سلام
بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃
امروز : دوشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۲۲
🌹 دیروز ، امروز ، فردا 🌹
یک روز زمستانی از خواب بیدار میشیم و نگاه میکنیم و میبینیم بیشتر از تمام برفهایی که نیومده بجاش گرد سفیدی روی موهایمان نشسته
اون روزفقط میتونیم در دو حالت باشیم یا با حسرت به گذشته نگاه کنیم و از این آینده کهنه سالی بترسیم
یا میتونیم با لبخند به گذشته فکر کنیم و در آینده مان فقط آرامش راببینیم
درهردوحالت دست خودمان است
هرچندکه این متن رامرورمیکنیم گرد پیری روی موهایمان نشسته است
امابهرحال باز هم دیر نیست
فقط یک راه وجود داره هر روز رابرای همون روز زندگی کنیم و عالی زندگی کنیم همین
#عبارت_تاکیدی :
من امروزم را بینظیر زندگی خواهم کرد
#خدایا_سپاسگزارم 🌹🏴
#ابومهدی ..🌷🕊
#حاج_قاسم...🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
YEKNET.IR - shoor - fatemie 99.10.19 - seyed mehdi hoseini.mp3
3.62M
⏯ #شور روضه ای
🍃آه نوشته روی کتیبه
🍃نور چشمای زهرا غریبه
🎤 #سید_مهدی_حسینی
#ابومهدی ..🌷🕊
#حاج_قاسم...🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
YEKNET.IR - zamine - fatemie 99.10.18 - seyed mehdi hoseini.mp3
7.55M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴دیدی غریبم
🌴گفتم کجایی
🎤 #سید_مهدی_حسینی
⏯ #زمینه
#ابومهدی ..🌷🕊
#حاج_قاسم...🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
باز سر میدهیم عجل را - @Maddahionlin.mp3
16.08M
#ایام_فاطمیه
#روضه..مادر..
باز سر می دهیم عجل را...🏴
می تکانیم خانه ی دل را...🏴
🎤 : حاج مهدی سلحشور
#ابومهدی ..🌷🕊
#حاج_قاسم...🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت دو
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊
فصل سوم ..( قسمت سوم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#کمیته
چند روزی از پیروزی انقلاب گذشته بود. نیروی نظامی و انتظامی وجود نداشت کمیته های انقلاب اسلامی حل مشکلات مردم شده بود هر شب تا صبح نگهبانی می دادیم خبر رسید که یکی از افراد شرور قبل از انقلاب با اسلحه در محله نارمک تردد دارد دو نفر از بچه ها در تعقیب او بودند اما موفق نشدند ساعتی بعد دیدیم آقایی با هیکل درشت وارد دفتر کمیته مسجد احمدیه شد موهای فر خورده و بلند قد و هیکل بسیار درشتی داشت بعد هم با صدایی بلند گفت: دنبال من بودید با تعجب پرسیدم شما؟ گفت: شاهرخ ضرغام هستم بعد هم اسلحه خودش را محکم گذاشت روی میز یک دفعه صدای مهیبی آمد گلوله از دهانه اسلحه خارج شد.
همه ترسیده بودند بیشتر از همه خود شاهرخ. رنگش پریده بود دست و پایش می لرزید بعد با خجالت گفت: به خدا منظوری نداشتم اسلحه ام ۳خیلی حساسه. خدا رحم کرد گلوله به کسی نخورد. پرسیدم: این اسلحه رو از کجا آوردی؟ گفت: من عضوکمیته منطقه یازده هستم. اطراف خیابان پیروزی. من هم کمی فکر کردم و گفتم: این آقا رو فعلا بازداشت کنید تا بفرستم کمیته مرکز اونجا معلوم میشه. بیشتر بچه ها می ترسیدند هیچ کس راضی نمی شد او را به کمیته مرکز منتقل کند. می گفتند دوست و رفیق زیاد داره ممکنه به ما حمله کنند ساعتی بعد با ماشین خودم به همراه دو نفر دیگر حرکت کردیم. جلوی درب کمیته مرکز دو نفر از رفقا را دیدم. سلام و علیک کردیم نگاهی به شاهرخ کردند و گفتند : این کیه؟! عجب هیکلی داره چشماش رو ببند. زود ببرش تو که آقای خلخالی منتظر این هاست. رنگ چهره شاهرخ دیده بود دستاش می لرزید التماس می کرد و می گفت: آقا تو رو خدا بگو من هیچ کاری نکردم شما تحقیق کنید به خدا من انقلابی ام.
