🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل چهارم..( قسمت پنجم
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊
فصل چهارم..( قسمت ششم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#بهمنشیر
راه های ورودی به آبادان همگی یا سقوط کرده بود یا در محاصره کامل قرار داشت تنها منطقه مهمی که تدارکات نیروها و رفت و آمد از آن مسیر انجام می شد منطقه ای در ضلع جنوبی آبادان و رودخانه بهمنشیر بود جزیره آبادان منطقه ای شبیه به مستطیل و به طول حدود شصت کیلومتر بود که دو طرف آن را رودخانه های اروند و بهمنشیر احاطه کرده بود شمال این منطقه شهر آبادان و پالایشگاه و فرودگاه قرار داشت و جنوب آن به خلیج فارس منتهی بود منطقه کوی ذوالفقاری که بیشترین درگیری ها در اطراف آن صورت میگ رفت در جنوب شهر قرار داشت جاده خسرو آباد و چندین روستا نیز در حوالی این منطقه بود. نیروهای ژاندارمری ایران در ساحل اروند مستقر شده بودند در روی بهمنشیر هم دو پل بزرگ قرار داشت که به نام ایستگاه ۷و ایستگاه ۱۲مشهور بود امنیت این مناطق در اختیار سپاه آبادان بود لشکر ۷۷ خراسان نیز از سوی ارتش در این منطقه مستقر بود نیروهای عراقی پس از تصرف به خرمشهر به سوی جنوب آن یعنی آبادان حرکت کردند آن ها با دور زدن در بیابان های اطراف آبادان. جاده آبادان-اهواز و سپس جاده آبادان ماهشهر را تصرف کردند عراقی در روزهای اول آبان خودشان را به نزدیک بهمنشیر و عبور از آن محاصره آبادان کامل می شد. تنها مسیر عبور به سوی آبادان استفاده از بهمنشیر با استفاده از قایق های بزرگ از طریق بهمنشیر به سوی ماهشهر می رفتند. نیروهای ما هم به چند گروه تقسیم شدند هر گروه در یکی از مناطق درگیری خطی دفاعی را در مقابل دشمن تشکیل دادند بیشترین دفاع ما در آن سوی بهمنشیر در حوالی جاده ابوشانک و چوئبده بود دشمن نباید به بهمنشیر می رسید بچه های ما هر شب به سوی دشمن شبیخون می زدند و آسایش را از آن ها سلب کرده بودند. صبح روز روز نهم آبان بود چند روزی بیشتر از تشکیل گروه نمی گذشت بچه ها جلوی مقر ایستاده بودند هنوز به سنگرهای خود نرفته بودیم که پیرمردی سوار بر دوچرخه و با علجه به سوی ما آمد وقتی رسید فورا سید مجتبی را صدا زد یکی از بچه های آبادان گفت: این آقا اسمش دریاقلی سورانی. اما غلام اوراقچی صداش می کنند از بچه های آبادان و کارش اوراق فروشیه. کسی را هم نداره محل کارش هم نزدیک قبرستان و جنوب ذوالفقاریه است. سید جلو رفت و با لبخند گفت: چی شده پیرمرد؟ غلام که رنگش پریده بود بریده بریده و با ترس گفت: آقا سید، عراقیا اومدن. الان من لب ساحل بهمنشیر بودم کلی سرباز که لهجه عربی اون ها با ما فرق داره دارن به سمت ذوالفقاری می یان. اون ها رو بهمنشیر پل زدن و جاده خسروآباد رو گرفتند آقا سید تو رو خدا یه کاری بکن. این خبر یعنی محاصره کامل آبادان همه ساکت شده بودیم بی سیم چی مقر همان لحظه آمد و سید مجتبی را صدا زد سرهنگ شکر ریز از فرماندهان ارتش پشت خط بود ایشان هم خبرهای جدید را تاییدکرد بعد هم گفت هر طور می توانید خودتان را نجات دهید. سید همه بچه ها را جمع کرد با صلابت خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ما امروز تو محاصره کامل هستیم نه راه پس داریم نه راه پیش باید بجنگیم و دشمن رو بیرون کنیم. عراقی دیشب با عبور از شمال آبادان و عبور از کارخانه شیر و شرکت گاز رسیدند به بهمن شیر بعد هم روی رودخانه پل زدند و به این طرف آمدند الان هم از سمت بهشت رضا دارن به این طرف میان. امروز اینجا کربلاست باید عاشورایی بجنگیم خدا هم ما رو یاری خواهد کرد من خودم جلوتر از بقیه حرکت می کنم صبحت های سید آن چنان روحیه ای به بچه ها داد که همه با قوا به سمت جاده خسرو آباد راه افتادیم. حاج آقا جمی امام جمعه آبادان و نیروهای سپاه از سمت راست ما حرکت کردند یک گروهان از تکاوران نیروی دریایی هم از سمت چپ. با ورود به نخلستان های ذوالفقاری درگیری ها آغاز شد یکی از بچه ها به نام علی سیاه با توپ ۱۰۶ به نزدیک ساحل رفت. علی خیلی دقیق سنگزهای عراقی ها را هدف می گرفت. در گرکما گرم نبرد سید با فرماندهی نیروی هوایی تماس گرفت و گفت: شما اگر می توانید پل دشمن را بمباران کنید. ساعتی نگذشت که دو جنگنده ایرانی پل عبوری دشمن و سنگرهای اطراف آن را بمباران کردند.
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---