eitaa logo
حوزه علمیه الزهرا سلام الله علیها یزد
585 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
640 ویدیو
247 فایل
اطلاع رسانی و اخبار و اطلاعیه ها ارتباط با مدیر کانال: @mobasheranghadir لطفا در انتشار مطالب کانال در پیام رسانها و فضاهای مختلف مجازی یاری گر ما باشید.🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣ 💐بانو ام وهب همسر عبدالله بن عمر کلبی💐 اوهمسر عبدالله بن عمير كلبي است. 🌸🌸 وقتي همسرش تصميم خود را مبني برپيوستن به حسين (علیه السلام) اعلام مي‌كند،🌱🌱 او مي‌گويد: «راه خير و درست همين است، مرا هم همراه خود ببر. »🌼🌼🌼 عبدالله و‌ام وهب (همسرش) در فضاي خفقان آور نظامي و امنيتي كوفه و راه‌هاي منتهي به كربلا، 🍂🍂 شبانه، از بيابان‌ها خود را به اردوي امام حسين (علیه السلام) رساندند🐎🐎 و به ياري امام شتافتند. ☘☘ عبدالله از طائفه عليم بود. 🍃🍃 همسرش، زني دلير و مبارز و با غيرت و شهامت بود. 🌸🌸🌸 به نقل از مورخان، مادر عبدالله نيز به همراه آنان به كربلا رفت.🌻🌻
⃣1⃣ 💐بانو سكينه دختر امام حسين (علیه السلام)💐 سكينه به همراه مادرش رباب و برادر شش ماهه اش علي اصغر در كاروان عاشقان ره مي‌سپرد تا به كربلا رسيد.🌸🌸🌸 بار غم‌ها در كربلا، سكينه را فشرد. 💔💔 شهادت برادر شيرخوارش او را چنان از خود بي خود كرده بود😭😭 كه در لحظات وداع پدر، خاموش و لب فرو بسته، به نقطه اي چشم دوخته و گفتي روح از بدنش جدا شد.😳😳 امام (علیه السلام) وقتي دختر خود را چنين ديد، در مقابلش بر زمين نشست ☘☘ و دست هايش را در ميان دستان خسته اش گرفت 🤝🤝 و او را به شكيبايي دعوت نمود 😔😔 و صورتش را غرق بوسه😘😘 وداع كرد و به ميدان برگشت. 🐎🐎 در پايان كار عاشورا، كه امام به زمين افتاد و اسبش 🐎🐎بدون صاحب به خيمه‌ها برگشت، سكينه با فرياد و ناله، جلو اسب دويد و بانوان ديگر از خيمه‌ها بيرون آمدند🍂🍂🍂🍂
⃣2⃣ 💐بانو ام الثغر 💐 نامش «خوصا» دختر عمرو بن عامر كلابي است.🌸 ابوالفرج در مقاتل الطالبين گويد: عقيل بن ابي طالب (برادر امام علي (ع) ) او را تزويج كرد 💍💍 و جعفر از او متولد گرديد. 🌺🌺 اين مادر و پسر هر دو در كربلا حضور داشتند 🍂🍂 و جعفر در ركاب امام حسين (علیه السلام) به شهادت رسيد.🌹🌹
⃣3⃣ 💐بانوصفيه (دختر عبدالله عفيف)💐 زينب (سلام الله علیها) در مجلس ابن زياد، با سخنان آتشين خود، شادي ابن زياد را به ماتم و عزا مبدل ساخت 🍂🍂 و ماهيت پست و پلشت عبيدالله بن زياد را افشا و آبرويش را در جمع منافقان كوفه، لگدمال كرد.🍁🍁 لذا ابن زياد براي جبران اين شكست، به مأموران خود دستور داد تا مردم را در مسجد كوفه جمع كنند.📣📣 همه در مسجد جمع شدند.🌱🌱 ابن زياد بالاي منبر رفت و گفت: «سپاس خدايي را سزاست كه حق و اهل آن را پيروز گردانيد. ☘️☘️ اميرالمؤمنين يزيد و حزب او را ياري كرد و دروغ گو، حسين بن علي و ياران او را كشت. »😡😡😡 ناگاه از ميان جمعيت صدايي در مسجد پيچيد و سكوت سنگين مسجد را در هم شكست: «اي پسر مرجانه، دروغ گو و فرزند دروغ گو، تويي و پدرت و كسي كه تو را به حكومت عراق فرستاده و پدرش.🍂🍂 آيا پسران پيغمبر را مي‌كشيد و دم از راست گويي مي‌زنيد؟ »🌼 شرنگي دردآلود بر كام ابن زياد نشست و تلخي كشنده اي وجود منفور او را در خود گرفت و سكرات لحظات گذشته را از سرش پراند.🌺🌺 مگر او همه فريادها را خاموش نكرده بود؟ مگر به دستور او سرهاي بي تن كشتگان را براي ايجاد وحشت و رعب، در كوچه و بازار نگردانده بودند؟😢😢 پس اين صداي كيست كه بي هيچ رعب و وحشتي، بر سر او فرياد مي‌كشد؟ 😳😳 همه مردم كوفه اين فرياد زننده را مي‌شناختند. 🌺🌺 او عبدالله بن عفيف الازدي بود.🌿🌿 پيرمردي كه دوست و يار علي (علیه السلام) بود. 🌷🌷 يك چشمش را در جنگ جمل از دست داده بود و چشم ديگرش را در جنگ صفين🌹🌹