدار نكردن پدر، انجام نداد (و به خاطر احترام به پدر،از سود كلانى گذشت) و مشترى رفت. وقتى پدر بيدار شد و از ماجرا اطلاع يافت، از پسر مهربانش تشكر كرد و گاوى را كه داشت به پسرش بخشيد و گفت: اميدوارم خير و بركت بسيار، از ناحيه اين گاو به تو برسد. اين از يك سو، و از سوى ديگر يكى از جوانان بنى اسرائيل از دخترى خواستگارى كرد، به او جواب مثبت دادند، پسر عموى او، كه جوان آلوده به گناه بود، از همان دختر خواستگارى كرد. خواستگارى او را رد كردند، او كينه پسرعمويش را به دل گرفت تا اين كه شبى او را غافلگير كرده و كشت و جنازه اش را در يكى از محله ها انداخت. فرداى آن روز كنار جنازه آمد و با گريه و داد و فرياد، تقاضاى خون بها كرد و گفت: هركس او را كشته، خون بهايش به من مى رسد، و اگر قاتل پيدا نشد، اهل آن محل بايد خون بها را بپرازند. موضوع پيچيده شد و اختلاف، شديد گرديد، چون تعيين قاتل از طريق عادى ممكن نبود و ادامه اين وضع ممكن بود موجب فتنه و قتل عظيم شود، نزد موسى عليه السلام آمدند تا او از خدا بخواهد، قاتل را معرفى كند. موسى عليه السلام حل مشكل را از درگاه خدا خواست، خداوند دستورى به او داد، موسى عليه السلام آن دستور را به قوم خود چنين بيان كرد: خداوند به شما دستور مى دهد گاوى را ذبح كنيد و قطعه اى از بدن آن را به مقتول بزنيد، تا زنده شود و قاتل را معرفى كند و درگيرى پايان يابد. بنى اسرائيل: آيا ما را مسخره مى كنى؟ موسى: به خدا پناه مى برم از اين كه از جاهلان باشم. اگر بنی اسرائیل كار را در همين جا ختم مى كردند، زود به نتيجه مى رسيدند، ولى بر اثر سؤالهاى مكرر، خودشان كار خود را دشوار نمودند، بنى اسرائيل: از خدا بخواه براى ما روشن كند كه اين ماده گاو، چگونه باشد؟ موسى: خدا می فرمايد ماده گاوى كه نه پير و از كار افتاده، و نه جوان باشد، بلكه ميان اين دو باشد، آن چه به شما دستور داده زود انجام دهيد. بنى اسرائيل: از خدا بخواه كه چه رنگى داشته باشد. موسى: خداوند مى فرمايد گاوى زردرنگ كه رنگ آن بينندگان را شاد سازد. بنى اسرائيل: از خدا بخواه بيشتر توضيح دهد، زيرا چگونگى اين گاو براى ما مبهم است، موسى: خداوند مى فرمايد گاوى باشد كه براى شخم زدن رام نشده، و براى زراعت آبكشى ننموده است و هيچ عيب و رنگ ديگرى در او نيست. بنى اسرائيل به جستجو پرداختند تا گاوى را با همين اوصاف بيابند، سرانجام چنين گاوى را از خانه همان مرد نيكوكار كه به پدر و مادر احترام مى كرد، و پدرش گاوى به او بخشيده بود يافتند، آن گاو را پس از چانه زنى هاى مكرر به قيمت بسيار گران يعنى به پُر بودن پوست آن از طلا، خريدند و گاو را آوردند. به دستور موسى عليه السلام آن گاو را ذبح كرده، دُم او را قطع كردند و به مقتول زدند، او به اذن خدا زنده شد و گفت: فلان پسرعمويم كه ادعاى خون بهاى مرا دارد، قاتل من است. معما حل شد و قاتل به مجازات رسيد و مقتول زنده شده با دختر عموى خود ازدواج كرد و آن مرد نيكوكار، كه به پدر و مادر نيكى مى كرد به سود كلانى رسيد و پاداش نيكوكاريش را گرفت، حضرت موسى عليه السلام فرمود: «اُنظُرُوا اِلى البِرِّ ما بَلَغَ بِاَهلِهِ» به نيكى بنگريد كه چه پاداش سودمندى به صاحبش مى بخشد. 