🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل نهم..( قسمت ۱)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
همدان خیلی با قایش فرق می کرد. برایم همه چیز و همه جا غریب بود. روزهای اول دوری از حاج آقایم بی تابم می کرد. آن قدر که گاهی وقت ها دور از چشم صمد می نشستم و های های گریه می کردم. این سفر فقط یک خوبی داشت. صمد را هر روز می دیدم. هفته اول برای ناهار می آمد خانه. ناهار را با هم می خوردیم کمی با بچه ها بازی می کرد. چایش را می خورد می رفت تا شب. کار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خراب کاری منافقین و تروریست ها. صمد با فعالیت های گروهک ها مبارزه می کرد کار خطرناکی بود. آمدن ما به همدان فایده دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل می دانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا می خواستند دکتر بروند به امید ما راهی همدان می شدند با این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم. یک ماه که گذشت. تیمور برادر صمد آمد پیش ما. درس می خواند. قایش مدرسه راهنمایی نداشت. اغلب بچه ها برای تحصیل می رفتند رزن که رفت و برگشتش کار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعا کارم زیاد شده بود. زحمت بچه ها، مهمان داری و کارهای روزانه خسته ام می کرد. آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود. تیمور نشسته بود داشت تکالیفش را انجام می داد که صدای زنگ در بلند شد. تیمور رفت و در را باز کرد. از پشتپ نجره توی حیاط را نگاه کردم برادر شوهرم ستار بود. داشت با تیمور حرف می زد. کمی بعد تیمور آمد لباسش را پوشید و گفت: من با داداش ستار می روم کتاب و دفتر بخرم. با تعجب گفتم: صمد که همین دیروز برایت کلی کتاب و دفتر خرید. تیمور عجله داشت برای رفتن. گفت: الان بر می گردیم. شک برم داشت،گفتم: چرا آقا ستار نمی آید تو. همین طور که از اتاق بیرون می رفت، گفت: برای شام می آییم.دلم شور افتاد. فکرکردم یعنی اتفاقی برای صمد افتاده. اما زود به خودم دلداری دادم و گفتم: نه طوری نشده حتما ستار چون صمد خانه نیست خجالت کشیده بیاید تو حتما می خواهند اول بروند دادگاه صمد را ببیند و شب با هم بیایند خانه. چند ساعتی بعد نزدیک غروب دوباره در زدند این بار پدر شوهرم بود با حال و روزی زار و نزار. تا در را باز کردم پرسیدم: چی شده؟! اتفاقی افتاده؟ پدر شوهرم با اوقاتی تلخی آمد و نشست گوشه اتاق. هر چه اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده راستش را نگفت می گفت: مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! دلم برای بچه هایم تنگ شده آمده ام تیمور و صمد را بینم.
باید باور می کردم؟! نه باور نکردم اما مجبور بودوم بروم فکری برای شام کبنم. دلهره ای افتاده بود به جانم که آن سرش نایپدا. توی فکرهای پریشان و ناجور خودم بودم که دوباره در زدند به هول دویدم جلوی در. همین که در را باز کردم، دیدم یک مینی بوس جلوی در خانه پارک کرد و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان و برادر شوهر و اهل فامیل دارمد از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا رفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار کردم بگویندچه اتفاقی افتاده کسی جواب درست و حسابی ندادند.همه یک کلام شده بودند: صمد پیغام فرستاده بباییم سری به شما بزنیم. باید باور می کردم اما باور نکردم. می دانستم دارند دروغ می گویند اگر راست می گفتند پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود تیمور با برادرش کجا رفته؟! چرا هنوز برنگشتند. این همه مهمان چطور یک دفعه هوای ما را کردند. مجبور بودم برای مهمان هایم شام بپزم. رفتم توی آشپزخانه غذا می پختم و اشک می ریختم. بالاخره شام آماده شد. اما خبری ز صمد و برادرهایش نشد. به ناچار شام را آوردم. بعد از شام هم با همان دو دست لحاف و تشکی که داشتیم جای مهمان ها را انداختم. کمی بعد، همه خوابیدند. اما مگر من خوابم می برد منتظر صمد بودم از دل آشوبه و نگرانی خوابم نمی برد تا صدای تقه ای می آمد از جامی پریدم و چشم می دوختم به تاریکی توی حیاط اما نه خبری از صمد بود نه تیمور و ستار.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#سیره_شهدا
اهل مطالعه و رفیق کتاب بود. به هر خانه و پیش هر دوست و آشنایی می رفت ، اول کتابی هدیه میکرد.
او از تازه های کتاب با خبر بود. کتاب های مناسب کودکان و نوجوانان را نخست خودش مطالعه می کرد و بعد به خانه ما می آورد و با زمینه سازی می گفت که ، بهتر است چه کتابی را بخوانید.....
#شهیداسماعیل_دقایقی
📕 ستارگان خاکی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#وصیت_شهید
تنها راه سعادت رسیدن به بندگی خداست ، بندگی او در اطاعت اوامرش و ترک نواهی او می باشد،
تمام دستورات اسلام فرمانبرداری از خدا و نافرمانی از شیطان می باشد...
#شهیدمصطفی_ردانی_پور
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
❣صدقه از مال کم نمیکند !
🌼❣مردی گوسفندی🐐 را از کامیون پایین می آورد تا آنرا برای روز عید قربانی کند . گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد.
🌼❣ مردشروع کرد بدنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
🌼❣عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
🌼❣هنگامیکه گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد ، ناگهان همسایه شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
🌼❣ زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند !
او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .
🌼❣ مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت: خدا قبول می کند .
😔 ای خواهرم مرا بخاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
🌼❣ بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت: خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند.
🚚 کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده ، گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد.
🌼❣فروشنده گفت: بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم.
مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد.
💰 برگشت تا قیمتش را حساب کند .
🌼❣ فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
❣ پس این نصیب توست ...
❣🌼صدقه را بنگر که چه چیزیست !!
❣صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است!
🌺🌹🌺
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#حسین_جانمـ♥️
°|اَز خویشْ گُریزانَمْـ
•|وَ سوے #تُ شتٰابـٰانـ
°|بـٰا اینـ هَمـہ ...
•| راٰهے بہ وصـٰالِ تو نَدارَمـ ...💔
#ببر_آقا_منو_ڪربلا✋
💔
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣#آموزنده
😴فواید زود بیدارشدن مخصوصا برای نمازصبح😍
۩ الإسراء آیه78 ۩
❣... وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا ۞
❣ و #نماز صبح را
(در فاصلهی طلوع فجر تا طلوع آفتاب) بخوان.
بیگمان نماز صبح (توسّط فرشتگان شب و فرشتگان روز) .....
بازدید میگردد.
🌼🍃چرازود ازخواب برخیزیم؟⁉️
جواب:
بیشترین مقدار گاز اوزون در هنگام طلوع فجراست.... این گاز تاثیر بسزایی بر دستگاه عصبی داشته، سبب نشاط فکری وعضلانی میگردد😃
هرکس بعداز طلوع خورشید دربستر خویش بماند درطول روز احساس خستگی و کمبودانرژی میکند.
🌼🍃اشعه ماورای بنفش هنگام طلوع آفتاب پوست را برای ساخت ویتامینD وادار می کند
خوابیدن تا بعد طلوع خورشید ،پوکی استخوان و ضعف استخوان بندی را بهمراه دارد.
😍بیدارشدن برای نماز صبح :
❣رشد بهترجسم
❣نبض قلب به بهترین حد رسانده
❣خون به خوبی در رگها جریان میابد
❣مواد چربی در دیواره ی رگها رسوب نمیکند...
❣برای تنگی رگها و سینه درد مفید است
🌼🍃 برتــریــن نمــاز....
❣رسول الله ﷺ فرمودنــد :
برترین نماز در نزد الله متعال ، نماز صبح روز جمعه با جماعت می باشد .
✍ بــیهقی ــ صحیح الجامع
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#تفکر
احتیاط کن ، توی ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند ،
یه آقایی دارد مرا می بیند ، دست از پا خطا نکنم ، مهدی فاطمه خجالت بکشد ،
وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش دهد شرمنده شود ، سرش را پایین بیندازد ، و بگوید ،
مادر ! ، فلانی خلاف کرده ، گناه کرده ،
بد نیست ؟!!!!
فردای قیامت جلوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه جوابی می خواهیم بدهیم !!.....
#شهیدسیدمجتبی_علمدار
📕 ستارگان خاکی
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
شـب پردﻩ را پس میزنـد
و تمـام ﺩاشتہهای فراموﺵ شده را
عیـان میکنـد
خـداღ احسـاسღ وجـدانღ
الهـی
رحمی کن
تا با احسـاﺱ آرامـش
و وجـدانی راحـت بخوابیـم
شـ🌙ـبتون پـر از آرامـــش🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن
با تــــو
بـــخیر می شود
تـ♡ـویی که حتــی
حـــس بـــودنت
می ارزد به ،
تــــــمامِ
نــداشته هایم،آقا
شب بخیرمولای غریبم
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
154512519.mp3
9.69M
#دعای_ندبه
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔰معرفی حضرت مهدی (عج) به یعقوب بن منقوش
🌀یعقوب بن منقوش روایت میکند که: وقتی به خدمت حضرت #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) رفتم، در خانه نشسته بود و در طرف راست ایشان حجره ای بود که بر در آن پرده آویخته بودند. گفتم: یا سیدی! #بعد از تو #صاحب_امر_خلافت_کیست؟
❤️ فرمود: " این پرده را بردار. " پرده را برداشتم، #پسری در سن پنج یا شش سالگی بیرون آمد.
😍 گشاده و سفید روی
😍 #نورانی ،
😍 چشمانش سیاه
😍در یک طرف صورت خالی داشت
😍از گیسوانش بوی #مشک می آمد
💎 جلو آمد و روی زانوی ابو محمد (علیه السلام) نشست. حضرت فرمود که این صاحب شما بعد از من است و پس از چند لحظه به پسر فرمود: " به درون برو تا وقت معلوم شود." پسر به آن حجره رفت. پس حضرت به من فرمود: " ای یعقوب! در این حجره نگاه کن" ، یعقوب گوید: هر چه به اطراف حجره نگاه کردم کسی را ندیدم.
📚کمال الدین ج۲ص۴۰۷
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