eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نام و نام خانوادگی: محمودرضا بیضایی تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل تولد: تبریز تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
آقا محمودرضا تازه ازدواج کرده بود که به منزل اش رفتیم. محمودرضا مشغول مطالعه کتابی درباره تئوری های صهیونیست و دیدگاه آنها نسبت به شیعه بود. مباحثی پیش آمد و با هم گپ و گفتی داشتیم. موضوع بحث مان سدی بود که در خوزستان ساخته شده بود و اشکال علمی داشت. آن موقع تنها باری بود که محمودرضا خیلی جدی موضوع انتظار را مطرح کرد و به من تذکر جدی داد که در شعرها و مطالبی که برای حضرت حجت(عج) می نویسی دقت کن که چه معنا و مفهومی را به مخاطب القاء می کنی! دقت کن چیزی که می گویی درست و دقیق باشد. در حین صحبت هایش خیلی جدی به من گفت: «بیشتر دقت کن امام زمان(عج) از ما انتظار دیگری دارند.»   راوی: دوست شهید 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ... @yazinb3
کوچک ترین و ساده ترین مسائل برای محمودرضا با امام زمان(عج) گره می خورد، خاطرم هست زمانی که بحث رعایت بعضی نکات در مجالس عزاداری و هیئات پیش آمد، مثل برهنه نشدن برای سینه زنی و مقام معظم رهبری در این باره نکاتی را فرمودند و توصیه هایی داشتند، شهید برای متقاعد کردن دوستان به آنها گفت: «فرض کنید امام زمان(عج) اینجا حضور داشته باشند آیا شما مقابل ایشان هم همینطور عزاداری می کنید؟» و به همین بسنده کرد (اصلا بحث نمی کرد). این یعنی، جزئی ترین مسائل زندگیِ شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امام عصر(عج) عجین بود؛ ولی هیچ وقت (تاکید می کنم) هیچ وقت به کسی نشان نمی داد که مثلا من منتظر امام زمان(عج) هستم و فلان و بهمان ... دنبال نشان دادن نبود بلکه رفتارش این انتظار را فریاد می کشید. راوی: دوست شهید   📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
«تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی با استقبال مخاطبان و توسط انتشارات راه یار به چاپ بیست‌ویکم رسید. این کتاب، روایت‌های احمدرضا بیضایی برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
4_6044138365618493773.mp3
3.54M
... تا‌یادم‌میآد‌ضریح‌ِخوشگلت دلم‌میگیره.... کوچه‌پس‌کوچه‌های کرب‌وبلا یادم‌نمیره...😔 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل دوم ..( قسمت دوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 آن موقع شایع شده بود که اعراب در شهرهای حمیدیه، هویزه و چند جای دیگر با عراقی ها همکاری می کنند خیلی از سپاهی ها نمی خواستند عرب های بومی را در جمع خود بپذیرند اعتمادی به آن ها نداشتند حس بدبینی ایجاد شد و این اتفاق فقط به سود دشمن بود یادم هست که علی هاشمی با آن تیز هوشی خاصی که از او انتظار می رفت اصرار داشت این فاصله را کم کند با اینکه بعضی دوستان مخالف بودند اما او قصد داشت مردم بومی منطقه را در سازمان سپاه وارد کرده و از آنان برای دفاع کمک بگیرد وقتی عرب ها به ساختمان سپاه می آمدند با روی باز از آنان استقبال می کرد به هر حال سازماندهی این نیروها در کنار بقیه کار بسیار سختی بود. آن هم در منطقه دشت آزادگان که هر قسمتی آداب و رسوم و فرهنگ خاصی داشت در بعضی مناطق شیوخ حرف اول و آخر را می زدند که این خودش انقلاب تازه ای می طلبید فرهنگ و دیدگاه نیروهای فارس و عرب با هم تفاوت چشمگیری داشت علی باید کاری می کرد تا ان ها با علاقه همدیگر را می پذیرفتند این یک انقلاب دیگر بود. آن زمان مرکزیت سپاه تازه شکل گرفته و دستور العمل های کلی صادر می شد در چنین موقعیتی باید ساختار سازمان و ... را خود علی هاشمی به وجود می آورد دوست داشتم ببینم علی با این مشکل چه می کند یک روز علی رفت و یک جزوه از شوهر خواهرش که در ارتش کار می کرد گرفت در آن نوع روابط سازمانی و برخورد با زیر دست و بالا دست و مسائل مربوطه به سازماندهی نیروها را توضیح داده بود آن جزوه را به خوبی مطالعه کرد اساس کار را بر مبنای اصول نظامی ارتش اما با چاشنی محبت و برادری به وجود آورد او همه چیز را با دقت بررسی کرد تا بهترین نتیجه را بگیرد همیشه فرماندهان با معاونانی انتخاب می کرد که قدرت خلاقیت داشته باشند اگر برای دیگر فرماندهان سپاه مشکلی پیش آمد اوضاع به هم نریزد با اینکه شرایط سخت بود اما در چهره علی آرامش موج می زد این طوری بچه ها با دیدن او جان تازه ای می گرفتند. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
.... عزیزان خبری در توییتر و برخی از شبکه ها و کانالها درحال پخش شدن است مبنی بر شهادت عزیزمان سیدحسن نصرالله (حفظه الله)البته هزار بار در سال این شایعه رو پخش میکنند که صحت ندارد. ...
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊🌷🕊 صفات بارز اخلاقی: حافظ کل قرآن ، عامل به قرآن ،بسیار خوش رو و شوخ طبع ، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستان ، ورزشکار ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده،آمر به معروف و ناهی از منکر ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، احترام به پدر و مادر، کمک به همسر در امور خانه داری، نظامی متخصص و... علایق: مطالعه ،قرائت قرآن و انس با قرآن، ورزش (فوتبال ، تکواندو ، کوهنوردی و راپل) ، چتربازی ، خوشنویسی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهداء ، خدمت به شهداء ، شرکت در مجالس اهل بیت ،مداحی در هیئت و مجالس مذهبی و .... 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊#زندگینامه_شهید_اکبر_شهریاری🌷🕊 صفات بارز اخلاقی: حافظ کل قرآن ، عامل به قرآن ،بسیار خوش رو و شوخ
🌷🕊🌷🕊 باسمه تعالی الهی و ربی من لی غیرک خدایا خودت می دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی نیست بجز تو که از درون و برون من آگاه باشد، لذا فقط از تو می خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی برسانی که همان شهادت می باشد.اکبر شهریاری یکشنبه ۸۳/۱/۲۳ 🌹هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می کرد که وقتی حرم بی بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید ، 10 روز بعد به سوریه رفت و به شهادت رسید.اولین بار که با هم به کربلا رفتیم زمان برگشت، گفت: اگر خدا بخواهد هر موقع اردوی کربلا راه بیاندازید من هم می آیم. قرار بود 2 ماه بعد از شهادتش هم برویم، خودش، همسر و مادرش را ثبت نام کرد و گفت: «محمود رضای بیضایی هم امسال می آید. »  اکبر و محمودرضا بیضایی در سال 84 هم دوره بودند  ولی قسمت نشد همسفر این دو شهید شویم. بار اول که کربلا رفته بودیم مصادف با ایام فاطمیه بود، در مسیر حرم مرا روی تل زینبیه برد و زیر لب زمزمه می کرد: «دامن کشان رفتی ، دلم زیر و رو شد ... .» آمد روی تل زینبیه ایستاد و گفت: « فاصله اینجا تا گودی قتلگاه را ببین ». خیلی دلسوخته حضرت زینب سلام الله علیها بود. آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می کرد که وقتی حرم بی بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید ، 10 روز بعد به سوریه رفت و به شهادت رسید. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود. چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد، اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد. یک عروسی بدون گناه! که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
اکبر یکی از همرزمانش که در سوریه مجروح شده بود را به بیمارستان برد. همان جا از شهادت محمودرضا بیضایی مطلع شد. بی تاب می شود و شروع می کند به گریه کردن. دوست مجروحش وقتی متوجه می شود به اکبر می گوید: «محمودرضا یک خوابی دیده بود که چون تعبیرش را نمی دانست به تو نگفت ولی من الان به تو می گویم، محمود خواب دیده بود که در یک باغ سبز با تو راه می رود و می خندید. » یک روز بعد از شهادت محمودرضا، اکبر هم به شهادت رسید 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ... @yazinb3
اکبر برای اولین بار سال 92 اعزام شد. هنوز فرزندش به دنیا نیامده بود. در اولین حضور اکبر در جبهه 2 اتفاق مهم افتاد. یکی شهادت امیر کاظم زاده از خدمه های تانک بود که تکه های پیکرش بین مواضع خودی و دشمن مانده بود، که اکبر پیکر شهدا را برگرداند. و اتفاق دیگر شهادت همرزم عراقی اش که در عملیات، کنارش به شهادت رسید. در مورد شهادت دوست عراقی اش می گفت: «یک لحظه دیدم بر اثر اصابت گلوله تانک به دیوار کناریمان خاک روی سر ما می ریزد. من به فکر این افتادم که اگر شهید شوم بچه چه می شود؟ در همین فکرها بودم که دیدم تیر به سر رفیقم اصابت کرد و به شهادت رسید.  به خاطر این 2 اتفاق خیلی بهم ریخته بود. می گفت: «هرشب خواب عملیات و .... می بینم. » خیلی حسرت آن لحظه را می خورد. وقتی خبر شهادت بچه ها را می آوردند حالش بدتر می شد و به حال شهدا و رفقای مجروح غبطه می خورد. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ... @yazinb3
📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید اکبر شهریاری در سال 1363 در محله کیانشهر تهران به دنیا آمد. او از همان دوران نوجوانی با توجه به علاقه ای که به بسیج داشت فعالیت خود را در پایگاه مقاومت شروع کرد. تمام دعاهایش ختم به آرزوی شهادت می شد. اکبر قاری و مداح هیات پایگاه بود و صوت زیبای قرآنش آغازگر محافل بسیجیان بود. در آن مدت 2 بار توفیق زیارت عتبات و عالیات نصیبش شد. اکبر از لحاظ مادی هیچ مشکلی در زندگی اش نداشت، پدرش یکی از بازاری ها و تاجران بزرگ کشور بود و اگر می خواست در تهران پیش پدرش بماند می توانست غرق در امکانات و رفاه باشد. اما دفاع از حرم عمه سادات را انتخاب کرد و در اول بهمن 1392 در حوالی حرم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش در قطعه 26 بهشت زهرا آرام گرفت. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت یا زینب @yazinb3
بازباݩ‌ࢪۅزه‌‌شہدشیࢪین ‌شہادت‌ࢪاچشیدۍ... افطاࢪخۅنیݩ‌توࢪا خࢪیداࢪم‌اۍ‌شہید... ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل چهارم..( قسمت چهار