📗 ✍ مرحوم محمدی اشتهاردی گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🌸🍃🌸🍃 داستان واقعی در یک کتاب استانبولی می‌خواندم که بهتر دیدم دوستان هم بخوانند. آمینه (آمنه) دختری بود که در سال 1984 در یکی از روستاهای شهر سینوپ در شمال ترکیه که علوی‌مذهبِ متعصب هستند، زندگی می‌کرد. تاجری به نام یلماز برای خرید چای به روستای آن‌ها می‌آمد. یلماز، تاجر ثروتمندی بود که دل از کف آمینه ربود و عاشق او شد. آمینه که از قول او برای ازدواج مطمئن بود روزی اختیار از کف داد و تسلیم او شد. یلماز بعد از این موضوع، از روستا برای همیشه فراری شد. موضوع هتک حیثیت آمینه را، برادرانش فهمیدند و از ترس آبروی خود نتوانستند شکایت کنند. یک شب آمینه پشت در، از نقشه برادرانش مطلع شد که قصد کشتن و انداختن او در چاه را در سر داشتند. آمینه همان شب، از ترس جانِ خود، از روستا به طرف شهر فرار کرد. نصف شب بود که تنها جایی که در آن شب می‌توانست پناه بگیرد بیمارستان شهر سینوپ بود. آمینه با لباس خانگی در راهرو بیمارستان نشسته بود. علی پزشک آن بیمارستان شیفت خود را عوض کرده بود که با دیدن آمینه به او مشکوک می‌شود. به او نزدیک شده و او را متقاعد می‌کند شب را در خانه آن‌ها سپری کند. آمینه شب را در خانه علی استراحت می‌کند و صبح، علی و همسرش از داستان زندگی او خبر‌دار می‌شوند. علی تصمیم می‌گیرد او را به روستا ببرد ولی آمینه که می‌دانست رسیدن دست برادرانش به او، مساوی با مرگ اوست، التماس می‌کند او را نگه‌دارند. می‌گوید: مرا به عقد خود اگر در بیاورید برادرانم دیگر با من کاری ندارند. من قول می‌دهم اسمی همسر شما باشم و هرگز در حقوق همسران تجاوز نکنم. مانند پیش‌خدمتی در منزل شما تا زنده‌ام کار کنم. تحمل شنیدن التماس‌های آمینه برای علی و همسرش سخت بود. در برزخ عجیبی گرفتار شده بودند. همسرِ علی، گادر، زن مهربانی بود که از بیماری سرطان سینه رنج می‌برد. نوع سرطان او متاستاز بود و شیمی‌درمانی هم اثر نمی‌کرد و در انتظار مرگ بود. گادر به علی پیشنهاد می‌دهد آمینه را عقد کند. علی، آمینه را عقد می‌کند و یکی از برادران آمینه را برای عقد دعوت می‌کند تا این داستان انتقام خاتمه پیدا کند. آمینه مانند پیش‌خدمت در خانه کار می‌کرد و به خود هرگز اجازه نمی‌داد از پیش گادر دور شود و به قول خود وفادار بود. شبی گادر از آمینه خواست پیش علی باشد. آمینه که شرم می‌کرد، گفت: شما خانمِ من هستید و من به خود اجازه نمی‌دهم در حریم شما وارد شوم. علی، اسمی شوهر من است. گادر گفت: وقتی سرنوشت، زندگی تو را با من نوشت، حتما تو هم سهمی در این زندگی داری. من هرچند دوست داشتم بعد از مرگم، همسرم با خواهرم ازدواج کند تا بچه‌های من زن‌بابا نداشته باشند ولی حالا می‌بینم تو را خدا رسانده. بعد از دو ماه که منتظر بودند بدن گادر بر اثر ضعف، عفونت کند، هیچ علامت خاصی دیده نشد. علی گمان می‌کرد رشد سلول‌های سرطانی کند شده است. به پزشک مراجعه کردند و بعد از آزمایش، متوجه شدند سلولهای سرطانی در حال از بین رفتن است. گادر آن روز که تازه انگار متولد شده بود، برای یک‌ماه مسافرت رفت و علی و آمینه را تنها گذاشت. بعد از 5 سال که آمینه یک پسر و دختر برای علی به‌دنیا آورد، صدای تلفن خانه آمینه به‌صدا در‌آمد. پشت خط تلفن صدای لرزان مردی بود که پشیمان به نظر می‌رسید او یلماز بود که برای پیوند کبد عازم بیمارستان برای بستری شدن بود. یلماز برای جبران مافات و ترک عذاب دنیا و مرگ، بخشی از ثروت خود را به آمینه وصیت کرده بود که آمینه نپذیرفت. آمینه گفت: تو چیزی از من گرفتی که با پول جبران‌کردنی نیست. یلماز روز بعد مرد. یلماز زندگی آمینه را ویران کرد، سالم بود، مریض شد و مرد. گادر زندگی آمینه را به او بخشید، مریض بود و دمِ مرگ، شفا پیدا کرد و زنده شد گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل نرگس: صبحی که شروعش با توست...خورشید دیگر اضافیست... !🌞السلام علیک یا فاطمه الزهرا السلام علیک یا صاحب الزمان... ✿ اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪــَ الفَرَج ✿ 🌹🌹🌹🌹🌹 به رسم هر روز صبح سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْك َ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ الله ُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْن ِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🌹🌹🌹🌹🌹 یارَبَّ الحُسَینِ، بِحَقِّ الحُسَینِ،اشفِ صَدرَ الحُسَینِ، بظُهورِالحُجَّة 🌹🍃اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ،فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَکَ،لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ،لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ ديني🌹🍃 یـــــامهــــــــــدی.. 🌺 اَلَّلـــــهُمَّ عَجِّـــــل لِوَلیـــــِڪَ الفـــــَرَج بسم الله الرحمن الرحيم اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَع َ الرَّجاءُ ؛وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ؛واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْك َ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْت َنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ؛فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَو ْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان ِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْث َ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَة َ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِه الطّاهِرينَ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلا ً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّک الْفَــــــــرَج بِحَقِ اَلْزِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 دعای برکت روز: امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،اللّهُمَّ صَبِّح آل َ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل ِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة ِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ.بحار الأنوارج87/ص356 🌷طرح دوستی با امام زمان عج🌷 🌼هر چه زمان مي گذرد، مردمان زمين افسرده تر مي شوند!!! اين خاصيت دلبستگي به زمـــــان است… خوشا بحـــال آنان که؛ به جاي زمـــان، به صاحــــب الزمــــان دل بسته اند ...🌼 🌸اَللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَليِّکَ الْفَرَج🌸 "دعای غریق" «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قلبی عَلی دِینِکَ» ای خدای بخشنده! ای مهربان! ای دگرگون کننده دل ها! دلِ ما را بر دینت پایدار ساز. http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
گل نرگس: گلهای باغ محبت❣💫 آدینه تون سرشار ازلبخند وگرمای عشق زینت بخش زندگیتون آرزومندم وجودتون🌴 پرشودازمهر ومهربانی پرشودازشادی وخوشی وپرشودازخوشبختی🌻💫 گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