رفتیم طبقه دوم طوری که کسی متوجه نشود به بازپرس گفتم: قیافه اش غلط اندازه. اما کار خاصی نکرده فقط اسلحه داشته و بچه ها تعقیبش کردند. عصر فردا در محل کمیته نشسته بودم سرم توی کار خودم بود یکی از در وارد شد بلافاصله پشت میز من آمد مرا از پشت بغل کرد و شروع کرد بوسیدن همین طور هم می گفت: آقا خیلی نوکرتم. غلامتم خیلی مردی هر کاری بگی می کنم. درست حدس زدم. شاهرخ بود. گفتم: چه خبره مگه چی شده؟
گفت: مسول کمیته از شما خیلی تعریف کرد بعد هم به خاطر شما من روز آزاد کرد آقا از امروز من نیروی شما هستم هر چی بخواهی سه سوته حاضره.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#زندگینامه_شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷🕊 مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور ۱۳
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
🕊🌷#خاطره
خاطرات يكي از همرزمان و هم حجره اي هايش مي گويد:
يكي از بيشترين و بزرگترين و بهترين حالاتي كه در اين شهيد عارف وجود داشت بعد معنوي و عبادي اوبود. شهيد پردال از همان اوايل طلبگي داراي روح معنوي خاصي بود و از همان جا شروع به رشد معنوي و عبادي نموده بود اگر چه قبلاً هم اين رشر را داشته ولي اين صفت بارز او در زمان طلبگي رشد بسيار سريعي نمود. شبها بعد از اتمام مطالعه و درس اگر در حجره تنها بود درب حجره را از داخل قفل مي كرد و لامپ حجره را خاموش مينمود و در تاريكي شب تنهاي تنها به راز و نياز با معبود و معشوق خود ميپرداخت. گاهي اوقات كه نيمه هاي شب از كنار حجره اش رد ميشدم لحظه اي توقف مي كردم و به حجره تاريك او نگاه مي كردم احساس ميكردم اينجا حجره عشق است و حجره اي است كه ملائكه ا.. در آنجا حضور دارند.
👇👇
#ادامه_دارد
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#خاطره خاطرات يكي از همرزمان و هم حجره اي هايش مي گويد: يكي از بي
گاهي اوقات پرده حجره را مي كشيد و چراغ كوچك و كم نوري را در پشت حجره روشن مي نمود و من از پشت در حجره اونظاره گر بعضي از حركات او بودم ميديدم كه او چگونه سجده هاي طولاني مي رود در هنگام قنوت مي ديدم كه همانند يك عاشق نيازمند دستهاي خود را به طرف آسمان بلند كرده و در حال راز و نياز مي باشد. نماز شب او در سخت ترين اوقات ترك نمي شد زمستان و تابستان گرسنگي و تشنگي و خستگي و بيحالي در نماز شب او اثري نمي گذاشت. در ماه رمضان بعد از طرف افطاري ساده مدت زماني مطالعه م ينمود وسپس به بنده پيشنهاد مي كرد كه به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها برويم و هنگاميكه در حرم بوديم تاز اذان صبح مشغول راز و نياز بود و همانند مولايش امام سجادسر بر مهر ميگذاشت وسجده هاي طولاني مي نمود و بعد مي ديدم كه با چشمهاي اشك آلود سر از مهر بر ميدارد در شبانه روز بيش از هفده الي هيجده ساعت به مطالعه مي پرداخت و به تفسير قرآن علاقه وافري داشت و مرتب در درس تفسير قرآن استاد معظم حضرت آيت ا...جوادي آملي حضور داشت. شهيد پردال در حين تحصيل در حوزه مدت زيادي از اوقات خود را در جبهه سپري مينمود او بدون اينكه كسي اطلاع پيدا كند به جبهه مي رفت و در هنگاميكه در جبهه بود همانند زاهد شب و سلحشور روز حضور داشت و ساعت كوچكي داشت كه بوسيله آن براي نماز شب همانند سحر خيزان به رختخواب پشت پا مي زد و مهياي نماز شب مي شد و بسيار مواظب بود كه كسي از عبادت وي و راز و نياز با پروردگار خويش مطلع نشود. شهيد پردال كه در بيش از ۱۲عمليات و حمله شركت داشته و تجريبات نظامي زيادي اندوخته بود و همواره ترجيح مي داد به عنوان يك بسيجي ساده در كنار رزمندگان عاشقانه و خالصانه به حماسه آفريني بپردازد و براي آخرين بار كه در جبهه جزء گروهان ويژه فاتحين (طلاب)از لشكر ويژه ۲۳كربلا بود با اصرار بسيار زياد فرمانده اش و با طلب كمك از قرآنو استخاره زدن مسئوليتي را قبول نمود. و سرانجام در عمليات كربلاي ۵خود و فرمانده اش و عده اي ا رزمندگان تحت اختيارشان كه همگي از طلاب بودن به لقاي يار پيوستند و دعوت حق را عاشقانه و خالصانه همانند مولايشان حسين لبيك گفتند و به خيل شهداي روحاني پيوستند.
#سالروز_شهادت
🍃🌹هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....
#یازهرا...🌷🕊
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌷🕊
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روحی_فداک_یازینب...🌹🏴
#وای_مادرم...😭
#ابومهدی ..🌷🕊
#حاج_قاسم...🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
با گریه می بینم غروب آخرت را
من التماس لحظه های درد هستم
آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟
دست مرا بستند و پشتم را شکستند
می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟
حالا که روی پای من از حال رفتی
فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!
پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد
می دید اگر یک مشت از خاکسترت را
افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت
واکن دوباره چشمهای نوبرت را
بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
وقتی ندارم بر سر زانو سرت را
🌴 #یازینب...
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را با گریه می بینم غروب آخرت را من التماس لحظه های درد هستم آیا نگاهی
ای وای مادرم مادرم مادرم....😭
می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟
🌴 #یازینب...
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را با گریه می بینم غروب آخرت را من التماس لحظه های درد هستم آیا نگاهی
یازهرا....😭
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری
استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری
جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری
سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری
سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری