eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
154512519.mp3
9.69M
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔰معرفی حضرت مهدی (عج) به یعقوب بن منقوش 🌀یعقوب بن منقوش روایت میکند که: وقتی به خدمت حضرت (علیه السلام) رفتم، در خانه نشسته بود و در طرف راست ایشان حجره ای بود که بر در آن پرده آویخته بودند. گفتم: یا سیدی! از تو ؟ ❤️ فرمود: " این پرده را بردار. " پرده را برداشتم، در سن پنج یا شش سالگی بیرون آمد. 😍 گشاده و سفید روی 😍 ، 😍 چشمانش سیاه 😍در یک طرف صورت خالی داشت 😍از گیسوانش بوی می آمد 💎 جلو آمد و روی زانوی ابو محمد (علیه السلام) نشست. حضرت فرمود که این صاحب شما بعد از من است و پس از چند لحظه به پسر فرمود: " به درون برو تا وقت معلوم شود." پسر به آن حجره رفت. پس حضرت به من فرمود: " ای یعقوب! در این حجره نگاه کن" ، یعقوب گوید: هر چه به اطراف حجره نگاه کردم کسی را ندیدم. 📚کمال الدین ج۲ص۴۰۷ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن میکند و درون تنور میگذارد؟! چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگ ها میچسبد! اما نان،هر چه پخته تر می شود،از سنگها جدا میشود.... حکایت آدم ها همین است سختی های این دنیا، حرارت تنور است. و این سختی هاست که انسان را پخته تر میکنند... و هر چه انسان پخته تر میشود سنگ کمتری به خود میگیرد... سنگ ها تعلقات دنیایی هستند‌... ماشین من،خانه ی من،کارخانه ی من...... آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگ ها را از آن میگیرند! خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته میشود ... که به هیچ سنگی نمیچسبد...   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
‍ ‌ ‌ 💦 غســــــل جمعـــــــه 💦 ⭕️ از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده: 💧 ای علے؛ بر مردم لازم اسٺ ڪه در یک روز از روزهای هفته غسل نمایند. 👈 تو هر جمعه غسل نما، اگرچه غذای آن روزٺ را بدهے و گرسنه بمانے ولے بجای آن، آب برای غسل تهیه نمایے، چرا ڪه در میان اعمال_مستحبے، عملے ثوابش بزرگتر و زیادتر از غسل جمعه نمے باشد. 📗 مستدرڪ الوسائل، ج۲: ۵۰۳ 📘 آمال الواعظین، ج۲: ۱۵-۱۳   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
اعمال روزجمعه📢📢📢📢📢 8- غُسل جمعه كند و آن از سنّت های مؤَكَّده است. و روايت شده كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله به حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السّلام فرمود : يا على در هر جمعه غسل كن اگر چه بايد كه قوت روز خود را بفروشى و آب بخرى و غسل كنى و گرسنه بمانى زيرا كه هيچ سنّتى بزرگ تر از اين نيست .🔻🔻🔻🔻🔻🔻 و از حضرت‏ صادق ‏عليه السّلام منقول است كه هركه در روز جمعه غسل كند و اين دعا را بخواند: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‏ اَللّهُمَ‏ صَلِ‏عَلى ‏مُحَمَّدٍ وَ آلِ ‏مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى‏ مِنَ التَّوَّابينَ واجْعَلْنى‏ مِنَ المُتَطَهِّرينَ :‏👉❌ گواهى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست كه شريكى ندارد و گواهى دهم كه محمّد بنده و رسول‏ او است خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و مرا از توبه كنندگان و پاكيزه شدگانم قرارده ؛ ‏ براى او طهارتى باشد تا جمعه ی آينده يعنى از گناهان پاك ‏شود يا اعمال او با طهارت معنوى و مقبول واقع شود و احوط آن است كه تا ممكن شود غسل جمعه را ترك نكنند و وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هر چه به زوال(ظهر شرعي) نزديك شود به تر است . 9- سر را به خَطمى بشويد كه از پيسى و ديوانگى امان مى‏بخشد.🔻🔻🔻🔻 10- ناخن و شارب را بگيرد كه فضيلت زياد دارد و روزى را زياد مى‏كند و تا جمعه ی ديگر از گناه پاك مى‏كند و از ديوانگى و خوره و پيسى امان مى‏بخشد و در آن حين بخواند : بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ على‏ سُنَّهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ . و در گرفتن ناخن ابتدا از انگشت كوچك دست چپ شروع كند و به انگشت كوچك دست راست ختم كند و در گرفتن ناخن هاى پاى خود نيز این چنين كند، سپس ريزهاى ناخن را دفن كند. 11- بوى خوش به كار برد و جامه‏هاى پاكيزه خود را بپوشد. 12- تصدّق كند كه بر طبق روايتى صدقه در شب جمعه و روز آن هزار برابر اوقات ديگر است. 13- براى اهل و عيال خود چيز نيكو و تازه ای از ميوه و گوشت بخرد تا به آمدن جمعه شاد شوند. 14- خوردن انار : هنگامي كه ناشتا است انار بخورد و هفت ‏برگ كاسنى پيش از زوال (ظهر شرعی) بخورد.👉❌ از حضرت موسى بن جعفرعليه السّلام مروي است كه هر كه يك انار در روز جمعه ناشتا بخورد تا چهل روز دلش را نورانى گرداند و اگر دو انار بخورد تا هشتاد روز و اگر سه انار بخورد تا صد و بيست روز و وسوسه شيطان را از او دور گرداند و هر كه وسوسه شيطان از او دور گردد معصيت خدا نكند و هركه معصيت‏ خدا نكند داخل بهشت شود.👉❌ و شيخ درمصباح فرموده فضيلت بسيار روايت شده در خوردن انار در روز جمعه و در شب آن . 15- خود را از كارهاى دنيا فارغ سازد و مشغول به آموختن مسائل دين‏خود شود نه آن كه روز جمعه را صرف كند به سير و گشت و تفرّج در باغ ها و مزارع مردم و مصاحبت با اراذل و بي عاران و مسخره‏گى و عيب‏گوئى مردمان و خنده‏هاى قهقهه و خواندن اشعار و خَوض(غوطه ور شدن) در باطل و امثال اين ها كه مفاسدش زياده از آن است كه ذكر شود.👉❌ و از حضرت صادق‏ عليه السّلام منقول است : اُفّ‏ْ باد بر مسلمانی كه در هفته، روز جمعه را صرف آموختن مسائل دين خود نگرداند و براى اين امر خود را از كارهاى ديگر فارغ نسازد. و از حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله منقول است‏كه هرگاه ببينيدكه در روزجمعه مرد پيرى تواريخ جاهليّت و كفر را براى مردم نقل مى‏كند سنگ‏ريزه بر سرش بزنيد.🔻🔻🔻🔻🔻🔻 16- هزار مرتبه صلوات بفرستد و از حضرت امام محمّد باقرعليه السّلام مَروي است كه هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من محبوب تر نيست از صلوات بر محمّد و آل مُطَهَّرِ او صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ . مؤلّف گويد كه : اگر فرصت نكرد اَقَلاًّ صد مرتبه صلوات را ترك نكند تا در قيامت روى او نورانى شود.👉❌ و روايت شده كه هر كه در روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبّى‏ و اَتُوبُ اِلَيْهِ بگويد و صد مرتبه سوره ی توحيد را بخواند، البتّه آمرزيده شود.👉❌ و نيز روايت است كه صلوات بر محمّد و آل محمّد در ما بين ظهر و عصر برابر با هفتاد حجّ است.👉❌ 17- زيارت حضرت رسول و ائمّه ی طاهرين سَلامُ اللَّه عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ نمايد . 18- به زيارت اموات و زيارت قبر پدر و مادر يا يكى از ايشان برود كه فضيلت دارد. و از حضرت باقرعليه السّلام روايت شده كه مردگان را در روز جمعه زيارت كنيد كه مى‏دانند كيست كه به زيارت ايشان رفته است و شاد مى‏شوند.🔻🔻🔻🔻🔻 19- دعاى ندبه را كه از اعمال اَعياد اَربَعَه است، بخواند .   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
✨﷽✨ ✅یک حدیث قدسی هست که خیلی عجیب،اصلا آدم را از خجالت آب میکند . . . ✍خداوند تبارک و تعالی میفرماید: يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا؛ ای كسی كه وصال ما را ترك كرده‌ای، برگرد. و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن. ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد، پس چقدر عجیب است كه تو او را دوست خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای [۱] این یعنی چی ؟! فرض کن یک رفیق صمیمی داری که عاشقش هستی و دوستش داری و براش همه کار می‌کنی. یک روز که تو خیابون داری قدم میزنی، می‌بینی یک نفر داره با رفیقت دعوا میکنه، و شما میری جلو و برای دفاع، با طرف دعوا و کتک کاری میکنی و دیگه باهاش دشمن میشی و ازش متنفر میشی،چون دوستت رو اذیت کرده.... اما بعد از چند روز میبینی این دوست و رفیقت داره با اون آدم راه میره و میگه و میخنده.... 💢چه حالی پیدا میکنی؟ 💢چقدر ناراحت میشی؟ به دوستت میگی، آخه رفیق من بخاطر تو با اون دعوا کردم و با اون دشمن شدم و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی و دست انداختی گردنش و ؟؟!! 📚 مـنـبـع: ۱- بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲ ‌‌   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱۵_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زاهدان) (۱۳۵۱ ه.ش) شهید محمدرضا اخوان🌷 (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۵۷ ه.ش) شهید احمد کشوری🌷 (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید عبدالحمید انشایی🌷 (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید هانی میرزائی🌷 (استان همدان، شهرستان ملایر) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید حسین عزتی🌷 (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمدرضا جوادبکان🌷 (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید محمدعلی باقری 🌷 (استان خوزستان، شهرستان ایذه، روستای ناشلیل) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید فریدرضا آل احمد 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیروس درویشی جابری🌷 (استان فارس، شهرستان خرامه، روستای معزآباد جابری) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید پرویز کشاورز🌷 (استان فارس، شهرستان نی‌ریز) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید عزت‌الله بابایی 🌷 (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید فرامرز محمدی🌷 (استان قزوین، روستای حیله‌رود) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید علیرضا سیف‌آبادی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید غلامحسین رضوی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید اکبر سیفی‌نژاد 🌷 (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید موسی الرضا یزدانی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان چناران) (۱۳۶۵ ه.ش) خلبان شهید علیرضا دباغیان🌷 (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید حسین رئیسی 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید بهروز مهدی‌زاده 🌷 (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۷ ه.ش) هواپیمای سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران و به شهادت رسیدن ۱۲۸ نفر🌷 (۱۳۸۴ ه.ش) خلبان شهید حسن سرگل🌷 (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۸۴ ه.ش) خلبان شهید موسی الرضا دلیلی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۸۴ ه.ش) شهید محمد علی بهلول 🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۸۴ ه.ش) خبرنگار شهید داریوش شاهینی🌷 (استان بوشهر، شهرستان دشتستان، شهر بُرازجان) (۱۳۸۴ ه.ش) خبرنگار شهید حمید نظری مکی‌آبادی🌷 (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۸۴ ه.ش) خبرنگار شهید اسماعیل عمرانی🌷 (استان کرمان، شهرستان جیرفت، شهر عنبرآباد) (۱۳۸۴ ه.ش) شهید مهدی یونسی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش) شهید محمدرضا احمدی🌷 (استان یزد، شهرستان تفت) (۱۳۸۴ ه.ش) جانباز شهید علی ییلاقی اشرفی 🌷 (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۹۶ ه.ش) شهید ایرج صفاری🌷 (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۹۷ ه.ش) شهید ناصر درزاده 🌷 (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان بمپور) (۱۳۹۷ ه.ش) شهید داریوش رنجبر🌷 (استان فارس، شهرستان رستم، روستای گل گرد) (۱۳۹۷ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🚩 جزئیاتی تازه از حادثه انفجار تالار عروسی در سقز/«هیچ» فردی بر اثر آتش‌سوزی فوت نکرد 🔹شهردار سقز: انفجار کپسول گاز مایع باعث ترس افراد شده و تمام حاضران در تالار نیز به سمت درب خروجی هجوم آورده و 11 نفر زیر دست و پا فوت کرده که چند نفر از آنان کودک بودند. 🔸 رئیس سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری سقز: تالار «مانگه‌شه‌و» دو طبقه بوده که میهمانان در طبقه بالایی در حال صرف شام بوده و به‌دلیل اینکه این محدوده گاز شهری نداشته، در طبقه پایین تالار از کپسول گاز مایع استفاده و کپسول را در داخل آب گذاشته تا مایع داخلی جوشش پیدا کرده و شعله سبب پارگی شلینگ و نشت گاز شده است.   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل نهم..( قسمت ۲)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 نمی دانم چطور خوابم برد اما یادم هست تا صبح خواب های آشفته و ناجور می دیدم. صبح زود بعد از نماز، صبحانه نخورده پدر شوهرم آماده رفتن شد. مادر شوهرم هم چادرش را برداشت و دنبالش دوید. دیگر نمی توانستم تاب بیاورم. چادرم را سر کردم و گفتم: من هم می آیم. پدر شوهرم با عصبانیت گفت: نه نمی شود. تو کجا می خواهی بیایی؟! ما کار داریم تو بمان خانه پیش بچه هایت. گریه ام گرفت می نالیدم و می گفتم: تو را به خدا راستش را بگویی. چه بلایی سر صمد آمده؟! من که می دانم صمد طوری شده راستش را بگویید. پدر شوهر دوباره گفت: تو برو به مهمان هایت برس. الان از خواب بیدار می شوند، صبحانه می خواهند. زار زار گریه می کردم و به پهنای صورتم اشک می ریختم، گفتم: شیرین جان هست اگر مرا نبرید خودم همین الان می روم دادگاه انقلاب. این راکه گفتم پدر شوهرم کوتاه آمد. مادر شوهرم هم دلش برایم سوخت و گفت: ما هم درست و حسابی خبر نداریم. می گویند صمد زخمی شده و الان بیمارستان است. این را که شنیدم پاهایم سست شد. اینکه چطور سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رسیدیم را به خاطر ندارم توی بیمارستان با چشم دنبال جنازه صمد می گشتم که دیدم تیمور دوید جلوی راهمان و چیزی در گوش پدرش گفت و با هم راه افتادند طرف بخش. من و مادر شوهرم هم دنبالشان می دویدم. تیمور داشت ریز ریز جریان و اتفاقاتی را که افتاده بود برای پدرش تعریف می کرد و ما هم می شنیدیم که دیروز صمد و یکی از همکارانش چند تا منافق را دستگیر می کنند یکی از منافق ها زن بوده صمد و دوستش به خاطر حفظ شئونات اسلامی زن را بازجویی بدنی نمی کنند و می گویند: راستش را بگو اسلحه داری؟ زن قسم می خورد اسلحه همراهم نیست. صمد و همکارش هم آن ها را سوار ماشین می کنند تا به دادگاه ببرند. بین راه، زن یک دفعه ضامن نارنجکش را می کشد و می اندازد وسط ماشین. آقای مسگریان، دوست صمد در دم شهید، اما صمد زخمی می شود. جلوی در بخش که رسیدیم، تیمور به نگهبانی که جلوی در نشسته بود گفت: می خواهیم آقای ابراهیمی را ببینیم. نگهبان مخالفت کرد و گفت: ایشان ممنوع الملاقات هستند. دست خودم نبود. شروع کردم به گریه و التماس کردن. در همین موقع، پرستاری از راه رسید. وقتی فهمید همسر صمد هستم دلش سوخت و گفت: فقط تو می توانی بروی تو. بیشتر از دو سه دقیقه نشود زود برگرد. پاهایم رمق راه رفتن نداشت جلو در ایستادم و دستم را از چهارچوب در گرفتم که زمین نیفتم با چشم تمام تخت ها را از نظر گذارندم. صمد در آن اتاق نبود. قبلم داشت از حرکت می ایستاد. نفسم بالا نمی آمد پس صمد من کجاست؟! چه بلایی سرش آمده؟! یک دفعه چشمم افتاده به آقای یادگاری یکی از دوستان صمد روی تخت کنار پنجره خوابیده بود او مرا هم دید گفت: سلام خانم ابراهیمی. آقای ابراهیمی اینجا خوابیده اند و اشاره کرد به تخت کناری. باورم نمی شد یعنی آن مردی که روی تخت خوابیده بود صمد بود. چقدر لاغر و زرد و ضعیف شده بود.گونه هایش تو رفته بود و استخوان های زیر چشم هایش بیرون زده بود. جلوتر رفتم یک لحظه ترس برم داشت پاهای زردش که از ملحفه بیرون مانده بود لاغر و خشک شده بود با خودم فکر کردم نکند خدای نکرده... رفتم کنارش ایستادم متوجه ام شد. به آرامی چشم هایش را باز کرد و به سختی گفت: بچه ها کجا هستند/! بغض راه گلویم را بسته بود. به سختی می توانستم حرف بزنم اما به هرجان کندنی بود گفتم: پیش خواهرم هستند. حالشان خوب است تو خوبی؟ نتوانست جوابم را بدهد. سرش را نشانه تایید تکان داد و چشم هایش بست. این شد تمام حرفی که بین من و او زده شد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🚩 ابوترابی‌فرد: مبارزه با آمریکا یعنی "تولید علم" و "تجاری‌سازی دانش" امام جمعه موقت تهران در خطبه‌ های نمازجمعه: 🔹 امروز با فاصله کمترین هزینه ساخت مترو در دنیا در اختیار ملت ایران است. 🔹از نگاه تمامی صاحبنظران اصلاح قیمت‌های حامل‌های انرژی بر مبنای اصول و با اجرای صحیح و قابل دفاع، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. بهره دهک اول یعنی کسانی که در بالاترین سطح درآمد قرار دارند، بیش از 23 برابر دهک پایین است؛ یعنی از جیب مردم، فقرا و نیازمندان به ثروتمندان کمک می‌کنیم. ما خطا کرده‌ایم که واقعیت‌های اقتصاد را با مردم در میان نگذاشته‌ایم. 🔹اگر حضور به هنگام رهبر معظم انقلاب نبود، اجرای این طرح به هر دلیل با شکست روبرو می‌شد، علاوه بر افزایش معنادار آسیب‌ها و خسارت‌های سیاسی و اجتماعی، مفهوم سیاست‌گذاری اقتصادی دولت دوازدهم نیز بسته می‌شد. 🔹. دیگر این دولت از کمترین ظرفیت برای مدیریت اقتصادی کشور بهره‌ای نداشت. این اقدام به موقع راه را برای جبران گوشه‌ای از ندانم‌کاری‌ها باز کرد. 🔹 امت حزب الله، امامان جمعه سراسر کشور، مردم انقلابی و... شما پیشگام رهنمود الهام بخش رهبری باشید و به خانواده‌های آسیب‌دیده سر بزنید و در اولویت کار شما قرار گیرد. 🔹 امیدوارم با بهره‌گیری از رهنمودهای حیات‌بخش، با روش‌های صحیح بر اقتدار ملی بیافزاییم و نقشه‌های شوم دشمنان را نقش بر آب کنیم.   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
زیباست لطفاتا آخر بخونید👇👇👇 🌷با مردی ازدواج کردم که در دنیا مثل او را نمیشد پیدا کرد ...او را خیلی دوست داشتم و او مردی با تقوا و مؤمن بود دو ماه از ازدواجمان نگذشته بود که به من گفت کس دیگری را دوست دارد و می خواهد به سویش برود !! به او گفتم : حتی بیشتر از من ؟؟؟؟ گفت : بله بیشتر از تو ... با خود فکر کردم که برای اینکه شوهرم دچار گناه نشود بهتر است که حق همسری را برایش ادا کنم ...بنابراین گفتم : برو‌و بااو ازدواج کن زیرا که سعادت تو سعادت من است .. گفت : اما مخارج کافی ندارم . گفتم : طلاهای مرا بگیر و بفروش و خرج عروسی ات کن .. گفت : روزی خواهد آمد که محتاج آنها میشوی و اینها حق تو هستند .. مدتی گذشت ولی نتوانست پولی جور کند و بالاخره با اصرار من طلاهایم را گرفت و فروخت و به جایی که می گفت رفت وهمه وسایلش را با خود برد .. تلفنی گاهی با او حرف می زدم و او گفت که ازدواج کرده و وضعش خوب است اما یک ماه...دو ماه ..سه و چهار ماه ...گذشت و به دیدارم نیامد ... فقط گاهی تلفن می کرد و من به او خبر دادم که حامله هستم و به وجودش نیاز دارم . مخصوصا که در شهر ما که مرکز استان بود و بمباران می شد .. و من درد هایی که به سبب حاملگی داشتم را تحمل می کردم . مانند همه تازه عروسها نیاز به مراقبت و محبت داشتم و در حالیکه کمتر از دوماه به تولد فرزندم مانده بود ، او می گفت مشغولم ونمی توانم به دیدنت بیایم .. مرا ترک کرده بود با همه اشکها و نیازهایم.. حسرتی بر دلم مانده بود از اینکه چرا سادگی کردم و گذاشتم اینگونه مرا ترک کند !! اما وقتی با من حرف می زد نمی گذاشتم بفهمد که گریه می کنم و خود را شجاع نشان می دادم ! چه شوهری بود که همسرش را ترک کرده و دنبال کسی دیگری افتاده بود !! و من چه تازه عروسی بودم که طلاهایم را فروختم تا دنبال کس دیگری برود!!! تا اینکه یکی از روزها زنگ تلفن به صدا در آمد وقتی گوشی را برداشتم صدای ضعیف و دردمند پدرم به گوش رسید که می گفت : دخترم آماده شو من و مادرت می آییم دنبالت.. جواب دادم : چرا پدر ؟ من در امانم اینجا مشکلی ندارم و شوهرم در راه است دارد می آید من که جمعه نزدتان بودم ... گفت : آماده شو تمام .. و گوشی را گذاشت .. احساس کردم اتفاقی افتاده است .. ، به برادر شوهرم که در شهر ما ساکن بود زنگ زدم ، و او را به آنچه پدرم گفته بود آگاه کردم . گفت : اسماء وسایلت را جمع کن و با پدرت برو ... سپس شروع کرد به گریه کردن .. گفتم : چه اتفاقی افتاده ؟؟ محمد مرا طلاق داده ؟!! اما او نیز گوشی را قطع کرد ... به ناچار شروع کردم به جمع کردن وسایلم در حالیکه اشکهایم متوقف نمی شدند و به آنچه سرم آمده بود فکر می کردم ... تا اینکه زنگ در به صدا در آمد و پدر و مادرم و عبدالله داخل شدند ... شکایت کنان خود را در آغوش مادرم کشیدم و گفتم دیدی مادر، محمد با من چه کرد ، آخرش این خائن مرا طلاق داد بعد از این همه محبتی که به او کردم ..! مادرم مرا تند در آغوشش فشرد بدون اینکه بتواند چیزی بگوید اشکهای گرمش میبارید .. اما ناگهان پدرم چیزی گفت که توقع آن را اصلا نداشتم ! او گفت : دخترم بدان که شوهرت نزد خداوند است و شهید شده و او غیر از تو با کس دیگری ازدواج نکرده بود بلکه عاشق جهاد و شهادت بود .. تبسمی اشکبار بر چهره ام نشست ... یعنی او مرا طلاق نداده ؟ .. یعنی ازدواج نکرده و سراغ دختر دیگری نرفته ؟ .. گفت :نه ! شوهرت از پیش تو به عشق شهادت رفت و به محبت آخرت و بهشت الله ، به الله قسم بوی آنقدر خوشی از او به مشامم می رسید که در عمرم مانند آن را حس نکرده بودم و لبخند زیبایش که رنگ زندگی در آن بود برلبانش نقش بسته بود ، پس آن را به خاطر رضای خدا بدان کمی به خود آمدم و خدا را شکر کردم که چنین عاقبتی داشته است .. به اتاقم رفتم و نشستم و گریان و خندان در یک آن واحد .. بالاخره شوهرم به محبوبش رسید و شربت شهادت را نوشید... او در راه رضای اللہ جل جلالہ قدم.نھادہ بود در سرما و برف در حین نگھبانی بمباران شدہ بود مبارکت باشد ای محمد .. این عزت گوارایت باد در بهشت جاودان خداوند .. خدا حافظ شوهرم .. خدا نگهدارت باشد .. که اینجا یادگاری از خودت بجا گذاشته ای که اگر پسر باشد اسمش محمد و اگر دختر باشد اسمش شهادة خواهد بود ...   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌤🍃 🍃 جمعہ تنها با تـ💛ـو زیبـ💚ـا مےشود اي قرار دل💔 بے قرارم بيا 💚