⁉️ ؟ 1⃣ دجال در لغت: 🍃دَجَل به معناي روکش نمودن يک شئ است که آن کم‌ارزش باشد ولي روي‌ آن را و داده يا کنند بنابراين وقتي دجال را براي کسي بکار مي‌برند يعني‌ آن شخص ، است[1] البته معاني متعددي که گاه به ده معنا مي‌رسد براي اين واژه ذکر شده است، که به عنوان نمونه به يکي از آنها اشاره شد. او چشم راست ندارد ، و چشم ديگرش در پيشاني اوست ، و مانند ستاره صبح مي درخشد، چيزي در چشم اوست که گويي آميخته به خون است. وي در يک قحطي سختي مي آيد . پيشينة دجال: تاريخچه دجال به قبل از اسلام برمي‌گردد در کتاب انجيل نام دجال نيز به ميان آمده است از آيات انجيل استفاده مي‌شود که دجال به معناي دروغگو و گمراه کننده است و چنين استفاده مي‌شود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروجش بوده‌اند[2] در اسلام نيز سخن از دجال به ميان آمده است و رواياتي در اين موضوع از فريقين (سني وشيعه) وارد شده است، که روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است که در منابع شيعه موجود مي‌باشد و اکثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت مي‌باشد. حتمي بودن خروج او : حضرت علي (عليه السلام) از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که فرمود:«پيش از قيامت ده امر حتمي واقع مي شود ، که خروج سفياني و دجال از امور حتميه اي است که اتفاق مي افتد. روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است که در منابع شيعه موجود مي‌باشد و اکثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت مي‌باشد. امیر المؤمنین علی علیه السلام درباره «دجال» فرمود:« او در دریاها فرو می رود و خورشید همراهش حرکت می کند. در مقابلش کوهی دودآلود است و در پشت سرش کوهی سفید که مردم آن را غذا می پندارند. او در زمان قحطی شدید خروج می کند. بر الاغ سفیدی سوار است که هر گامش یک میل است، زمین زیر پایش از آبشخور تا آبشخور پیچیده می‌شود و از هیچ آبی نمی‌گذرد مگر این که تا قیامت فرو می رود.» منابع: بحارالانوار،52/194 علی علیه السلام در پیش‌بینی ماجراهای آخرالزمان فرمود: «دجال چنان فریاد می‌زند که شرق و غرب جهان از جن و انس و شیاطین صدای او را می‌شنوند. او چنین فریاد می‌زند:« دوستان من، به سوی من بیایید! من کسی هستم که آفریدم، هر چیزی را در جای مناسب خود قرار دادم و هدایت نمودم. من پروردگار بزرگ شما هستم.» سپس فرمود:« او دشمن خداست و دروغ می گوید. او مثل همه آدم‌ها غذا می خورد و راه می رود، در حالی که پروردگار شما اعور (یک چشمی) نیست، غذا نمی خورد، راه نمی رود و هرگز نابود نمی‌گردد.» 📚عصر ظهور_علامه کورانی برگرفته از پایگاه ماوراءالطبیعه بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
📚 👈 رحمت واسعه خداوند، فرمان می دهد مردی را به سوی آتش جهنم ببرند. وقتی یک سوم از راه را می رود، باز می گردد و نگاهی به پشت سر می کند. چون نصف راه را می رود باز نگاهی به عقب می کند. وقتی دو سوم راه را طی می کند، بر می گردد و نگاهی دیگر به پشت سر می نماید. خداوند می فرماید: او را باز گردانید! خداوند از او می پرسد: چرا به عقب نگاه می کردی؟ مرد در جواب می گوید: وقتی یک سوم راه را رفتم به یاد آوردم که تو فرمودی: «وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ: و خدای تو بسیار آمرزنده و بی‌نهایت دارای کرم و رحمت است» و با خود گفتم شاید تو مرا بیامرزی! چون نصف راه را رفتم، به یاد سخن تو افتادم که فرمودی: «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ: و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟» و گمان کردم که مرا می آمرزی! وقتی دو سوم راه را پشت سر گذاشتم، به یاد قول تو افتادم که فرمودی: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ: بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد» و طمع من در آمرزش تو زیاد شد. در این هنگام خداوند می فرماید: برو که تو را آمرزیدم. 📗 ✍ علی میرخلف زاده گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ داستان بسیار زیبا از یک و 🌼🍃شبی دخترک مسلمان از نیویورک امریکا از دانشگاه به سمت خانه می رفت که پس از مدتی متوجه شد مردی با ژاکت کلاه دار که سعی در پنهان نمودن چهره اش مینمود او را تعقیب می کند. 😥🌼🍃دختر بسیار وحشت زده بود و شروع کرد به خواندن آیت الکرسی و به الله سبحان و تعالی توکل کرد... الحمدالله بخیر گذشت و دختر به سلامت به خانه رسید. 🌼🍃 ولی فردای آن شب در اخبار شنید که دیشب به دختری در همان محل و همان ساعت تجاوز شده و جسد دختر را در میان دو ساختمان پیدا نموده اند. 🌼🍃 پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد بوده و یا چیزی دیده به اداره پلیس برود تا قاتل را شناسایی کنند. 🌼🍃 دختر به اداره پلیس رفته و ماجرا را به پلیس گفته و از بین مردهایی که صف کشیده بودند از پشت آینه قاتل شناسایی کرد. 🌼🍃پلیس از قاتل می پرسد که در آن شب یک دختر با حجاب را تعقیب میکردی چرا به او حمله نکردی؟ 🌼🍃 قاتل گفت من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه میرفتند. 🌼🍃الله اکبر این است عظمت توکل به خداوند. گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💢 رفتار امام علی (ع) با خشمگین شدن امیر المومنین علیه السلام به خاطر بدگویی از ایرانیان مسلمانانِ کوفه نه تنها به دید مثبت به ایرانیان نمی نگریستند، بلکه به آن حضرت می کردند، که چرا با ایرانیان رفتار مهربانانه دارد، و لذا آنها به گونه ای از این رفتار حضرت، سوء استفاده می کردند. علامه مجلسی به نقل از الغارات می نویسد: عباد بن عبد اللّه اسدى گويد: روز آدينه اى در مسجد بودم و على (ع) بر منبرى ساخته از آجر سخن مى راند و صعصعة بن صوحان هم در آنجا بود. اشعث به مسجد آمد پاى بر سر مردم مى نهاد و پيش مى رفت. پس گفت:يا امير المؤمنين اين موالى سرخ روى بر ما غلبه يافته اند و تو خود مى بينى. و ابن صوحان گفت: امروز معلوم خواهد شد كه عرب را چه پايه و منزلت است؟ علی(ع) در حالی که بود فرمود: «چه كسى مرا از دادن به اين مردم ستبراندام (شکم گنده) كه تا نيمروز بر بستر خود مى غلتند معذور مى دارد در حالى كه قومى براى شب زنده دارى از بستر خود تهى مى كنند؟ مرا مى گويى كه آنان را طرد كنم و از ستمكاران گردم»  سپس این گونه ادامه داد: قسم به آن که دانه را شکافت و آدمی را آفرید از محمد(ص) شنیدم که می فرمود: به خدا آنان شما [عربها] را خواهند زد تا به دين بازگرديد همچنان كه شما ايشان را در آغاز مى زديد تا به دين درآيند. مغيره ضبّى گويد: على (ع) به موالى علاقه مى ورزيد و به آنان بود ولى عمر از آنان بيزار بود و دورى مى كرد.  در این جا نه تنها از ایرانیان دفاع می کند، بلکه آنان را از حافظان اسلام دانسته، که روزی به خاطر بازگرداندن به اسلام با آنها درگیر خواهند شد و در این کار خود موفق خواهند بود؛ یعنی تجدد اسلام از طریق ایرانیان است. امام علی(ع) ملاک احترام به ایرانیان را تلاش آنها به خاطر خدا و از اسلام ذکر کرده است 📚سفینة البحار، ج 2، ص 693؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 284؛ بحارالانوار، ج 41، ص 118  گل نرگس: محمد: یــا ضــامــن آهــو 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza