وقتی حتی
با سنگینترین روضه هم
اشکت در نیومد برو جلویِ
آینه از خودت بپرس؛
چیکار کردی با خُودت..؟!😭
🏴🌹بسـماللهالرحمٰـنالرحیـم..🌹🏴
بهنامخدایحسیـن...🌹🏴
.
اِغفِر لِمَن لا یَملِکُ اِلَّا الدُّعا
بیامرز برای کسی
که جز دعا چیزی ندارد::
.
آغازماوسرانجامماتوییحسینجان
بیتو،مسیرعشقبهآخرنمیرسد!😭
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
السَّلَامُ عَلَى مَحَالِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ...
می نشینیم سر کوی اباعبدالله
به امید رخ نیکوی اباعبدالله
از کریمی خودش بوده که ما هم شده ایم
همۀ عمر ثناگویِ اباعبدالله
صحن پیشانی ما بوی حسینیه گرفت
از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله
اهلِ معراج نشد هیچ رسولی الا ..
با توسل به سر موی اباعبدالله
وقتی جبرییل برا موسی ماجرای کربلا رو گفت ، موسی گریه کرد گفت منم میشه جزو این عاشورایی ها باشم؟!.. همه ی انبیاء آرزو داشتن ..
نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است
زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله
دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین
بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله
رحمت واسعه اش، جلوه و یاد حسن است
رفته بر خوی حسن ، خوی اباعبدالله
نیست انصاف نگوییم از ایمانِ رباب
ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله
فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت
هرکه رفته قدمی سوی اباعبدالله
مُحرمِ کعبۀ بی دلبر زینب نشویم
قبلۀ ماست فقط روی اباعبدالله
زودتر خورد زمین خواهر مظلوم حسین
دید تا خم شده زانوی اباعبدالله
نوبتِ عشق است ، عشقم باحسن
سفره را وا کرده این شب ها حسن
صبر او رزم است گرچه بی صداست
صلحِ او روح قیام کربلاست
ساختن با سوختن یک جوهر است
خونِ این دل مثلِ خون حنجر است
هر که مجنون حسین و کربلاست
مطمئن زیر دین مجتبی است
با اجازه از علی آن صف شکن
مینویسم لا فتی الا حسن
غربت او سری از اسرار اوست
این شلوغیِ حرم ها کار اوست
نامه داد و شاه را امداد کرد
مذهب ما را حسن ، آباد کرد
امشب اما تا مدینه راهی ام
الله الله امشب عبداللهی ام
کیست عبدالله عشقِ پنج تن؟!
حضرت بابُ الحسین بابُ الحسن
یازده ساله ولی شیرِ نر است
این نواده مثلِ جدش حیدر است
عابد شب زنده دار هر شب است
از محافظ های عمه زینب است.😭
🌴 #یازینب...
نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین
دور خانم میگشت کسی جرات نکنه سمت بی بی بیاد فرمود زینب جان خیلی مواظب یادگار برادرم باش ،
حضرت با طناب دست عبدالله رو بست به دست خودش .. 😭
گریه میکرد میگفت همه رفتن من موندم ، عمه رو کشید تا بلندی یا به قولی آورد بالای تل زینبیه گفت عمه ببین ریختن سر عمو .. 😭
عمه جان ببین .. 😭
دید عمه خوب حالش بهم ریخت سریع دستشو باز کرد والله لا افارغ عمی ... عمه تو بدون من یه لحظه هم از عمو فارغ نمیشم..
امان از دل زینب...😭
عابد شب زنده دار هر شب است
از محافظ هایِ عمه زینب است
نوجوانیِ ابالفضل است این
یا به بدر آمد امیرالمومنین
در رگش خون حسن جاری شده
جان به قربانش چه کراری شده
هست این شاخه نبات پنج تن
نذر عاشورایی بابا حسن
ظهر شد دلهای عالم در تب است
دست عبدالله دستِ زینب است
یارب عاشوراست یا که محشر است
یاحسن دستش به دستِ مادر است😭
🌴 #یازینب...
عابد شب زنده دار هر شب است از محافظ هایِ عمه زینب است نوجوانیِ ابالفضل است این یا به بدر آمد امیر
اجازه بدید اینطور بگم ..
حتما عبدالله میدونه دستش تو دست زینب بود زینب گریه میکرد عبدالله یه روز دست مادرم تو دست بابات بود ولی طوری زدن دست جدا شد ... حالا این بچه اومده انتقام مادرش و بگیره ،وقتی دستشو جدا کردن صدا زد والله لا افارغ عمی ...
دو نفر بالای تل با حال زار
بی کسی تشنه میان کارزار
ریختند سر عمو یهو داد زد یابن خبیثه .. عموی منو میخوای بکشی؟..
تا من زنده ام نمیزارم..😭
عمو جانم حسین...😭
دید از بالا که بلوا ساختند
با سر آقا را زمین انداختند
گرگ ها خون عمو را میخورند
نیزه ها دائم به یک جا میخورند
نیزه بر کتفِ عمو میخورد و بعد
زخم هایِ تو به تو میخورد و بعد
آیه میخوانند و سنگش میزنند
به دلش با خنده آتش میزنند
یاحسین...😭
دیگه جون نداشت به خدا هر کی می آمد از این ور به اون ور میبردنش ،غریب گیر اوردنت با نیزه ها میزدنت جلوی چشم خواهرت ، حسین .....تو به خیالت یهودی ها ریختن تو مقتل مگه ندیدی داشت میخوند همه مسلمان بودن ....
امان از دل زینب...😭
آیه میخوانند و سنگش میزنند
به دلش با خنده آتش میزنند
هر چه را دارند به یغما میبرند
دزدها پیراهنش را میبرند
من ابن الکریمم حافظ حریمم
بابایم حسین است پس کجا یتیمم
خون حسن در من شده جاری
دیگر نمانده در حرم یاری
بهر عمو باید کنم کاری
عموی خوبم ای حسین جانم
از عشق تو مستم قربان تو هستم
میدوم به سویت تا بگیری دستم
صورت کشیدم بر روی خاکت
سرم شده نذر سر پاکت
تنم فدای جسم صد چاکت
عموی خوبم ای حسین جانم😭
🌴 #یازینب...
آیه میخوانند و سنگش میزنند به دلش با خنده آتش میزنند هر چه را دارند به یغما میبرند دزدها پیراه
یازینب...😭
از همون روز که بدن برادرُ تیر بارون کردن از همون روز که با دست خودش بدن برادرُ گذاشت تو قبر از همون روز این دوتا آقازاده رو یه جور دیگه نگاه کرد از کنار خودش لحظه ای جداشون نکرد قاسم رو خودش نگه داشت عبدالله رو سپرد به عمه ش زینب ، بارها میفرمود خواهرم این عبدالله امانت حسنِ مواظبش باش این بچه ها وقتی پدر از دست دادن همۀ توجه و نگاهشون شد عمو از وقتی چشمش رو باز کرد و همه چیز رو شناخت فقط عمو رو دیده فقط گفتِ عمو .. لذا کربلا اوج عشق بازی این نوجوان یازده ساله ست
از روزی که رسیدن کربلا همش دستش تو دست عمه نگاهش به عموِ بارها اباعبدالله فرمود خواهرم محکم دستشو بگیر به اصطلاح عامیانه نگهش دار تو خیمه ، اصلاً نذار این بچه بیاد بیرون .. چون ابی عبدالله میدونست این بیاد بیرون وسط میدونه .. میدونست این نوۀ علیِ .. این خونِ باباش توی رگاشه ..
شب عاشورا داشت داداششُ نگاه میکرد وقتی اون صحبت و اون جملۀ معروفُ شنید عمو به برادرش گفت شهادت نزد تو چگونه است گفت احلی من العسل دیگه قرار نگرفت .. از شب عاشورا دیگه روی پاهاش بند نبود ..
خصوصا وقتی خبر شهادت قاسمُ آوردن دیگه نتونست آروم و قرار بگیره .. ای جانم فدات...😭
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها
التماس دعا یاعلی ان شاءالله اربعین برید کربلا 😔