🌴 #یازینب...
دلم خونه خونه دلم تنگه تنگه هنوز داره یك شب با بچه ات میجنگه تو موهام پر از خورده سنگه..😭 دلم خ
چی شده دخترم...
بابا یه شب بزرگترها بچه هاشون رو آوردند،دامن بچه هاشون رو پر ازسنگ كردند، یه عده ای هم بچه هاشون چوب دستشون بود،بزرگترهاشون كف میزدند،ریختند تو خرابه، بچه هاشون اینقدر بچه های مارو زدند....😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
چی شده دخترم... بابا یه شب بزرگترها بچه هاشون رو آوردند،دامن بچه هاشون رو پر ازسنگ كردند، یه عده ای
تو چیكار كردی خانوم جان،
همه ما پشت عمه مون سنگر گرفتیم😭
من كه نمیتونستم فرار كنم پاهام زخم بود،خمیده خمیده میلنگیدم، عمه ام گوشه ی خرابه همه ی ما رو نگه داشت،اما از لابه لای دستا همینطوری چوب و سنگ رد میشد،عمه ام زخمی شد😭
بابا جون سه ساله منو دیدی ، الان منو ببینی نمیشناسی عجیب نیست، عمری با عمه ام زینب زندگی كردی اگه الان چشات رو وا كنی عمه ام رو نمیشناسی😭
ای وای بابا، ای وای بابا...😭
#امام_حسین #اربعین
🌴 #یازینب...
تو چیكار كردی خانوم جان، همه ما پشت عمه مون سنگر گرفتیم😭 من كه نمیتونستم فرار كنم پاهام زخم بود،خ
بابا جان..😭
دلخورم از شام آهم را تماشا کردهاند
چشمهی چشم مرا از گریه دریا کردهاند😭
سخت بابا به غرور دخترت بر خورده است
با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کردهاند😭
کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی
خیلی از این بدترش را بد دهانها کردهاند😭
هر کجا در راه افتادم سرم آوردهاند
با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا سلام الله علیها کردهاند...😭
🌴 #یازینب...
بابا جان..😭 دلخورم از شام آهم را تماشا کردهاند چشمهی چشم مرا از گریه دریا کردهاند😭 سخت بابا به
امام زمان معذرت میخوام...😭
صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشت دست
هق هقم را از سر لج سخت دعوا کردهاند😭
آه، دندان های من یک در میان افتادهاند
بی هوا تا آستین غیظ بالا کردهاند😭
تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند
از سر نو از خدا مرگم تمنّا کردهاند😭
ریشه ریشه فرش سرخ گیسوانم ریخته
بر سرم با پا یهودیها تقلّا کردهاند😭
حسین....😭
🌴 #یازینب...
امام زمان معذرت میخوام...😭 صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشت دست هق هقم را از سر لج سخت دعوا کردها
بابا حسینم ..😭
شامیان ناز یتیمانه نمیدانند چیست!
غیر اَخم و قهر و تندی کاری آیا کردهاند😭
دخترت را زَجر کُش کردند هرزه چشمها
غربتم را سنگ و خاکستر تسلّیا کردهاند😭
خوب شد بابا عمو با ما نیامد توی کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کردهاند😭
مهربان من رفیق تازه پیدا کردهای
خیزرانها بر لب تو جشن بر پا کردهاند😭
زیور آلات حرم بازیچه های دختران
چند سر اسباب بازی پسرها کردهاند😭
حسین...😭
🌴 #یازینب...
بابا حسینم ..😭 شامیان ناز یتیمانه نمیدانند چیست! غیر اَخم و قهر و تندی کاری آیا کردهاند😭 دخترت ر
از شعر بیایم بیرون 😭
امام زمان عج غلط کردم 😭
خدارو شکر روضه خانم رقیه سلام الله علیها را هرکسی را راه نمیدن ،منم تند تند میفرستم ، خدا کنه نفهمید چی گفتم...😭
یكی از روضه خوانها میگه یه سئوال ذهن من رو مشغول كرده بود،ایشون میگه من همش ذهنم مشغول بود،چرا وقتی حضرت رقیه سلام الله علیها از ناقه افتاد داد نزد این كاروان متوقف بشه😭
شتر كه سرعتی نداره. میگه یه روز دختر بچه ام از رو بلندی به شكم رو زمین افتاد،نفسش یه چند لحظه بند اومد،من گریه شدم خانمم گفت:چیزی نشده چرا گریه میكنی؟
گفتم من جواب روضه ام رو گرفتم،حالا فهمیدم چرا داد نزد....😭
وای رقیه جانم😭
آخ حسین...😭
كاش زجر من و اینقدر رو خار نكشونه
آخه عموم رو نیزه ها نگرونه
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده..😭
یكی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیراهن سیاه تنم كردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا كجا میری،
گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره،
گفتم:شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها است...😭
🌴 #یازینب...
یكی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیراهن سیاه تنم كردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داش
گفت: بابا رقیه كیه؟
گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟
گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،
گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت كن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا كه من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد كنارم؟
با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟
گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میكنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میكنه؟
گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه كفش پاش نبوده؟
گفتم نه كفش نداشته،كفشاشو غارت كردن، كفشاشو دزدیده بودند...😭
فدات بشم خانم جان😭
🌴 #یازینب...
گفت: بابا رقیه كیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خو
گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام كردی تو😭
گفت:آره برو. من خداحافظی كردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره كرد، نشستم دم در شروع كردم به گریه كردن،گفت:بابا كفشاشو غارت كردن، چرا باباش بغلش نمیكرد، بابا من اون روز كفشم گم شده بود تو بغلم كردی بابا، چرا باباش بغلش نكرد.😭
حسین...😭