eitaa logo
اشعار حاج محمد یزدخواستی
220 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔰 اشعار مداحی‌های حاج محمد یزدخواستی 🔹کانال اطلاع رسانی: @hajmohammadyazdekhasti
مشاهده در ایتا
دانلود
@yazdekhasti_matn امام حسین علیه السلام نورتو جلوه گر نور خدا عشق تو محشر و منشور خدا والقمر گفته اگه سوره ی شمس شک ندارم تویی منظور خدا در شأن ایثارت روز ازل فرموده خالق عز و جل هستی توی آسمون و زمین بی مثل یا ابالاحرار سیدالابرار افضل الاذکار ابی عبدالله عشق بی تکرار دلبر و دلدار کعبه سیار ابی عبدالله یا اباعبدالله بند2⃣ @yazdekhasti_matn از ازل عاشق تو بوده خدا لطف تو رحمت مشهودِ خدا ارجعی گفته اگه سوره ی فجر شک ندارم توئی مقصودِ خدا در شأن عشقت بسه این کلام قال نبی و علیه السلام احب الله من احب الحسین والسلام خیر مطلوبین خیرمحبوبین خیرمرغوبین ابی عبدالله خیر منظورین خیرمذکورین خیر منصورین ابی عبدالله یا اباعبدالله بند3⃣ بندگیت سوره ی توحید خدا راه تو مورد تایید خدا از پناه گفته اگه سوره ی کهف شک ندارم که تو رو دیده خدا در شأن زیارت کربلا قال علی بن موسی الرضا زائرت همنشین توی عرش با خدا محور ایمان محضر قرآن مشعر عرفان ابی عبدالله آخر احسان مظهر رضوان سرور خوبان ابی عبدالله یا اباعبدالله @yazdekhasti_matn
امام حسین و کربلا @yazdekhasti_matn دل تو دلم نیست دیگه چه جور بگم بی‌تابم دوباره خواب دیدم که تو حرم اربابم یه گوشه از صحن تو رو به ضریح ایستادم چه لحظه‌ی خوبی بود به تو سلام می‌دادم به تو سلام میدم حسین، به روم نیار چقدر بدم نمیشه باورم یه سال، شد و حرم نیومدم « جانم حسین، جانانم حسین » ----------------------- خونه‌ی امّید من شده همین هیئت‌ها به قاب عکس گنبد خیره میشم ساعت‌ها دلم پر از تشویشه میزنه قلبم بدجور حال دلم خوب میشه با یه سلامم از دور به تو سلام میدم حسین، به روم نیار که بی‌وفام همیشه هرکجا برم، میگم که نوکر شمام « جانم حسین، جانانم حسین » ----------------------- آبرومو پیش تو آقا گرو میذارم از خوشی‌های دنیا من غمتو دوست دارم آبروی این نوکر دونه دونه اشکاشه موقع جون دادن کاش دستم رو سینه‌م باشه به تو سلام بدم حسین، که بشنوم جوابمو روز قیامت به خودت، بدن حساب کتابمو « جانم حسین، جانانم حسین » @yazdekhasti_matn سیدمحمدحسن احمدی
@yazdekhasti_matn دوباره با قلب بی قرارم درگیرم تا کی باید باشه این جدایی تقدیرم سر اومده طاقتم دیگه از این دوری منو ببر کربلا که دارم می میرم یه ساله لبریز غمم یه ساله دور از حرمم (یه ساله دور از حرمم) دوباره چشمام برا زیارت گریونه دارم میشم از غم جدایی دیوونه بد دردیه دوری از کسی که دنیاته... هرکی یه بار رفته کربلا خوب می دونه فدای لطف و کَرَمت منو ببر تا حرمت (منو ببر تا حرمت) حرم تموم آرزوی این دنیامه حتی تو خواب دیدنش قشنگه رویامه ندیده خِیر اون کسی که دور از تو بوده اونی که کرببلا نرفته ناکامه گدا داره جون می کَنه دلم داره پر می زنه (دلم داره پر میزنه) @yazdekhasti_matn ✍بهمن عظیمی
@yazdekhasti_matn یارقیه به مهربونیت/ ندیدم جایی الحق و الانصاف ای بانو/ تو بی همتایی با عمر کم الگوی زنها/ی عالم هستی شانت بالاتر از این حرفاست/ مث زهرایی ای دختر شاه عصمت الله رقیه ای نور چشم حضرت ماه رقیه تا قلب ارباب بهترین راه رقیه وصف تو مثل زهرا انا اعطینا داره پرچمت مثل قرآن روی سرم جا داره مولاتی یا رقیه بند2⃣ بیشتر از هرکس تو در حقم محبت کردی این رو سیاهو پیش بابات وساطت کردی از دست کوچیک تو دارم همه دنیامو بی منت هرچیزی که خواستم اجابت کردی ای منشا شور سر مستور رقیه ای حرم تو بیت المعمور رقیه نور علی نور علی نور رقیه ذکر تو یا رقیه همه ی آرامشم زندگی بی تو باشه دورش رو خط میکشم مولاتی یارقیه بند3⃣ بعد از عاشورا جنگیدی پا به پای زینب گریه های تو شد مثل خطبه های زینب واسه زینب مثل عباسی برای بابات جانم به تو پرچمدار کربلای زینب سایه سرم بال و پرم رقیه درداتو به جونم میخرم رقیه نقش نگین انگشترم رقیه تو مکتب انتظار تویی صاحب رساله ای سرباز ولایت مجاهد سه ساله مولاتی یارقیه شعر و سبک: امیر آهمند و احسان نوری @yazdekhasti_matn ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ https://t.me/tekyenokari