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل چهارم..( قسمت پنجم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 سید بلند قامتی که سر بنی صدر داد می زد را می شناختم در کردستان او را دیده بودم دلاور مرد شجاعی به نام سید مجتبی هاشمی سید قبل از انقلاب از افسران تکاور بود دوره های نظامی را به خوبی سگری کرده و در همان سال ها از ارتش جدا شده بود ورزشکار بود باستانی کار و کشتی گیر روحیه پهلوانی داشت انسان متواضع و بسیار خوش برخورد بود در مسائل دینی انسانی کامل بود می گفتند وضع مالی خوبی دارد چند دهنه مغازه در خیابان وحدت اسلامی( شاهپور) داشت نبرد خرمشهر به روزهای پایانی خود رسیده بود اولین روزهای آبان بود که نیروهای دشمن پل های رود کارون را گرفتند از مسیر شمال هم شهر به طور کامل محاصره شد بقیه نیروهای باقی مانده با قایق و یا هر وسیله دیگر از رودخانه رد شدند و به سمت آبادان رفتند با شاهرخ و دیگر رفقا به سمت آبادان رفتیم مقر نیروهای ارتش ما را قبول نکرد سپاه هم نیروهای خود را در دو هتل آبادان مستقر کرده بود نیروی دریایی و ژاندارمری هم برای خودشان مقرّ مخصوص داشتند نیروهای ستون پنجم و منافقین در همه جا پراکنده بودند در گوشه ای از شهر و در نزدیکی فرودگاه هتل کاروانسرا قرار داشت نیروهای سید مجتبی آنجا بودند یکی از بچه های سپاه گفت: شما هم به آنجا بروید سید شما را رد نمی کند وقتی به هتل کاروانسرا رسیدیم سید مجتبی مانند یک پدر دلسوز به استقبال ما آمد تک تک ما را در آغوش گرفت و بوسید شیوه های مدیریت سید را در کمتر فرماندهی دیده بودم خیلی از نیروها او را به نام « آقا» صدا می کردند. وارد شدیم و در سالن هتل نشستیم سید گفت: اینجا محل تشکیل گروهی از مدافعان به نام فدائیان اسلام است. درهای گروه فدائیان اسلام به روی همه کسانی که به خاطر خدا و حفظ اسلام به اینجا آمده اند باز است. سید درباره نحوه نبرد با دشمن نظرات خاصی داشت البته برخی از فرماندهان نظر او را قبول نمی کردند سید با توجه به دوره های آموزشی که قبل از انقلاب طی کرده بود می گفت: دشمن با پیشرفته ترین سلاح و نیروی کافی به صورت منظم به مت حمله کرده ما نمی توانیم و نباید به صورت منظم با دشمن درگیر شویم بلکه باید به صورت چریکی عملیات هایی را انجام دهیم تا قدرت این ارتش منظم از بین برود او در عمل ثابت کرد که این روش بهترین نوع مبارزه در سال اول جنگ است سید با فعالیت هایی که در طی یک سال حضور در منطقه آبادان داشت مانع از سقوط شهر شد. مدیریت سید بر منطقه به قدری قوی بود که بسیاری از فرماندهان عدم سقوط آبادان را مدیون فعالیت های گروه فدائیان اسلام می دانند. سید مصداق واقعی حدیثی بود که می فرماید: مردم را با عمل به سوی خدا دعوت کنید. برخورد او با نیروها خصوصا تازه واردها به قدری با محبت و دلسوزانه بود که همه با اولین برخورد عاشقش می شدند. در بعد شخصی نیز سید مصداق یک شیعه واقعی بود انسانی کامل، مدیری شجاع و رزمنده ای توانا. به یاد ندارم که هیچ گاه نماز شب او ترک شده باشد دیگران را هم به بیداری در سحر و نماز شب توصیه می کرد. او خوب می دانست که پیامبر اعظم فرموده اند: بر شما باد به نماز شب حتی اگر یک رکعت باشد: زیرا انسان را از گناه باز می دارد و خشم پروردگار را خاموش می کند و سوزش آتش را در قیامت دفع می نملید. سید خود را شاگرد مکتب امام خمینی(ره) می دانست او پس از آزادی میدان تیر آبادان از تصرف دشمن نام آن را به میدان ولایت فقیه تغییر داد هر چند برخی از فرماندهان نظامی با این کار مخالف بودند همزمان با سید مجتبی هاشمی که در آبادان جنگ های نامنظم را رهبری می کرد شهید چمران در کل خوزستان شهید وصالی در سرپل ذهاب، گروه شهید اندرزگو در گیلان غرب و در بسیاری از جبهه ها این نحوه نبرد گسترش پیدا کرد و تا قبل از فتح خرمشهر ادامه داشت. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا