وقتی عبدالله سئوال کرد خانم،نشنیده بودم،دست به دیوار بگیری راه بری،دلیلش چیه؟فرمود عبدالله دست از دلم بردار،😭 بعد خانم جان... توضیح داد.عبدالله اینقدر تو مسیر کربلا تا شام،با تازیانه به سرم زدند،😭 اگه می بینی چشمام دیگه،کم میبینه،اگه می بینی گوش هام سنگین شده، اینقدر سیلی زدند...😭 امان از دل زینب...😭

روضه خوانم بخوان که در پیشت،شاهد قتلگاه می اید😭 باز هم از کنار پیکر تو،شیهه ی ذوالجناح می آید😭 حالا  خود حضرت زینب سلام الله علیها شروع میکنه به روضه خوندن....😭

لخته خونی که روی یالش بود گفت با من چه بر سرم امد کاری از من بر نمی آمد مات بودم که مادرم آمد..😭 مادرم آمد...😭

غیرتیا،جوونها،آفرین به غیرت شما،شما خودتون میگردید،عزاخونه ی ابی عبدالله رو پیدا میکنید،اگه همه ی ایران هم با خانم حضرت زینب... قهر باشه،بی بی شماهارو انتخاب کرده،تماشاچی نه!برا اینکه بیایی پا به پای حضرت زینب... ناله بزنی،دیگه ناله های حضرت زینب... خاموش داره میشه،حالا  دیگه نوبت تواست...😭 روحی فداک یازینب...😭

تو نبودی و در نبودن تو حرمت بین صد حرامی بود بعد تیغ کشیده ی کوفی نوبت نیزه های شامی بود. تشنگی، سنگ،داس و سر نیزه سخت میشد،نفس نفس زدنت سنگ هاشان تمام شد وقتی شد شروع پای کوبی بدنت هرکه نزدیک تر به تو میشد ضربه اش را عمیق تر می زد نقطه ضعف تو داغ اکبر بود اولی ضربه بر کمر می زد قاتلت سر رسید وقتی که سینه ی نیزه خورده ات حس داشت قاتلت رفت با سرت اما حنجر تو هنوز خس خس داشت حسین..😭

حسین….بگو آروم میشی، زینبم وقتی سینه اش سنگین می شد،می گفت حسین.حسین….😭 این همه داغ دیده خانم حضرت زینب سلام الله علیها،این همه روضه تحمل کرده،ما طاقت یه لحظه شنیدنش رو هم نداریم، نباید هم داشته باشیم...😭

امان از دل زینب...😭 اگر این است تأثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن خودم دیدم زبالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدن....😭 حسین،حسین....😭

خانم جان..... داره از قاتل برادرش میگه...😭 عرقش پاک کرده بود اما رد خون تو بر جبینش بود حالا نوبت خنده های خونین شد که سری بین خورجینش بود...😭 امان از دل زینب...😭

دیدی روضه خونها کنار هم باشن،میگه تو روضه بخون من دیگه نفس ندارم، روضه هارو خانم حضرت زینب... خوند حالا، گفت...😭

تمام کنم روضه امشب را...حلال کنید 😭

روضه خوانم بخوان که با نفست بوی پیراهن تو پیچیده میشوم من به دستی که بوریا برتن تو پیچیده...😭 حسین...😭

کسی جرأت نداره،نزدیک خانم حضرت زینب سلام الله علیها بشه،😭 زیر آفتاب شیئی رو ،روی سینه قرار داده،مثل جونش از خودش جدا نمیکنه، همچین که دست بیجونش افتاد، جلو اومد عبدالله،دیدن پیراهن خون آلود داداش حسین رو ،روی سینه گرفته..... حسین…😭 امان از دل زینب...‌😭 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 حلال کنید 😔 التماس دعا یاعلی ان شاءالله دمشق حرم خانم بزرگ.....