ادامه مطالب حضرت رقیه سلام الله علیها @yazdekhasti_matn در بیابان بابت دردها و فشار ها نازدانه اباعبدلله ع گریه میکرد و بهانه بابا گرفته بود يكي از دشمنان چون آن فرياد ضجه را شنيد، به رقيه گفت: «اسكتي يا جاريه! فقد آذيتني ببكائك»؛ اي كنيز! ساكت باش، زيرا من با گريه تو ناراحت مي شوم. آن ناز دانه بيشتر اشك ريخت. و ديگر بار آن موكل گفت: «اسكتي يا بنت الخارجي»؛اي دختر خارجي! ساكت باش. حرفهاي زجر دهنده آن مزدور، قلب دختر امام را شكست. رو به سر پدر نمود و گفت: «يا ابتاه قتلوك ظلما و عدوانا و سموك بالخارجي»؛اي پدر! تو را از روي ستم و دشمني كشتند و نام خارجي را هم بر تو گذاردند. پس از اين جمله ها، موكل غضب كرد و با عصبانيت، رقيه را زا روي شتر گرفت و از بالا بر روي زمين انداخت. (ناسخ التواریخ و معالی السبطین) ۲- هنگامی که کاروان اهل بیت میخواست از شام خارج شود اهل شام با حال خجالت و عزا آنان را مشایعت می نمودند یک وقت حضرت زینب سر از محمل بیرون آورد و فرمود اگر ما را خارجی خواندید رفتیم و اگر در خرابه جای دادید رفتیم ای زنان شان یک امانتی از ما در این خرابه مانده جان شما و جان این امانت گاه گاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش به پاشیده چراغی روشن کنید (ریاض القدس ج ۲) ۳- پس از بازگشت کاروان به مدینه زنان مدینه نزد حضرت زینب می آمدند و حضرت از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف می نمود و آنها می گریستند تا حضرت زینب به یاد خرابه شام و حضرت رقیه می افتاد می فرمود: اما مصیبت شهادت رقیه در خرابه شام کمرم را خم نموده مویم را سفید کرد .....(ناسخ التواریخ) ۴-سر پدر را که دید فرمود یا ابتاه لیتنی کنت لک الفداء لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاء یا ابتاه لیتنی و سدت الثری ولا اری شیبک مخضبا بالدماء ، بابا جان کاشکی من فدای تو می ‏شدم پدر جان کاش کور می ‏بودم ای کاش در زیر گل فرو می ‏رفتم و محاسن تورا غرق خون نمی ‏دیدم. )مقتل الحسین آیت الله ذهنی) @yazdekhasti_matn
مطالب شب پنجم @yazdekhasti_matn -در صلوات خاصه ی امام حسن و امام حسین ع درمورد اباعبدلله میگه أَشْهَدُ مُوقِنا أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهِیداً شهادت میدم مظلومانه کشتنت...بالاترین مصیبت هاست مصیبت اباعبدلله ع مصیبت ما اعظمها... اما در مورد امام مجتبی حرفی میزنه که جگرت میسوزه...شب پنجمه شب گل پسرای امام حسنه با همه مظلومیت امام حسین ع این جمله درموردش گفته نشده چه جمله ای؟ درمورد امام مجتبی ع اومده أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوما وَ مَضَیْتَ شَهِیدا یعنی شهادت میدم مظلوم زندگی کردی....چرا؟...پاسخش تو مدیدنه س... بمیرم مظلوم زندگی کردی... یه دوبیتی بگم و خلاص در خانه شدم کینه ی همسر دیدم مسجد رفتم طعنه به حیدر دیدم از مسجد و خانه که برون می رفتم در کوچه شدم قاتل مادر دیدم 2- سید بن طاووس میگه : فَخَرَجَ عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ... عبدالله اومد بیرون وهُوَ غُلامٌ لَم یُراهِق ... هنوز نابالغ بود ... مِن عِندِ النِّساءِ...بیرون آمد از بین زن ها... یَشتَدُّ...میدوید...خودشو خلاص میکرد... حَتّى وَقَفَ إلى جَنبِ الحُسَینِ علیه السلام... یهو اومد وسط قتلگاه، کنار امام حسین ایستاد... بعد از اینکه خودشو رسوند کنار امام حسین فَلَحِقَتهُ زَینَبُ ابنَةُ عَلِیٍّ ... زینب تا کجا دوید؟تا کجا اومد جلو عبدالله رو برگردونه... فَأَبى وَامتَنَعَ امتِناعاً شَدیداً... عبدالله مقاومت کرد،با زینب برنگشت.فقط یه صدا زد: وَاللّهِ لا افارِقُ عَمّی... من از عمو جدا نمیشم فَأَهوى بَحرُ بنُ كَعبٍ إلَى الحُسَینِ علیه السلام بِالسَّیف... این ملعون شمشیر رو به نیت امام حسین علیه السلام بالا آورد ، دستشو کشید همۀ قدرتش رو جمع کرد ... خواست شمشیرو پایین بیاره اول یه صدا شنید: یه نوجوونی فریاد زد: ویلَكَ یَا بنَ الخَبیثَةِ...ای فرزند زن ناپاک! أتَقتُلُ عَمّی؟میخوای عموی منو بکشی؟! نمیذارم .... فَضَرَبَهُ بِالسَّیفِ شمشیر فرود امد فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِیَدِهِ... دستُ حمایل کرد به عمو نخوره ... فَأَطَنَّها إلَى الجِلدِ... فَإِذا یده مُعَلَّقَةٌ دست قطع شد ... از پوست آویزان شد اینجا یا باید عمو رو صدا میزد یا عمه رو یا پدرش رو اما مقتل چیز دیگه میگه تا شمشیر به بازو خورد فَنادَى الغُلامُ...بچه صدا زد: یا اُمّاه ... مادر ... مادر سوال من اینه چرا زهرا رو صدا زد؟.... 3- وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد الله فریاد زد: عمو جان. ابا عبد الله علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود:((یَابنَ اَخِی اِصبِر عَلی ما نَزَلَ بِکَ وَ اِحتَسِب فی ذلِکَ الخَیر فَاِنّ اللهَ سَیُلحِقُکَ بِابائِکَ الصّالحین،برسول الله صلی الله علیه وآله و علی و همزه و جعفر و حسن صلوات الله علیهم اجمعین)) ای پسر برادرم بر این ظلم صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد. الان بعد این همه سال یتیمی به بابات میرسی عزیزم... 4- مقاتل نوشتن همین طور که داشت جون میداد حرمله تیری به گلوش زد....یا حسین...فرماه حرمله بن کاهل اسدی فذبحه وهو فی حجر عمه الحسین... اخرین تیرشو به عبدلله زد... دو نفر در اغوش حسین تیر خوردن ...یکی عبدلله یکی علی اصغر... دوتاشو هم حرمله زد..هردو هم به گلوشون خورد 5-هیچ جا ندیدم نوشته باشن بدن عبدلله به خیمه برگشت...توی گودال موند بدنش.. سه تا بدن برنگشت...یکی بدن عبدلله...یکی بدن عباس ....یکی هم بدن اباعبدلله.... یه بدن هم برگشت ولی تو خیمه نرفت ...علی اصغر رو برد پشت خیمه ها.... عبدلله توی گودال موند ....یعنی چی...یعنی وقتی اسبارو نعل تازه زدن...عبدلله توی گودال بود... 6-لحظه ی اخر حسین ع رو فقط عبدلله دید...مثل پدرش که تنها شاهد کوچه بود... قیاس طرماح با حضرت عبدلله ع در وقت شناسی عهد ما از روز اول با حسین و با حسن ذکر ما تا روز آخر یا حسین و یا حسن با محرم کربلایی شد دل ما شب به شب روضه خواندیم از حسین، اما حسن... اما حسن... روضه خوان غربتش شب های خاموش بقیع بی کس و تنها حسین و بی کس و تنها حسن بی قرار قصه های کوچه و دیوار و در رازدار غصه های مادرش زهرا حسن میفرستد قاسم و عبداللهش را با حسین تا بگیرد کربلا هم حُسن دیگر با حسن شاعر: محمد مهدی سیار دو بیتی حضرت عبدالله برای ترک سر، آماده بودم از اوّل دل به مهرت، داده بودم عموجان بر سرم، منّت نهادی من از قاسم، عقب افتاده بودم دو بیتی ز خون، گلرنگ شد آیینۀ تو فروشد نیزه، بر گنجینۀ تو الهی کور گردم تا نبینم زند قاتل، لگد بر سینۀ تو استاد سازگار @yazdekhasti_matn
@yazdekhasti_matn کوچک‌ترین دلیر پس از شیرخواره بود طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود هرچند که اجازۀ جنگاوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود از اینکه رفته‌اند همه داشت می‌شکست از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود دستش به دست عمه و چشمش پی عمو در جست و جوی یافتن راه چاره بود چون دید شاه کشور جان‌ها چنین غریب در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود خود را به آستانۀ جسم عمو رساند جسمی‌که زخم‌هاش فزون از شماره بود عباس‌وار دست به دستان تیغ داد و یک سه‌شعبه در پی ذبحی دوباره بود در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود در خیمه‌ها اگر که نمی‌رفت شاهد دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود @yazdekhasti_matn