eitaa logo
گفتارهای فلسفه سیاسی (یزدانی مقدم)
183 دنبال‌کننده
188 عکس
4 ویدیو
11 فایل
گفتارهایی درباره فلسفه سیاسی فلسفه سیاسی اسلامی فلسفه سیاسی علامه طباطبایی
مشاهده در ایتا
دانلود
☑ گفت‌وگو روزنامه فرهیختگان با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدرضا یزدانی‌مقدم درباره «چیستی و جایگاه عدالت در حکمت متعالیه» . . . علامه طباطبایی که از فیلسوفان صدرایی معاصر ما بودند چند اصطلاح به‌کار می‌برند که به‌نظر می‌رسد پیامدهای مهمی به‌دنبال دارند. یکی از این اصطلاحات حکومت اجتماعی دینی است که ایشان منظور خود از این اصطلاح را توضیح می‌دهند. از نظر ایشان حکومت اجتماعی دینی حکومتی است که به فکر مردم است، برای مردم کار می‌کند و مردم در آن نظر می‌دهند. خب این تعریف تبعاتی دارد، اگر ما بخواهیم یک حکومت اجتماعی دینی داشته باشیم که در آن به اقشار پایین‌دست جامعه با آن تفصیلی که هست توجه کنیم، باید بگوییم حکومت متعهد است که احکام اسلام را پیاده کند و اجتماع هم نظارت می‌کند. برای اعمال نظارت اجتماعی، به‌خصوص در شرایط کنونی، چاره‌ای نیست جز اینکه یک توازن قوا میان نظام سیاسی و اجتماع باشد، یعنی نمی‌توانیم بگوییم دست اجتماع از اطلاعات و شفافیت کوتاه باشد و هر آنچه دولت دیکته کند، مردم و اجتماع بپذیرند. خب این شکل از حکومت، نه حکومت اجتماعی است و نه حکومت اجتماعی دینی. نه در سنت پیامبر(ص) ما بوده و نه می‌توانیم بگوییم که چنین چیزی مطلوب است. پس ما اگر بخواهیم اجتماعی‌بودن دولت متعالیه را مدنظر قرار دهیم، چه‌کار باید بکنیم؟ باید این امکانات لازم را برای نهادهای اجتماعی فراهم کنیم. متن کامل گفتگو پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی @cpt_isca 🌍🇮🇷
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه‌ی (جهاد) داده شده است؛ زیرا مورد ستم قرار گرفته‌اند و قطعاً خدا بر یاری آنان بسیار تواناست. حج - ۳۹
پاسخ به پرسش دوستان 👆
نوجوانی ساده بودم تازه هفده ساله بودم
شاد و خرم چست و چابک جان به کف بنهاده بودم
عشق میهن در سرم بود جامه‌ی خاکی تنم بود
قدّ رعنا مثل یک سرو تیز پنجه همچو یک ببر
می‌پریدم چون پرنده همچو آهویِ دونده خصم دون در روبرویم حفظ میهن آبرویم
یادم آید آن زمانه دشمن آمد پشت خانه در لب اروند، یاران ماه بهمن بود و باران
نهر پر از آب و قایق مملو از مردان عاشق یاد مولا بود آن شب به چه زیبا بود آن شب
زیر نخلستان خرما لشکری آماده، شیدا عده‌ای تنها به سجده عده‌ای یک جا نشسته
چون ندا آمد که برپا جملگی گشته مهیّا جنگ و غوغا بود آن شب شور برپا بود آن شب
دل زدم دریا چو یک بط در نوردیدم لب شط دامن تاریکی شام سرخ شد از تیر رسّام
خیس آب این جامه و تن بر سرم باران آهن آب و دشمن در دو سویم کل دنیا رو برویم
بر سر شیران ایران ریخت ترکش همچو باران در غروب آمد سیاهی گازهای شیمیایی